«در اروپا از قرن 17 به بعد به نام حقوق بشر زمزمه هایی آغاز شد. نویسندگان و
متفكران قرن 17 و 18 افكار خود را در باره ی حقوق طبیعی و فطری و غیرقابل سلب
بشر با پشتكار عجیبی در میان مردم پخش كردند. ژان ژاك روسو و ولتر و
منتسكیو از این دسته از متفكران و نویسندگان اند. اولین نتیجه ی عملی كه از نشر
افكار طرفداران حقوق طبیعی بشر حاصل شد این بود كه در انگلستان یك
كشمكش طولانی میان هیأت حاكمه و ملت به وجود آمد. ملت موفق شد در سال
1688 میلادی پاره ای از حقوق اجتماعی و سیاسی خود را طبق یك اعلام نامه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 144
حقوق پیشنهاد كنند و مسترد دارند. »
[1]
نتیجه ی عملی بارز دیگر شیوع این افكار در جنگهای استقلال امریكا علیه
انگلستان ظاهر شد. سیزده مستعمره ی انگلستان در امریكای شمالی در اثر فشار و
تحمیلات زیادی كه بر آنها وارد می شد سر به طغیان و عصیان بلند كردند و بالأخره
استقلال خویش را به دست آوردند.
در سال 1776 میلادی كنگره ای در فیلادلفیا تشكیل شد كه استقلال عمومی را
اعلان و اعلامیه ای در این زمینه منتشر كرد و در مقدمه ی آن چنین نوشت:
«جمیع افراد بشر در خلقت یكسانند و خالق به هر فردی حقوق ثابت و لایتغیری
تفویض فرموده است مثل حق حیات و حق آزادی، و علت غایی تشكیل حكومتها
حفظ حقوق مزبور است و قوه ی حكومت و نفوذ كلمه ی او منوط به رضایت ملت
خواهد بود. . . »
[2]
اما آن كه به نام «اعلامیه ی حقوق بشر» در جهان معروف شد آن چیزی است كه پس
از انقلاب كبیر فرانسه به نام اعلان حقوق منتشر شد. این اعلامیه عبارت است از یك
سلسله اصول كلی كه در آغاز قانون اساسی فرانسه قید شده و جزء لاینفك قانون
اساسی فرانسه محسوب می شود. این اعلامیه مشتمل است بر یك مقدمه و هفده ماده.
ماده ی اوّل آن این است: «افراد بشر آزاد متولد شده و مادام العمر آزاد مانده و در
حقوق با یكدیگر مساویند. . . » .
در قرن 19 تحولات و افكار تازه ای در زمینه ی حقوق بشری در مسائل اقتصادی و
اجتماعی و سیاسی رخ داد كه منتهی به ظهور سوسیالیسم و لزوم تخصیص منافع
به طبقات زحمتكش و انتقال حكومت از دست سرمایه دار به دست كارگر گردید.
تا اوایل قرن بیستم هرچه در اطراف حقوق بشر بحث شده است مربوط است به
حقوق ملتها در برابر دولتها و یا حقوق طبقات رنجبر و زحمتكش در برابر كارفرمایان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 145
و اربابان.
در قرن بیستم برای اولین بار مسأله ی «حقوق زن» در برابر حقوق مرد عنوان
شد. انگلستان- كه قدیمترین كشور دموكراسی به شمار می رود- فقط در اوایل قرن
بیستم برای زن و مرد حقوق مساوی قائل شد. دول متحده ی آمریكا با آنكه در قرن
هجده ضمن اعلان استقلال به حقوق عمومی بشر اعتراف كرده بودند، در سال 1920
میلادی قانون تساوی زن و مرد را در حقوق سیاسی تصویب كردند و همچنین فرانسه
در قرن بیستم تسلیم این امر شد.
به هر حال در قرن بیستم گروههای زیادی در همه ی جهان طرفدار تحول عمیقی در
روابط مرد و زن از نظر حقوق و وظایف گردیدند. به عقیده ی اینها تحول و دگرگونی در
روابط ملتها با دولتها و روابط زحمتكشان و رنجبران با كارفرمایان و سرمایه داران،
مادامی كه در روابط حقوقی مرد و زن اصلاحاتی صورت نگیرد وافی به تأمین عدالت
اجتماعی نیست.
از این رو برای اولین بار در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر- كه پس از جنگ جهانی
دوم در سال 1948 میلادی (1327 هجری شمسی) از طرف سازمان ملل متحد منتشر
شد- در مقدمه ی آن چنین قید شد:
«از آنجا كه مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانی و
تساوی حقوق مرد و زن مجدداً در منشور اعلام كرده اند. . . » .
تحول و بحران ماشینی قرن نوزدهم و بیستم و به فلاكت افتادن كارگران و
بخصوص زنان بیش از پیش سبب شد كه به موضوع حقوق زن رسیدگی شود. در
تاریخ آلبرماله ، جلد 6، صفحه ی 328 می نویسد:
«تا زمانی كه دولتها به احوال كارگران و طرز رفتار كارفرمایان با آن طبقه توجه
نداشتند، سرمایه داران هرچه می خواستند می كردند. . . صاحبان كارخانه ها زنان و
كودكان خردسال را با مزد بسیار كم به كار می گماشتند، و چون ساعات كار ایشان
زیاد بود غالباً گرفتار امراض گوناگون می شدند و در جوانی می مردند. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 146
این بود تاریخچه ی مختصری از نهضت حقوق بشر در اروپا. چنانكه می دانیم همه ی
مواد اعلامیه های حقوق بشر كه برای اروپاییان تازگی دارد در چهارده قرن پیش در
اسلام پیش بینی شده و بعضی از دانشمندان عرب و ایرانی آنها را با مقایسه به این
اعلامیه ها در كتابهای خود آورده اند. البته اختلافاتی در بعضی قسمتها میان آنچه در
این اعلامیه ها آمده با آنچه اسلام آورده وجود دارد و این خود بحث دلكش و شیرینی
است؛ از آن جمله است مسأله ی حقوق زن و مرد كه اسلام تساوی را می پذیرد اما تشابه
و وحدت و یكنواختی را در زمینه ی حقوق زن و مرد نمی پذیرد.
[1] . ترجمه ی
تاریخ آلبرماله ، ج /4ص 366.