موضوع هر علمی عبارت است از آن چیزی كه در آن علم از احوال و عوارض
او گفتگو می شود و قضایای مربوط به او حل می شود. تدبر و تدقیق در مسائل هر علمی
و تجزیه ی مسائل آن روشن می كند كه همه ی آن مسائل بیان احكام و آثار و عوارض و
حالات یك شئ بخصوص است و همان شئ بخصوص است كه همه ی آن مسائل را به
صورت افراد یك خانواده درآورده است و ما آن را موضوع آن علم می نامیم.
در اینجا یك سؤال مهم برای منطقیین و فلاسفه پیش آمده است و آن اینكه نظر
به اینكه موضوعات علوم متباین من جمیع الجهات نیستند بلكه- چنانكه قبلاً اشاره
كردیم- قرابتهایی بین موضوعات علوم برقرار است و همان قرابتها منشأ خویشاوندی
فامیلی و نژادی علوم است مثل اینكه بین «كمّ منفصل» كه موضوع علم حساب شمرده
شده و «كمّ متصل» كه موضوع علم هندسه شمرده شده قرابت جنسی است یعنی هر دو
از جنس كمیت هستند، و از طرف دیگر آنچه موضوع یك علم نامیده می شود همواره
دارای انواع و اقسامی است و هر نوع و قسمی اختصاص دارد به یك سلسله احكام و
عوارض و حالات، مثل اینكه موضوع هندسه كه «كمّ متصل» شناخته می شود منقسم
می شود به خط و سطح و حجم و هر یك از آنها احوال و عوارض مخصوص به خود
دارد، و از طرفی هم كلمه ی «عوارض و احكام» كلمه ی كشداری است و آنچه از عوارض
نوع و قسم یك شئ محسوب می شود از عوارض خود آن شئ نیز محسوب می شود و در
این صورت یا باید جمیع علوم را علم واحد بدانیم یعنی مسائل مختلف جمیع علوم را
به منزله ی افراد یك خانواده و همه را مستقیماً منشعب از یك اصل بدانیم و اختلافات
خانوادگی و فامیلی و نژادی را منكر شویم و اختلاف هر علمی را با علم دیگر یك امر
قراردادی و وضعی بدانیم و یا آنكه به هر اندازه كه موضوعات، انواع و اقسام پیدا
می كنند علوم را متكثر و مختلف بدانیم مثلاً هندسه را مجموعه ای از سه علم
(علم الخط و علم السطح و علم الحجم) بدانیم بلكه نظر به اینكه ممكن است هر یك از
این سه نیز انقساماتی پیدا كنند مثل انقسام خط به مستقیم و منحنی، انقسامات
جزئی تری برای آن علم قائل شویم. علاوه بر اینكه موضوعات علوم متباینات من
جمیع الجهات نیستند و بین آنها وجه مشترك هایی در كار است، احیانا می بینیم كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 472
موضوع یك علم عیناً جامع مشترك موضوع علم دیگر با یك رشته اشیاء دیگر است مثل
آنكه موضوع علم النبات جامع مشترك موضوع علم الحیوان و یك عده از اشیاء است
و همین طور. . .
منطقیین و فلاسفه به این سؤال پاسخ داده اند. حاصل آنچه در مقام پاسخ به این
سؤال بیان شده این است كه عوارض و احكامی كه به یك شئ نسبت داده می شود بر
دو قسم است: عوارض اولیه یا عوارض ذاتیه، و عوارض ثانویه یا عوارض غریبه؛ و
در مقام تمیز عوارض ذاتیه از عوارض غریبه تحقیقات نیكو و ارجمندی به عمل آمده
و آن كس كه از همه بیشتر و بهتر این مطلب را تحقیق كرده ابن سینا در كتب منطقیه ی
خویش و بالخصوص
منطق الشفا است هر چند متأخرین نكات لازمی را كه وی یافته
است درك نكرده اند و به راههای دیگر رفته اند و همین جهت موجب اضطراب و
اختلاف آراء زیادی در آن مسأله شده تا آنجا كه از طرف برخی از غیر منطقیین عقاید
عجیب و گزافه مانندی در این زمینه اظهار شده است.
چنانكه معلوم شد در مسأله ی تمایز و تشابه علوم و طبقه بندی آنها نكته ی حساسی كه
از نظر منطقی هست همانا تمیز و تشخیص عوارض ذاتیه از عوارض غریبه است و
تمیز و تشخیص این جهت احتیاج به مقدمات منطقی زیادی دارد كه از عهده ی این
مقدمه و این مقاله خارج است و طالبین باید به كتب منطقیه و بالاخص كتب ابن سینا
مراجعه كنند.
توضیح یك نكته لازم است و آن اینكه نظر به اینكه عوارض ذاتیه ی هر موضوعی
همواره به نحوی است كه ذهن یا مستقیماً و بلاواسطه رابطه ی آن را با موضوع درك
می كند یعنی احتیاج به دخالت حدّ وسط و اقامه ی برهان ندارد و یا اینكه با مداخله ی
حد وسط رابطه ی وی با موضوع روشن می شود قهراً رابطه ی بین هر موضوعی و عوارض
ذاتیه ی وی باید واقعی و نفس الامری باشد (نه اعتباری) و قهراً باید آن موضوع كلی
باشد (نه جزئی) و بناءا علی هذا علوم اعتباریه كه رابطه ی بین موضوعات و محمولات
در آن علوم وضعی و قراردادی است نه واقعی و نفس الامری مانند حقوق و فقه و
اصول و صرف و نحو و همچنین علومی كه یك سلسله قضایای شخصیه مسائل آنها را
تشكیل می دهد مانند لغت و تاریخ و جغرافیا از محل كلام منطقیین خارج است زیرا
آنچه در مورد تمایز و تشابه و طبقات علوم گفته می شود اولاً در مورد علوم حقیقی است
كه رابطه ی واقعی و نفس الامری امور را بیان می كند (نه علوم اعتباری) و ثانیاً در مورد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 473
كلیات است كه برای ذهن قابل استدلال و استنتاج است نه جزئیات كه به قول
منطقیین «نه كاسب اند و نه مكتسب» و بالاخره در مورد علومی است كه «برهان» به
معنای صحیح منطقی در آن علوم جاری است مانند تمام علوم عقلی محض و علوم
آزمایشی.
در علوم تجربی و آزمایشی هر چند مستقیماً برهان جاری نیست ولی مطابق آنچه
در مقاله ی 5 تحقیق شد آن سلسله علوم، قطعی بودن و كلی بودن و قانون عمومی بودن
خود را مدیون یك سلسله براهین عقلانی می باشد كه به طور ضمنی مورد استناد آن
علوم است.