در
کتابخانه
بازدید : 315752تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای اثبات نبوت (1) راههای اثبات نبوت (1)
Expand راههای اثبات نبوت (2) راههای اثبات نبوت (2)
Expand راههای اثبات نبوت (3) راههای اثبات نبوت (3)
Expand وحی (1) وحی (1)
Expand وحی (2) وحی (2)
Collapse معجزه 1معجزه 1
Expand معجزه (2) معجزه (2)
Expand معجزه (3) معجزه (3)
Expand معجزه (4) معجزه (4)
Expand معجزه (5) معجزه (5)
Expand اعجاز قرآن (1) اعجاز قرآن (1)
Expand اعجاز قرآن اعجاز قرآن
Expand اعجاز قرآن (3) اعجاز قرآن (3)
Expand اعجاز قرآن (4) اعجاز قرآن (4)
Expand اعجاز قرآن 5اعجاز قرآن 5
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اما اینكه معجزه چیست؟ حتما شما برخورد كرده اید كه بعضی از افرادی كه منكر معجزه هستند معجزه را طوری تعریف می كنند كه از همان تعریف معلوم بشود كه یك امر ناشدنی است. معمولا در كتابهای مادیین این جمله پیدا می شود. در كتابهای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 427
دكتر ارانی من مكرر این تعبیرات را دیده ام، معجزه را مرادف با صدفه یعنی تصادف [می گیرند] ، صدفه به این معنا كه یك حادثه ای در جهان پیدا شود بدون آنكه علتی داشته باشد یعنی ما حادثی داشته باشیم كه آن حادث اساسا علت نداشته باشد. معلوم است كه این یك امر محالی است و اگر الهیون صدفه را به این معنا قبول كنند كه حادثه ای پیدا شود بدون آنكه هیچ علتی داشته باشد، اولین ضربه بر خودشان وارد است و آن این است كه دیگر دلیلی بر وجود خدا ندارند، خدا را به عنوان پدیدآورنده ی اشیاء معتقدند، و معتقدند كه هر چه در جهان طبیعت هست بلا استثناء حادث است و هر حادثی و پدیده ای پدیدآورنده لازم دارد یا لا اقل- قبلا گفته ایم- یكی از راههای استدلال الهیون كه از قدیم می رفته اند همین راه بوده. معلوم است كه این تعریف كه معجزه یعنی یك حادثه ای پیدا شود خود به خود، بدون علت، بدون اینكه یك مبدأ و قوه ای در به وجود آوردن آن دخالت داشته باشد، تعریف مغرضانه است و گذشته از اینكه دلیل الهیون در باب اثبات خدا را از میان می برد، آیت هم برای نبوت هیچ پیغمبری نمی شود. اگر یك حادثه خود به خود به وجود آمده و هیچ قوه ای در ایجاد آن دخالت نداشته، این چه ربطی دارد به اینكه دلیل شود كه این شخص پیغمبر است؟ ! یك حادثه ای خود به خود پیدا شده. این كه معلوم است كه حرف نامربوطی است. پس چگونه تعریف كنیم؟ عرض كردم كه كلمه ی «معجزه» اصطلاح متكلمین است و در قرآن به این تعبیر یعنی همان چیزهایی كه ما امروز معجزه می گوییم با كلمه ی «معجزه» بیان نشده است، با كلمه ی «آیت» بیان شده است. آیت یعنی نشانه، یعنی چیزی كه نشانه ای باشد بر صدق دعوی این پیغمبر. نه این است كه این پیغمبر ادعا می كند كه من اطلاع و علم و خبر خودم را از جهان دیگر آورده ام؟ معجزه آن چیزی است كه دلالت كند بر رابطه و اتصال او با جهان دیگر. به عبارت دیگر او ادعا می كند كه علم و اطلاع من از جهان دیگر است، معجزه دلالت می كند كه او كه از جنبه ی علم و معرفت ادعا می كند اتصالش را با جهان دیگر، از جنبه ی قدرت هم باید نشانه ای از آن جهان بیاورد. متكلمین از این، تعبیر به معجزه كرده اند برای اینكه یكی از لوازم آیت بودن این است كه مردم دیگر ناتوان و عاجزند از آوردن مثل آن، و پیامبران هم مردم را به صورت تعجیز مخاطب قرار می دادند، می گفتند اگر می توانید، شما هم مثل این بیاورید. لهذا اسمش را گذاشته اند «معجزه» یعنی چیزی كه آشكار می كند ناتوانی دیگران را، چون می گویند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 428
یك معنی باب «افعال» آشكار كردن است. ولی این كلمه یك نارسایی دارد و آن این است كه هر آیتی آشكار كننده ی ناتوانی دیگران هست یعنی دیگران در مقابل آن ناتوان هستند اما هر چیزی كه دیگران در مقابل آن ناتوان باشند معجزه ی اصطلاحی یا به اصطلاح قرآن آیت نیست، چطور؟ این را من به صورت ایراد ذكر می كنم. بعضی اشخاص می گویند ما قبول می كنیم كه پیغمبران معجزه آورده اند و از آن جمله خود قرآن. شما می گویید قرآن معجزه است به دلیل اینكه كسی مثل آن را نیاورده است.

می گوید در هر رشته ی علمی یا ذوقی و صنعتی بشر بالأخره یك نفر هست كه حد اعلی است كه دیگران مثل [اثر] او را نمی توانند بیاورند. آیا این دلیل معجزه بودن است؟ شما در تمام شاهكارهای بشری مثلا ادبی یا صنعتی، پیدا خواهید كرد شاهكاری را كه دیگران هر چه تلاش كرده اند نتوانسته اند مثل آن را بیاورند. مثلا می گویند در حماسه، هزار سال است كه شاهنامه فردوسی به وجود آمده است و بعد از آن خیلی افراد دیگر خواسته اند شعر حماسی بگویند ولی نتوانسته اند مثل او بیاورند. واقعا همه شعرای فارسی زبان دیگر از هزار سال پیش تا امروز ناتوان بوده اند كه مثل فردوسی حماسه بگویند. همان طوری كه غزل حافظ هم خودش یك شاهكار است و از زمان حافظ تا حالا كسی نتوانسته است برابری كند با حافظ. سعدی در تیپ خودش، مولوی هم در تیپ خودش. آیا ما اینها را باید معجزه به آن معنایی كه قرآن می گوید تلقی كنیم چون كسی مثل مولوی یا دیگری نیاورده است؟ نه. بالأخره در افراد بشر [از هر نظر یك حد اعلی هست ] ، مثل اینكه مردم از نظر بلندی و كوتاهی قد با همدیگر فرق دارند ولی بالأخره یك نفر هست كه از همه بلندتر است. مردم از نظر زور بازو با همدیگر فرق دارند ولی بالأخره یك نفر هست كه دارای حد اعلای زور بازوست. مردم از نظر نبوغ در قدرت فكر و استدلال با همدیگر تفاوت دارند ولی بالأخره یك نفر هست كه حد اعلی است. پس آیا حد اعلی بودن، در حد اعلی قرار گرفتن كه نتیجه اش ناتوان بودن دیگران است از آوردن به مثل آن، معجزه اصطلاحی شماست یا نه؟ از همین جا معلوم می شود این كلمه نارساست. ما هم تابع این كلمه نیستیم. نه، معجزه به آن معنایی كه اصطلاح متكلمین است (به آن معنا كه قرآن آورده، ما به لفظ معجزه كار نداریم، آیت) این است كه آن كار نشان بدهد كه كار غیر بشری است نه اینكه حد اعلایی است كه بشر انجام می دهد و دیگران فقط نمی توانند. اصلا باید نشان بدهد این جهت را كه از مرز قدرت بشری خارج است. پس خیلی تفاوت است میان كاری كه بشر آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 429
را از سنخ كار خودش می داند ولی حد اعلی و دست بالا، و كاری كه از سنخ كار بشر و از حد و مرز بشریت خارج است. معجزه هایی كه قرآن از پیغمبران نشان می دهد مخصوصا معجزه ی پیغمبران سلف- كه راجع به معجزه ی پیغمبر اسلام گفتیم جداگانه باید بحث كنیم- چیزهایی است كه اصلا از مرز بشر و نبوغ بشری خارج است (حالا ما نمی خواهیم بگوییم وجود داشته یا وجود نداشته كه بگویید اشخاص قبول ندارند، ما اكنون بر اساس قبول معجزات داریم بحث می كنیم، نظریات را عرض خواهم كرد) مثل معجزاتی كه برای موسای پیغمبر یا عیسای پیغمبر نقل شده یا آنچه كه برای نوح نقل شده گرچه آن استجابت دعاست نه معجزه و این دو با هم فرق دارند.

مثلا حضرت موسی یا یك لشكر انبوه مثلا صد هزار نفری دویست هزار نفری از مصر بخواهد بیاید به همین سرزمین فلسطین، از غرب بخواهد بیاید به شرق، بعد لشكر دشمن كه از او خیلی عظیمتر و قویتر است و اینها را لشكرلَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ [1] می داند اینها را تعقیب كند، بعد به ساحل بحر احمر برسد و با اشاره ی عصا یك دفعه دریا شكافته شود و مثل اینكه جاده برایش درست شود، حتی آن لای و لجن های كفش هم خشك شود، كه قدرت رفتن داشته باشد كه اگر بخواهند به این شكل بروند بتوانند:

اِضْرِبْ بِعَصاكَ اَلْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ اَلْعَظِیمِ [2] به او می گویند عصایت را بزن به دریا، بزند به دریا، دریا شكافته بشود، بعد در قسمتهای مختلف كوچه بدهد، دیوار دیوار بشود، این آبی كه به طبع خودش باید بریزد، همین جور [به شكل ] دیوار بایستد تا اینها بیایند و رد بشوند. دشمن هم در عین حال مغرور بشود بیاید داخل بشود و تا وقتی هم كه همه افراد دشمن نیامده اند در قعر دریا آب به حال خودش باشد، بعد یك مرتبه آب به هم بیاید.

این را نمی شود گفت دست بالای بشر، همه بشرها نزدیك این كار را انجام می دهند، این یك درجه از دیگران بالاتر است. تفاوت این [كار با سایر كارها] مثلا از قبیل تفاوت گلستان سعدی است با پریشان قاآنی، نه، این جور نیست. این را یا باید گفت وجود نداشته، مثل كسانی كه اصلا منكر هستند، و یا اگر كسی گفت چنین چیزی در جهان وجود داشته است این تنها آن نیست كه دیگران ناتوانند از مثل او و دست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 430
بالاست، اصلا فوق حد بشریت است. و همچنین سایر معجزاتی كه در قرآن آمده است.

پس در تعریف معجزه اینجور باید بگوییم كه معجزه [3] آن كار و اثری است كه از پیغمبری به عنوان تحدّی- یعنی برای اثبات مدعای خودش- آورده بشود و نشانه ای باشد از اینكه یك قدرت ما وراء بشری در ایجاد آن دخالت دارد و فوق مرز قدرت بشری است به طور كلی. پس تا اینجا تعریف معجزه.

واقعا آیا ما از آن جهت كه مسلمان و معتقد به قرآن هستیم [4] باید قبول داشته باشیم كه پیغمبران معجزه داشته اند یا نه؟ یعنی معجزه داشتن پیغمبران جزء ضروریات دین اسلام است یا نه؟ به نظر می رسد در این مطلب نمی شود شك و تردید كرد، برای اینكه آیاتی كه در قرآن ذكر شده است در موضوع معجزات انبیاء، به هیچ وجه قابل تأویل نیست كه انسان بخواهد بگوید كه اینها مثلا كنایه است از یك امر عادی و یك جریان عادی. این چیزها نیست. در قرآن مسأله ی طوفان، آن هم طوفانی كه متعاقب با دعا و در اثر دعا باشد آمده است، هلاكتهای عجیبی كه باز در اثر دعا باشد آمده است، مسأله ی ناقه ی صالح خیلی عجیب است (البته من قبلا غفلت كردم كه با دقت زیاد روی آن مطالعه كنم ولی امروز آن مقداری كه فرصت داشتم به آیات قرآن مراجعه كردم) .

آیا از آیات قرآن این مطلب استنباط می شود كه این ناقه را صالح از كوه بیرون آورد یا اینكه از آیه ی قرآن این مطلب استنباط نمی شود؟ حالا گیرم این مطلب استنباط نشود، یعنی یك چیزهای دیگری استنباط می شود، آنچه كه معجزه و آیت صالح بوده این نبوده است بلكه قضیه این بود كه بعد به او گفت: «هذِهِ ناقَةُ اَللّهِ لَكُمْ آیَةً فَذَرُوها» این را بگذارید، این آیت خداست كه در میان شما باشدوَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ» [5] به این بدی نرسانید و آن آب هم قسمتی از آن چنین و چنان باشد و اگر به آن ضرر بزنید آن وقت عذاب الهی نازل می شود و اینها هم او را عقر كردند- یعنی پی كردند- بعد هم عذاب نازل شد.

غرضم این جهت قضیه است. نمی دانم شما یادتان هست آیه ای كه از خود قرآن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 431
بشود استنباط كرد كه این از كوه استخراج شد و از سنگ بیرون آمد یا نه؟ به نظرم در قرآن این جهتش نیست. در عین حال قضیه ناقه صالح هم جریان عادی نیست.

می خواهم بگویم این جهتش آیا در قرآن هست یا نیست و الاّ همان قسمتهای دیگر آن [دارای جنبه ی غیر عادی است ] . وقتی می گوید این آیت پروردگار است، لا بد یك چیزی، یك جنبه ی غیر عادی در آن هست كه آیت پروردگار است، و بعد هم می گوید حق ندارید آسیبی به آن برسانید، بعد هم می گوید این آبی كه در اینجا جاری می شود یك روز مال او یك روز مال شما، و این هم با یك حیوان عادی سازگار نیست، كه جداگانه باید بحث كنیم.

همچنین راجع به معجزات حضرت موسی كه در قرآن خیلی زیاد است. اژدها شدن عصا، در قرآن مكرر این مطلب آمده است. ید بیضا كردن، این هم همین طور، و همچنین مسأله ی شكافته شدن دریا و نیز آن مجموع تسع آیاتی (نه آیه ای) كه در قرآن كریم آمده است.

قضایای معجزه حضرت عیسی. نص قرآن است كه: وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ اَلطِّینِ كَهَیْئَةِ اَلطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیها فَتَكُونُ طَیْراً بِإِذْنِی [6] از گل به شكل مرغ می ساخت و در آن می دمید و به اذن پروردگار یك مرغ زنده می شد. این دیگر نص قرآن است، نمی شود این را به گونه ای تأویل و توجیه كرد. البته اگر كسی بازروی اینها بحثی داشته باشد از جنبه ی اینكه قابل توجیه و تأویل هست یا نیست، ممكن است باز بحث بكنیم. حالا بحث اولی است كه ما فعلا داریم عرض می كنیم.

این سلسله آیات در قرآن هست. البته یك سلسله آیات دیگری هم در قرآن هست، آنها را بالخصوص باید رسیدگی بكنیم كه آن آیات، مستند است برای كسانی كه می گویند قرآن اساسا به مسأله ی اعجاز اعتقاد ندارد، كه آنها را بعد در ذیل فصل دیگری برایتان عرض می كنم یعنی همین فصل نظریاتی كه الآن می خواهیم وارد بشویم.

در باب معجزه مجموعا سه نظریه است كه با نظریه ی منكرین می شود چهار نظریه.

یك عده كه اساسا معجزه را به هیچ معنایی قبول نمی كنند، اصلا منكر معجزه هستند و قهرا منكر نبوت هم هستند و اینها را از اساس یا دروغ محض می دانند یا نظیر كارهای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 432
جادوگران و ساحرها كه مردم خیال می كردند چیزی هست و چیزی نیست. این كه انكار كلی است، به این كار نداریم. اما آنهایی كه مسلمانند، مؤمنند و قبول كرده اند.

اینجا سه نظریه است.


[1] . اِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلیلونَ (شعراء/54) .
[2] . شعراء/63.
[3] . یعنی معجزه ی اصطلاحی، چون این لفظ را متكلمین گفته اند ما مجبوریم با همین لفظ تلفظ بكنیم ولی بدانید ما به مفهوم مصطلحش می گوییم، آیه است به اصطلاح قرآن.
[4] . چون ما بعد از نبوت داریم بحث می كنیم یعنی بعد از اینكه توحید و نبوت را قبول كردیم بحث می كنیم.
[5] . اعراف/73.
[6] . مائده/110.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است