در
کتابخانه
بازدید : 290445تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">منطق</span>منطق
Expand كلیّات فلسفه كلیّات فلسفه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی دیگر از احكام قضایا «عكس» است. هر قضیه ای از قضایا اگر صادق باشد، دو عكس هم از آن صادق است: یكی عكس مستوی و دیگر عكس نقیض.

عكس مستوی این است كه موضوع را به جای محمول، و محمول را به جای موضوع قرار دهیم. مثلاً آنجا كه می گوییم: «انسان حیوان است» عكس كرده و بگوییم: «حیوان انسان است» . ولی عكس نقیض طور دیگر است و آن به دو نحو است: یكی این كه هم موضوع و هم محمول را تبدیل به نقیضشان كنیم و آنگاه جایشان را عوض نماییم. مثلاً در قضیه ی «انسان حیوان است» بگوییم: «لا حیوان لا انسان است» .

نوع دیگر این است كه نقیض محمول به جای موضوع، و خود موضوع به جای محمول قرار گیرد اما به شرط اختلاف در كیف، یعنی به شرط اختلاف در ایجاب و سلب. علیهذا عكس نقیض قضیه ی «انسان حیوان است» این است كه: «لا حیوان انسان نیست» .

مثالهایی كه ما برای عكس مستوی و عكس نقیض ذكر كردیم هیچكدام از قضایای محصوره نبود، زیرا قضیه ی محصوره- چنانكه گفتیم- باید مقرون باشد به بیان كمیت افراد، پس باید كلماتی از قبیل «هر» یا «همه» یا «بعض» یا «پاره ای» كه قبلاً گفتیم «سور» نامیده می شوند بر سر موضوع قضیه آمده باشد مانند: «هر انسانی حیوان است» یا «بعضی از حیوانها انسان هستند» ؛ و از طرف دیگر قضایای معتبر در علوم همان قضایای محصوره است. پس لازم است اكنون با توجه به قضایای محصوره شرایط عكس مستوی و عكس نقیض را بیان كنیم.

عكس مستوی موجبه ی كلیه، موجبه ی جزئیه است، و همچنین عكس مستوی موجبه ی جزئیه ی، موجبه ی جزئیه است.

مثلاً عكس مستوی «هر گردویی گرد است» این است كه «بعضی از گردها گردو هستند» و عكس مستوی «بعضی از گردها گردویند» این است كه «بعضی از گردوها گردند» .

عكس مستوی سالبه ی كلیه، سالبه ی كلیه است؛ مثلاً عكس مستوی «هیچ عاقلی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 84
پر حرف نیست» این است كه «هیچ پرحرفی عاقل نیست» اما سالبه ی جزئیه عكس ندارد.

ولی عكس نقیض بنا بر تعریف اول، از لحاظ ایجاب و سلب مانند عكس مستوی است، اما از جهت كلیت و جزئیت به خلاف عكس مستوی است [1]؛ یعنی موجباتِ اینجا در حكم سوالب آنجاست و سوالب اینجا در حكم موجبات آنجاست.

در آنجا عكس موجبه ی كلیه و موجبه ی جزئیه، موجبه ی جزئیه است؛ در اینجا عكس سالبه ی كلیه و سالبه ی جزئیه، سالبه ی جزئیه است. در آنجا گفتیم كه عكس سالبه ی كلیه، سالبه ی كلیه است؛ در اینجا عكس موجبه ی كلیه، موجبه ی كلیه است. در آنجا گفتیم كه سالبه ی جزئیه عكس ندارد، در اینجا موجبه ی جزئیه عكس ندارد.

اما بنا بر تعریف دوم، [عكس نقیض و عكس مستوی ] از نظر ایجاب و سلب نیز با هم اختلاف دارند؛ یعنی عكس موجبه ی كلیه، سالبه ی كلیه است و عكس سالبه ی كلیه، موجبه ی جزئیه است و عكس سالبه ی جزئیه، موجبه ی جزئیه است و موجبه ی جزئیه عكس ندارد. برای احتراز از تطویل به ذكر مثال نمی پردازیم. [2]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 85

[1] . [به عبارت دیگر هرگاه عكس مستوی یك قضیه، موجبه باشد عكس نقیض آن نیز موجبه است و هرگاه عكس مستوی یك قضیه، سالبه باشد عكس نقیض آن نیز سالبه است؛ اما اگر عكس مستوی یك قضیه، كلیه باشد عكس نقیض آن جزئیه است و بر عكس. ]
[2] . آنچه تاكنون درباره ی تقسیمات و احكام قضایا گفتیم، هم در قضایای حملیه جاری است و هم در قضایای شرطیه.

علیهذا این كه ما مثالها را از قضایای حملیه انتخاب كردیم نباید منشأ جمود ذهن گردد. ولی قضایای شرطیه، اعمّ از متصله و منفصله، یك سلسله احكام خاص دارند كه به «لوازم متصلات و منفصلات» معروف است و ما برای پرهیز از اطاله، از ذكر آنها خودداری می كنیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است