آقای مهدوی نویسنده ی «چهل پیشنهاد» در شماره 87 مجله ی زن روز می نویسد:
«در كتاب
الاحوال الشخصیه تألیف شیخ محمد ابوزهره از امیرالمؤمنین نقل شده
است: لااَعْلَمُ اَحَداً تَمَتَّعَ وَ هُوَ مُحْصِنٌ اِلاّ رَجَمْتُهُ بِالْحِجارَةِ. » .
آقای مهدوی این عبارت را اینچنین ترجمه كرده اند:
«هرگاه بدانم شخص نااهلی متعه كرده است، حد زنای محصن را بر او جاری
ساخته و سنگسارش خواهم كرد. » .
اولاً اگر بناست ما در مقابل گفتار امیرالمؤمنین علیه السلام تسلیم باشیم، چرا اینهمه
روایاتی كه از آن حضرت در كتب شیعه و غیر شیعه در باب متعه روایت شده كنار
بگذاریم و به این یك روایت كه ناقل آن یكی از علمای اهل تسنن است و سند معلومی
ندارد بچسبیم؟ .
از سخنان بسیار پرارزش امیرالمؤمنین این است كه:
«اگر عمر سبقت نمی جست و متعه را تحریم نمی كرد، احدی جز افرادی كه
سرشتشان منحرف است زنا نمی كرد. » .
یعنی اگر متعه تحریم نشده بود، هیچ كس از نظر غریزه اجبار به زنا پیدا نمی كرد؛ تنها
كسانی مرتكب این عمل می شدند كه همواره عمل خلاف قانون را بر عمل قانونی
ترجیح می دهند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 84
ثانیاً معنی عبارت بالا این است: «هرگاه بدانم شخص زنداری متعه كرده است، او
را سنگسار می كنم» . من نمی دانم چرا آقای مهدوی كلمه ی «محصن» را كه به معنی مرد
زندار است «نااهل» ترجمه كرده اند.
علیهذا مقصود روایت این است كه افراد زندار حق ندارند نكاح منقطع كنند. و اگر
مقصود این بود كه هیچ كس حق ندارد متعه بگیرد، قید «و هو محصن» لغو بود.
پس این روایت، اگر اصلی داشته باشد، آن نظر را تأیید می كند كه می گوید: «قانون
متعه برای مردمان نیازمند به زن یعنی افراد مجرد یا افرادی كه همسرانشان نزدشان
نیستند تشریع شده است» . پس این روایت دلیل بر جواز ازدواج موقت است نه دلیل بر
حرمت آن.