عجبا! می گویند چرا قانون مدنی لحنی به خود گرفته است كه مرد را خریدار زن
نشان می دهد؟ اوّلاً این مربوط به قانون مدنی نیست، مربوط به قانون آفرینش است.
ثانیاً مگر هر خریداری از نوع مالكیت و مملوكیت اشیاء است؟ طلبه و دانشجو
خریدار علم است، متعلم خریدار معلم است، هنرجو خریدار هنرمند است. آیا باید نام
اینها را مالكیت بگذاریم و منافی حیثیت علم و عالم و هنر و هنرمند به شمار آوریم؟
مرد خریدار وصال زن است نه خریدار رقبه ی او. آیا واقعاً شما از این شعر شاعر
شیرین سخن ما حافظ، اهانت به جنس زن می فهمید كه می گوید:
شیراز معدن لب لعل است و كان حسن
من جوهری مفلس از آن رو مشوّشم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 54
شهری است پركرشمه و خوبان ز شش جهت
چیزیم نیست ورنه «خریدار» هر ششم
حافظ افسوس می خورد كه چیزی ندارد نثار خوبان كند و التفات آنها را به خود
جلب كند. آیا این اهانت به مقام زن است یا مظهر عالیترین احترام و مقام زن در دلهای
زنده و حساس است كه با همه ی مردی و مردانگی در پیشگاه زیبایی و جمال زن خضوع
و خشوع می كند و خود را نیازمند به عشق او و او را بی نیاز از خود معرفی می كند؟ .
منتهای هنر زن این بوده است كه توانسته مرد را در هر مقامی و هر وضعی بوده
است به آستان خود بكشاند.
اكنون ببینید به نام دفاع از حقوق زن، چگونه بزرگترین امتیاز و شرف و حیثیت زن
را لكه دار می كنند؟ ! .
این است كه گفتیم این آقایان به نام اینكه ابروی زن بیچاره را می خواهند اصلاح
كنند چشم وی را كور می كنند.