در
کتابخانه
بازدید : 1642595تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Collapse دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Collapse اجتماعی یا انفرادی بودن انسان اجتماعی یا انفرادی بودن انسان
Expand تكامل اجتماعی انسان تكامل اجتماعی انسان
Expand زندگی اشتراكی زندگی اشتراكی
Expand انتقال به دوره ی برده داری (1) انتقال به دوره ی برده داری (1)
Expand انتقال به دوره ی برده داری (2) انتقال به دوره ی برده داری (2)
Expand دوره ی برده داری دوره ی برده داری
Expand پیدایش دولت پیدایش دولت
Expand پیدایش مذهب پیدایش مذهب
Expand انتقال از دوره ی بردگی به دوره ی فئودالیسم انتقال از دوره ی بردگی به دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
- در این بحث غریزه اگر ممكن است یك مقدار بیشتر توضیح بفرمایید.
استاد: دراصول فلسفه، جلد دوم، اوایل مقاله ی ششم ما یك مقداری بحث كرده ایم و نظریات مختلف راجع به غریزه را در آنجا ذكر كرده ایم. غریزه خودش یك كلمه ی خیلی قدیمی است. قدما بیشتر به طبیعت جاندار «غریزه» می گفتند. مثلاً قائل به دو نوع حرارت بودند: یكی حرارتی كه در غیر جاندار هست مثل حرارت آتش و آفتاب، و یك نوع حرارتی كه از خود حیات- به عقیده ی آنها- برمی خاست و به آن حرارت غریزی می گفتند، مثل حرارتی كه در بدن انسان هست. می گفتند معلوم است كه آتشی در اینجا وجود ندارد و آن مبادئ حرارت كه به عقیده ی آنها در بی جانها هست در اینجا وجود ندارد بلكه یك حرارتی است كه از خود حیات برمی خیزد. غرض این است كه طبیعت جاندار را «غریزه» می گفتند.
در میان اعمال جاندارها اعمالی هست كه با آنچه كه ما آن را علم و آگاهی و تفكر می نامیم قابل توجیه نیست. علم و آگاهی و تفكر انسان ریشه ای در بیرون از وجود انسان دارد، یعنی انسان از بیرون آن را اكتساب می كند، مثل درسی كه انسان سر كلاس یاد می گیرد یا پندی كه از پدر می شنود یا راهنمایی ای كه كس دیگری به او می كند. در حیوانات، مخصوصاً در حیوانات پایین مثل حشرات، كارهایی دیده می شود كه عملاً از روی كمال آگاهی صورت می گیرد، یعنی امكان اینكه این كار انتخاب نشده باشد و تصادفی باشد وجود ندارد؛ اینقدر رابطه مشخص است. ولی از طرف دیگر با علم و فكر هم به آن شكل كه در انسان است (یعنی با اكتساب) قابل توجیه نیست كه بگوییم حیوان اینها را یاد گرفته، از یك جایی به او یاد داده اند آن طوری كه به انسان یاد داده می شود؛ كسب كرده: دیده، مطالعه كرده، تجربه كرده، در كتاب خوانده، از یك حیوان دیگری مثل خودش یاد گرفته است. با این حرفها هم قابل توجیه نیست. بنابراین اجمالاً معلوم است كه به قول
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 548
بعضی از امروزیها یك نوع رهنمود درونی كه از عمق حیات ناشی می شود- از درون ناشی می شود نه از بیرون- در این حیوان وجود دارد. این حیوان، رهنمودشده به این دنیا می آید، متولد می شود یا سر از تخم برمی دارد و بسا هست كه خود او هم علم به علم خودش ندارد، یعنی به كار خودش آگاه نیست. انسان این خصوصیت را دارد كه چیزی را كه می داند، بعد هم می تواند بداند كه می داند. ولی حیوان به راه خودش وارد است بدون اینكه خودش توجه به این رهنمودی خود داشته باشد. ولی این را كه از درون خودش دارد غریزی اوست، یعنی طبیعت حیاتی او چنین اقتضایی كرده كه این چیز را بداند. اما این چگونه رخ داده؟ این «طبیعت حیاتی» كه ما می گوییم، یك كلمه ای است كه می خواهیم بگوییم خلاصه این از درون خود اوست، یعنی همین قدر می خواهیم بگوییم كه به آن صورتهای دیگر نیست. البته در اینجا برای توجیه این مطلب فرضیه های زیادی آورده اند. یك فرضیه این است كه یك نوع تفاهم میان این حیوانات هست با یك زبان دیگری كه انسان به زبان آنها آگاه نیست ولی خودشان به زبان خودشان آگاهند.
- درباره ی خود انسان چطور؟
استاد: انسان غریزه اش خیلی ضعیف است.
البته در انسان غریزه خیلی كم است، دو سه تاست. انسان از نظر غریزه ضعیفترین حیوانات است.
البته این قابل توجیه نیست كه مثلاً بگوییم این مورچه اگر چیزی را می داند آن مورچه ی مادر به بچه های خودش آموخته است. ثابت شده كه این طور نیست. مثلاً كارهای غریزی كه یك خروس یا یك مرغ انجام می دهد، آیا چون با مادرش بزرگ شده از او یاد می گیرد یا اینكه نه، اگر ما این را ببریم در یك جایی كه اصلاً مادر را نبیند باز هم با همان غریزه است؟ تجربه نشان می دهد كه با همان غریزه است.
بعضی توجیه كرده و گفته اند این سرشتی است اما ریشه اش مكتسبات گذشته است كه تدریجاً آمده. یعنی هر نسلی تجربه هایی كرده و بعد این تجربه ها در او ذخیره شده، تجربه های نسل گذشته به ارث به نسل بعد منتقل شده، بعد آن نسل تجربه های نسل گذشته را داشته با یك چیز بیشتر، بعد آنها باز در نسل بعد انباشته شده است. همین طور نسل به نسل به یكدیگر منتقل كرده اند. اول هم خیلی كم بوده، بعد در نتیجه این قدر زیاد شده است.
این را هم رد كرده اند، علتش هم خیلی واضح است: اولاً علم این جهت را قبول نمی كند كه معلومات اكتسابی یك فرد در ژنهایش اثر بگذارد. اگر این طور باشد باید همه ی انسانها وارث همه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 549
علوم نسلهای گذشته باشند، ولدالعالم باید تمام العالم باشد نه نصف العالم، یعنی باید همه ی معلومات بابای خودش را به ارث ببرد.
- وقتی یك حالتی در یك فرد ملكه ی نفسانی اش شد، در فرزندش اثر می گذارد. مثلاً اگر فردی ذاتاً عصبانی است، می بینیم بچه هایش هم تندمزاج می شوند.
استاد: ما دو جور عصبانیت داریم. یك عصبانیت این است كه مثلاً پدری به علت یك سلسله حوادث عصبانی شده است. مثلاً یك مصیبت سختی بر او وارد شده، بعد همیشه محزون و غمناك زندگی می كرده است. آیا این عصبانیت به بچه هایش به ارث می رسد؟ این محل بحث است. یك وقت خود پدر در اصل ژنهایش یك چیزهایی است كه او را عصبانی كرده، یك امر اكتسابی نیست، یعنی عصبانیت اكتسابی ندارد، به علل خاصی كه الآن ما نمی دانیم این عصبانیت در ژنهای پدر از اول كه به دنیا آمده وجود داشته، بعد در بچه هایش هم به ارث می رسد.
به هر حال مسئله به این شكل هم قابل توجیه نیست. البته توجیهات دیگری كه كرده اند همان توجیهات الهی است كه اینها جز از طریق همان هدایت عمومی كه همه ی اشیاء در مسیر خودشان هدایت می شوند (منتها هر موجودی به یك نحوی) نیست، و الآن متقن ترین نظریه ها همین نظریه است.
- به گرسنگی و تشنگی و. . . غریزه نمی گویند؟
استاد: نه، خود احساس گرسنگی اصلاً عمل نیست. غریزه در مورد یك عمل گفته می شود نه در مورد یك احساس. اینكه مثلاً به بدن انسان سوزنی فرو كنند و احساس درد كند، ربطی به غریزه ندارد. همچنین گرسنگی یك فعل و انفعال درونی است كه واقعاً درون انسان را ناراحت می كند؛ احساس گرسنگی یك نوع احساس درد است. غریزه این است كه انسان كاری را به صورت صحیح انجام بدهد بدون آنكه یاد گرفته باشد. مكیدن پستان توسط نوزاد چنین چیزی است.

مكیدن پستان، صرف اینكه بچه سرپستان را به لب بگیرد نیست. اولاً از ابتدا در جستجوی پستان است، خودش نشان می دهد كه دنبال یك كاری است. ثانیاً خود آن مكیدن به شكل خاص و بعد فرو بردن، تمام این عملیاتِ بلعیدن و غیره را بدون اینكه تا حالا سابقه و تجربه ای داشته باشد به نحو صحیح انجام می دهد. این دستگاه به صورت خودكار، كار خودش را درست انجام می دهد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 550
- اینكه می گویند «غریزه ی جنسی» در واقع با مسامحه است.
استاد: بله، غریزه ی جنسی اگر بگویند معنی دیگری است. البته در همان جا هم باز یك نوع آگاهیهای فطری وجود دارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 551
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است