در
کتابخانه
بازدید : 743761تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand پیشگفتارپیشگفتار
Expand بخش اول: خواستگاری و نامزدی بخش اول: خواستگاری و نامزدی
Expand بخش دوم: ازدواج موقت بخش دوم: ازدواج موقت
Expand بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی
Collapse بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی
Expand بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن
Expand بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
Expand بخش هفتم: تفاوتهای زن و مردبخش هفتم: تفاوتهای زن و مرد
Expand بخش هشتم: مهر و نفقه بخش هشتم: مهر و نفقه
Expand بخش نهم: مسأله ی ارث بخش نهم: مسأله ی ارث
Expand بخش دهم: حق طلاق بخش دهم: حق طلاق
Expand بخش یازدهم: تعدد زوجات بخش یازدهم: تعدد زوجات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
2. یكی دیگر از خصوصیات دین اسلام كه اهمیت فراوانی دارد این است كه برای احتیاجات ثابت بشر قوانین ثابت و برای احتیاجات متغیر وی وضع متغیری در نظر گرفته است. پاره ای از احتیاجات، چه در زمینه ی فردی و شخصی و چه در زمینه های عمومی و اجتماعی وضع ثابتی دارد، در همه ی زمانها یكسان است. آن نظامی كه بشر باید به غرایز خود بدهد و آن نظامی كه باید به اجتماع خود بدهد از نظر اصول [و] كلیات در همه ی زمانها یكسان است.

من به مسأله ی «نسبیت اخلاق» و مسأله ی «نسبیت عدالت» كه طرفدارانی دارند واقفم و با توجه به نظریات طرفداران آنها عقیده ی خود را اظهار می كنم.

قسمتی دیگر از احتیاجات بشر احتیاجات متغیر است و قوانین متغیر و ناثابتی را ایجاب می كند. اسلام در باره ی این احتیاجات متغیر وضع متغیری در نظر گرفته است، از این راه كه اوضاع متغیر را با اصول ثابتی مربوط كرده است و آن اصول ثابت در هر وضع متغیری قانون فرعی خاصی را به وجود می آورد.

من این مطلب را بیش از این در این مقاله نمی توانم توضیح بدهم اما ذهن خوانندگان محترم را با ذكر چند مثال می توانم روشن كنم:

در اسلام یك اصل اجتماعی هست به این صورت: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» [1]یعنی ای مسلمانان، تا آخرین حد امكان در برابر دشمن نیرو تهیه كنید. از طرف دیگر در سنت پیغمبر یك سلسله دستورها رسیده است كه در فقه به نام «سبق و رمایه» معروف است. دستور رسیده است كه خود و فرزندانتان تا حد مهارت كامل، فنون اسب سواری و تیراندازی را یاد بگیرید. اسب دوانی و تیراندازی جزء فنون نظامی آن عصر بوده است. بسیار واضح است كه ریشه و اصل قانون «سبق و رمایه» اصل «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» است؛ یعنی تیر و شمشیر و نیزه و كمان و قاطر و اسب از نظر اسلام اصالت ندارد؛ آنچه اصالت دارد نیرومند بودن است، آنچه اصالت دارد این است كه مسلمانان در هر عصر و زمانی باید تا آخرین حد امكان از لحاظ قوای نظامی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 119
و دفاعی در برابر دشمن نیرومند باشند. لزوم مهارت در تیراندازی و اسب دوانی جامه ای است كه به تن لزوم نیرومندی پوشانیده شده است و به عبارت دیگر شكل اجرایی آن است. لزوم نیرومندی در مقابل دشمن قانون ثابتی است كه از احتیاج ثابت و دائمی سرچشمه گرفته است.

اما لزوم مهارت در تیراندازی و اسب دوانی مظهر یك احتیاج موقت و متغیر است و به تناسب عصر و زمان تغییر می كند و با تغییر شرایط تمدن چیزهای دیگر از قبیل تهیه ی سلاحهای گرم امروزی و مهارت و تخصص در به كار بردن آنها جای آنها را می گیرد.

مثال دیگر: اصل اجتماعی دیگری در قرآن بیان شده كه به مبادله ی ثروت مربوط است. اسلام اصل مالكیت فردی را پذیرفته است، و البته میان آنچه اسلام به نام مالكیت می پذیرد با آنچه در دنیای سرمایه داری می گذرد تفاوتهایی وجود دارد كه اكنون جای گفتگو در آنها نیست. لازمه ی مالكیت فردی «مبادله» است.

اسلام برای «مبادله» اصولی مقرر كرده است كه از آن جمله این اصل است: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ » [2]یعنی ثروت را بیهوده در میان خود به جریان نیندازید؛ یعنی مال و ثروت كه دست به دست می گردد و از دست تولیدكننده و صاحب اختیار اول خارج شده به دست دیگری می افتد و از دست آن دیگری به دست سومی می افتد باید در مقابل فایده ی مشروعی باشد كه به صاحب ثروت عاید می شود. دست به دست شدن ثروت بدون آنكه یك فایده ای كه ارزش انسانی داشته باشد عاید صاحب ثروت بشود ممنوع است. اسلام مالكیت را مساوی با اختیار مطلق نمی داند.

از طرف دیگر در مقررات اسلامی تصریح شده كه خرید و فروش بعضی چیزها از آن جمله خون و مدفوع انسان ممنوع است، چرا؟ چون خون انسان یا گوسفند مصرف مفیدی كه آنها را باارزش كند و جزء ثروت انسان قرار دهد نداشته است. ریشه ی ممنوعیت خرید و فروش خون و مدفوع، اصل «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ » است.

ممنوعیت خون و مدفوع از نظر اسلام اصالت ندارد؛ آنچه اصالت دارد این است كه مبادله باید میان دو شئ مفید به حال بشر صورت بگیرد. ممنوعیت امثال خون و مدفوع انسان جامه ای است كه به تن ممنوعیت گردش بیهوده ی ثروت پوشانیده شده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 120
است، به عبارت دیگر شكل اجرایی اصل «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ » است؛ بلكه اگر پای مبادله هم در میان نباشد هیچ ثروتی را نمی توان بیهوده از دیگری تملك كرد و به مصرف رسانید.

این اصل یك اصل ثابت و همه زمانی است و از احتیاج اجتماعی ثابتی سرچشمه گرفته است اما اینكه خون و مدفوع ثروت شمرده نشود و قابل مبادله نباشد مربوط است به عصر و زمان و درجه ی تمدن، و با تغییر شرایط و پیشرفت علوم و صنایع و امكان استفاده های صحیح و مفیدی از آنها، تغییر حكم می دهند.

مثال دیگر: امیرالمؤمنین علی علیه السلام در اواخر عمر با اینكه مویش سپید شده بود رنگ نمی بست، محاسنش همچنان سپید بود. شخصی به آن حضرت گفت: مگر پیغمبر اكرم دستور نداد كه: «موی سپید را با رنگ بپوشانید» ؟ فرمود: چرا. گفت: پس چرا تو رنگ نمی بندی؟ فرمود: در آن وقت كه پیغمبر اكرم این دستور را داد مسلمانان از لحاظ عدد اندك بودند. در میان آنها عده ای پیرمرد وجود داشت كه در جنگها شركت می كردند. دشمن كه به صف سربازان مسلمان نظر می افكند و آن پیرمردان سپیدمو را می دید، اطمینان روحی پیدا می كرد كه با عده ای پیرمرد طرف است و روحیه اش قوی می شد. پیغمبر اكرم دستور داد كه رنگ ببندند تا دشمن به پیری آنها پی نبرد. آنگاه علی فرمود: این دستور را پیغمبر اكرم در وقتی صادر كرد كه عدد مسلمانان كم بود و لازم بود از این گونه وسایل نیز استفاده شود. اما امروز كه اسلام سراسر جهان را فرا گرفته است نیازی به این كار نیست. هر كسی آزاد است كه رنگ ببندد یا رنگ نبندد.

از نظر علی علیه السلام دستور پیغمبر اكرم به اینكه «رنگ ببندید» اصالت نداشته است، شكل اجرایی دستور دیگری بوده است، جامه ای بوده است كه به تن یك قانون اصلی یعنی كمك نكردن به تقویت روحیه ی دشمن پوشانیده شده بوده است.

اسلام، هم به شكل و ظاهر و پوسته اهمیت می دهد و هم به روح و باطن و مغز، اما همواره شكل و ظاهر را برای روح و باطن، پوسته را برای هسته، قشر را برای مغز و جامه را برای تن می خواهد.
[1] . انفال/60.
[2] . بقره/188.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است