مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 569
توضیح: [در هر نقد و پاسخی ابتدا متن كتاب مسأله ی حجاب با ذكر صفحه ی آن مطابق با همین مجلد از
«مجموعه آثار» آورده شده، سپس نقد آن متن كه با دایره ی سیاه آغاز می شود و با حروف ریزتر است قرار
گرفته است. آنگاه پاسخ استاد شهید ذكر گردیده است كه با مربع توخالی آغاز می شود و با حروف سیاه و
عرض كمتر می باشد. ] .
اسلام همان طوری كه مؤلّف در فصل توصیه های اخلاقی اعتراف كرده است طرفدار
ستر تنها نیست بلكه لااقل در حدّ یك توصیه ی اخلاقی دستور پرده نشینی هم داده است و مؤلف
در طرح بحث در اینجا چنین ایهام فرموده است كه اسلام فقط طرفدار ستر است و بس.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 570
پاسخ آنچه در بحث توصیه های اخلاقی آمده و ما از مجموع ادلّه استنباط كرده ایم،
حریم و عدم اختلاط است نه پرده نشینی، وَ بَیْنَهُما بَوْنٌ بَعیدٌ. .
***.
این بخش متضمّن فائده ای نیست. سخنان نادرستی در آن از چند مورّخ نقل شده است
و بعد اشاره شده كه نادرست است. این سخن ایجاد شبهه برای عوام می كند و بحث در آنها
برای كسانی كه نوشته های راسل و ویل دورانت و نظایر آنها را نخوانده اند مفید نیست و شاید
مضر هم باشد. این گونه بحثها فقط به درد همان كسانی می خورد كه قبلاً به شبهه ها برخورد
كرده اند یا در معرض برخورد به آنها می باشند، مانند همان انجمن مهندسین، ولهذا نشر آنها
برای عموم غلط است.
پاسخ ایراد وارد نیست. تنها امثال ما هستیم كه برای اینكه زحمت یك تكلیف
متوجه ما نشود سر خود را زیر برف كرده ایم كه جایی را نبینیم. این سخنان هر روز در
صدها هزار نسخه در مجلاّت و جراید به صورت زننده ای نقل می شود (علاوه بر خود آن
كتابها) . خواجه حافظ هم آنها به گوشش خورده است. یك عده افراد خاص كه اوضاع به
هر طرف می چرخد تغییری در آنها پیدا نمی شود نمی توانند ملاك واقع شوند.
***.
حقیقت این است كه بحثهای تاریخی در این گونه مسائل بر پایه های محكمی استوار
نیست، زیرا معمولاً مورخین در این گونه مسائل حدسیّات خودشان را نیز مخلوط كرده اند، و
لهذا این بحثها علاوه بر اینكه چندان ارزشی ندارد، براساسی استوار هم قرار ندارد.
پاسخ عدم توجه به جریانات تاریخی از ارزش استدلالهای بعدی می كاهد و
قضاوتها ناشی از بی خبری تلقی می شود. تاریخ آنچنان هم بی اعتبار نیست.
***.
این لحن ایهام می كند كه دستور اسلام سخت بوده ولی دستور ادیان دیگر سخت تر، و به
عبارت دیگر اعتراض بر همه ی ادیان وارد است ولی بر اسلام كمتر.
پاسخ مگر می شود دستوری دستور باشد و خالی از سختی باشد؟ ! كلمه ی «تكلیف» از
ماده ی «كلفت» است كه مفهوم مشقّت دارد. آنچه نباید باشد «حرج» است كه در اسلام
نیست؛ اسلام هم از «لاحرج» دم زده نه از «لاكلفة» و عسر هم فوق كلفت است.
***.
حجاب و خواجه داری در ایام ولید دوم (126- 127 هجری) معمول شد.
گوشه گیری زنان از آنجا پدید آمد كه در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام بودند. » .
حجاب در این سخن ویل دورانت به همان معنای پرده نشینی آمده است نه ستر، و معلوم
نیست كه نظر مؤلّف در اینجا ردّ كلام اوست یا تأیید آن. اگر منظور ردّ است پس چرا خودشان
در مواردی می گویند حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، و اگر منظور تأیید است ذكر
آن در این سیاق صحیح نیست.
پاسخ مقصود ویل دورانت ستر است، جمله های بعد كاملاً روشن می كند.
***.
اِسناد این شدت به معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیرعرب صحیح نیست و
اساساً دوره ای را نمی توان نشان داد كه به طور عمومی شدت حجاب بیش از زمان رسول
اكرم صلی الله علیه و آله بوده است. در زمان خلفای بنی امیّه و بنی العباس مسلّماً امر حجاب سست تر از
قرن اول بوده است. برخی از سلاطین بنی امیّه كنیز مست خود را برای اقامه ی جماعت به مسجد
فرستادند. اساساً این حرف غلط است كه زمانی در اسلام مسأله ی حجاب اشتداد یافته باشد؛
آنچه هست این است كه در همه ی زمانهای اسلام، از همان بدو امر تا امروز، مردمی پیدا
می شده اند كه در امر عفاف و حجاب عنایت بیشتری داشته اند و این خود مطلوب انسان
بوده است و دستورهای كلّی غیرت و عفاف منشأ آن بوده است. به عبارت دیگر آنچه را كه
مؤلّف به عنوان توصیه های اخلاقی ذكر كرده است از همان اول در اسلام به وسیله ی اولیای دین
بیان شده بود و همان موجب بوده است كه كسانی كه با دقت بیشتری به دستورهای اسلام عمل
می كرده اند در امر حجاب بیشتر شدت عمل به خرج بدهند چنانكه امروز هم همین طور است.
برحسب بیان مؤلّف لابد باید گفت روایاتی كه توصیه ی اخلاقی است در زمانهای بعد از قرن اول
به سبب اختلاط مسلمین با ایرانیان جعل شده است و باید جاعل آن هم ایرانیها باشند،
درصورتی كه یكی از آن روایات سخن امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش می باشد.
پاسخ آنچه بعدها حتی در میان متشرعین تحت تأثیر عادات و عرفها پیدا شد مافوق
توصیه های اخلاقی اسلامی مسلّم است. در عرفهای متأخر حتی ذكر نام همسر نوعی
كشف عورت تلقی می شود. پیغمبر اكرم و امیرالمؤمنین و سایر ائمه ی اطهار در محاورات
خود نام همسرشان را می بردند كه خدیجه یا فاطمه یاامّ حمیده چنین و چنان كرد؛ ولی
امروز اگر یك مرجع تقلید نام همسر خود را بدون تعبیراتی از قبیل «اهل بیت» یا «والده ی
فلانی» یا «خانواده» و امثال اینها ببرد كاری زشت تلقی می شود؛ درصورتی كه رسول
اكرم از همسرش با كلمه یمجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 574
«حمیرا» تعبیر می كند كه نشان دهنده ی زیبایی و رنگ پوست
اوست. همچنین امروز یك ملای معروف و مورد توجه عوام اگر همسرش سرتاپا پوشیده
نباشد و بخواهد از جلوی جمعی عبور كند امری مستنكر تلقی می شود. ستر وجه و كفین
به اجماع فقهای فریقین واجب نیست، حداكثر این است كه مستحب است؛ اما اگر همسر
یك روحانی موجّه میان عوام، ستر وجه و كفین نكند از هر فسقی برای آن روحانی مهمتر
جلوه می كند. شیخ انصاری در «كتاب النكاح» راجع به سیره های امروز كه ارزش چندانی
ندارد به موضوع نظر بر محاسن مخطوبه مثال می زند و می گوید با اینكه قطعاً از نظر شرعی
جایز است ولی امروز اگر به شخص محترمی اینچنین پیشنهاد شود كه دخترت را
می خواهم برای ازدواج ببینم فوق العاده مستنكر تلقی می شود. پس آنچه بعدها رخ داده
بالاتر است از حدود توصیه ی اخلاقی اسلامی. البته خود اعراب، نه اولیای دین، در این
جهت بی تأثیر نبوده اند. خشونت خاص عمری و حلول روح او حتی در مدعیان
دشمنی اش سهم بسزایی در این موضوع داشته است. در آخر كتاب به این مطلب اشاره
شده است.
***.
آنچه اسلام با آن مخالف است رهبانیت و ریاضت افراطی است و اما مخالفت با هوا
فی الجمله و ترك مادیات در حد اعتدال مسلّماً در اسلام وجود دارد و حج و صوم و جهاد
نمونه هایی از آن است- چنانكه در ذهنم این است كه در روایات هم به نام رهبانیت اسلام
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 575
معرفی شده اند- و بعید نیست كه یك دلیل حجاب در اسلام هم همان مسأله ی مخالفت با لذات
مادی در حد افراط آن باشد. اگر كسی بگوید غرق شدن مردم در شهوات موجب سد راه
معرفت می شود سخنی به گزاف نگفته است.
پاسخ این مطلب صحیح است و آنچه ما مكرّر در همین كتاب در باب فلسفه های
عفاف اسلامی گفته ایم كه چند وجه است شامل این وجه هم هست ولی ما نام آن را
«رهبانیّت» كه در اسلام صریحاً نفی شده نگذاشته ایم. مسأله ی «رُهْبانِیَّةُ اُمَّتی اَلْجِهادُ» و
امثال اینها تشبیه است نه حقیقت، و تازه تعریضی است به رهبانیت و عزلت، و از باب
مشاكله است (به اصطلاح علم بدیع) یعنی رهبانیت امت من ضد رهبانیت است.
***.
با وجود كتب خودمان از مراجعه به كتب سنیها مستغنی هستیم. بلی، استناد به آن كتب
در مسائل امامت بجاست زیرا از باب اخذ مدرك از خصم است، ولی در فقه و تفسیر و اخلاق
از كتب آنها مستغنی هستیم.
پاسخ كسانی كه در مكتب مرحوم آیة اللّه بروجردی پرورش یافته اند می دانند كه
مراجعه به كتب اهل سنت برای فهم و درك و تأیید مثبت یا منفی احادیث ما فوق العاده
مفید بلكه لازم است. ایشان می فرمودند: از وقتی كه عده ای پیدا شدند وفقه و حدیث ما را
كه در جوّی پیدا شده كه فقه و حدیث آنها به هر حال وجود داشته جدا كردند، فقه را
منحرف كردند. به علاوه در باب حجیت خبر واحد، آنچه مناط است وثوق است نه مذهب.
روایت سنّی لااقل مؤیّد می تواند باشد. به علاوه سیره ی اصحاب در فقه و تفسیر همیشه بر
همین بوده است. كتب شیخ و علامه پر است از نقل اقوال فقهی اهل سنت. تفسیر
مجمع البیان بیشتر
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 576
نقل اقوال آنها و احادیث آنهاست و كمتر حدیث شیعه است. تفسیر
المیزان در همه جا روایات اهل سنت را ذكر می كند و اخیراً، هم مجمع البیان و هم
المیزان به فارسی ترجمه و چاپ و منتشر می شوند.
***.
قضاوت در این باره تحقیق بیشتری لازم دارد و مدرك داستانی هم كه نقل شده است
ذكر نگردیده است. در خاطر دارم كه گویا در بعضی روایات هم عدالت انوشیروان تأیید شده
است. در حدیث «وُلِدْتُ فی زَمَنِ الْمَلِكِ الْعادِلِ» نیز باید تحقیق شود.
پاسخ راوی آن روایت كه در قصص الانبیاء راوندی فقط آمده «وهب بن منبّه»
وضّاع ایرانی معروف است. به علاوه عادل نبودن انوشیروان از قطعیات تاریخ است.
***.
به همه ی این نقلها هم نمی توان خوشبین بود. دنیا وقتی به مردمی رو كند خوبیهای دیگران
را هم به آن عاریه می دهد و چون پشت كند خوبیهای خود آنان را نیز از آنان سلب می كند.
وَ اَللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ. .
پاسخ مظالم ظلّ السلطان از متواترات آن زمان است نه این زمان. اگر این تواتر
حجت نباشد چه تواتری حجت است؟ ! آیا وظیفه ی ما فقط دفاع از انوشیروانها و
ظلّ السلطان هاست؟ ! .
***.
نقل این اباطیل در این كتاب زائد است و بدون جواب هم گذارده شده است. نقل این
قسمت ارتباطی هم با مدعای بحث ندارد، آنچه مربوط است قسمت بعدی است.
پاسخ این اباطیل همانهاست كه همه روزه در صدها هزار نسخه در جراید و مجلات
نوشته می شود و در مغزهای جوانان مسلمان فرو می رود و بالأخره یك بدبخت
مصلحت نشناسی مثل من لازم است كه علی رغم منافعی كه در میان عوام دارد با91مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 578
این
اباطیل درگیر و روبرو شود تا لااقل یك عده بفهمند كه هستند اشخاصی كه می توانند به
اینها پاسخ گویند. البته لازم بوده كه در همین جا بلافاصله پاسخی داده شود و من این كار
را پس از تذكر شما در آن ورقه كه دادید كردم؛ اگرچه كسی كه همه ی این كتاب را بخواند
جواب این اباطیل برایش روشن می شود.
***.
آمیخته نیست.
پاسخ بدون شك در بعضی موارد آمیخته است و منظور ما از تردید همین است.
***.
در این بحث مراجعه شود به روایتی كه مرحوم محدّث قمی (ره) در
سفینة در «حجب»
نقل كرده است. بعید نیست گفته شود كه حجاب و خانه نشینی با عادت زنانگی سازگارتر است
و به عبارت دیگر حیض یك عامل تكوینی برای حجاب است ولی نمی توان آن را تمام سبب
برای حجاب دانست و نمی توان استتار این نقص را فایده ی منحصره ی حجاب معرفی كرد.
پاسخ آنچه اینها می گویند این است كه استتار در غیرحالت حیض ادامه ی همان حالت
است و ما این را نفی كرده ایم.
***.
بسیاری از مفسّرین
«أَذیً» را به معنای پلیدی گرفته اند، چنانكه در
صافی آمده است:
«اَذی مُسْتَقْذَرٌ یُؤْذی مَنْ یَقْرُبُهُ نِفْرَةً مِنْهُ» و در مجمع البیان آمده است: «اَذی مَعْناهُ قَذِرٌ وَ نَجِسٌ،
عَنْ قتادَةٍ وَالسُّدّی. . . » و ظاهر تشریع غسل بعد از حیض نیز این است كه حیض قذارت است و
لهذا [حائض ] از نماز هم ممنوع است زیرا كه محدث است، و لفظ آیه هم كه می فرماید:
«فَاعْتَزِلُوا اَلنِّساءَ فِی اَلْمَحِیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتّی یَطْهُرْنَ » نیز تأیید همین تفسیر است زیرا كه
برأذی بودن حیض، متفرع فرموده است اعتزال را، و اگر مراد از «أَذیً» بیماری بود شایسته بود
كه بر آن متفرع شود كه مثلاً به زن تكالیف شاقّه نكنید و خلاصه مانند یك بیمار با او مدارا
كنید؛ و اگر گفته شود كه ترك مجامعت هم به خاطر رعایت بیماری اوست، پاسخ می گوییم كه
نباید تنها همین یك مطلب بر آن تفریع شود؛ گذشته از اینكه كلمه ی «یَطْهُرْنَ » نیز می فهماند كه
زن در حال حیض ناپاك است. توضیح بیشتر اینكه در لفظ «أذی» دو احتمال هست؛ یكی
اینكه حیض اذیت است برای زن، چون شبیه به یك بیماری است؛ دوم اینكه اذیت است برای
مرد، زیرا كه موجب تنفر است، و ظاهر دومی است نه اولی. .
پاسخ مسأله قذارت حیض در حد قذارت هر حدث دیگر كه با غسل مرتفع می شود
ربطی به پلیدی مورد بحث ندارد كه یهودیان زن را در ایام حیض در محل دوری نگهداری
می كرده اند و به آن نزدیك نمی شده اند. این پلیدی چیزی از نوع شومی و یا از نوع پلیدی
سگ است میان مسلمین كه به تمام وجود پلید است و مسلم از تماس و لمس او پرهیز
دارد. پلیدی در حد یك حدث را انكار نكرده و صریحاً اعتراف كرده ایم. آنچه مفسرین
گفته اند بیش از این نیست. كلمه ی «اذی» مسلّماً به معنی قذارت نیست، حداكثر این است كه
قذارت موجب اذی برای مرد باشد و چون متعلَّق اذی حذف شده كه لكم یا لهن، ظاهر این
است كهمجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 580
اذی برای خود زن است. بسیار بعید است كه درباره ی حیض كه مربوط به زن است
سؤال شود (خصوصاً باتوجه به شأن نزول) ، جوابی كه داده شده مربوط به مرد باشد.
مقصود كسانی هم كه گفته اند: «مُسْتَقْذَرٌ یُؤْذی مَنْ یَقْرُبُ مِنْهُ» عامّ است، منحصر به
مرد نیست، برای خود زن هم به این معنی اذی است.
***.
مؤلّف این علت را «اساسی» نامیده است و با پذیرفتن این علت گویی قبول كرده است كه
حجاب ساخته ی دست زن است به خاطر محفوظ نگه داشتن مقام خود، و این نقض غرض مؤلف
است كه می خواهد برای حجاب ریشه ی الهی بیان كند نه ریشه ی سست بشری. آنگاه در این بخش
به كلمات راسل، ویل دورانت و سایر مزخرف گوها استناد شده است؛ و در رد این ریشه
می توان گفت زن كه می خواهد ارزش خود را بالا ببرد خود را نشان می دهد آنگاه می گریزد نه
آنكه خود را از اول نشان ندهد؛ و حجاب به این معنی اخیر است. به نظر می رسد حذف این
قسمت، از اصل بهتر است.
پاسخ اولاً بحث درباره ی یك علت اساسی است نه علت اساسی منحصر. ثانیاً مگر
لازمه ی اینكه چیزی دستور الهی باشد این است كه فاقد هرگونه مصلحت بشری باشد و یا
بشر به حكم یك الهام غریزی آن را تأیید نكند؟ ! ما از این گونه دستورهای الهی زیاد داریم
كه غریزه هم آن را تأیید می كند. در حدیث است كه «اَلْكِذْبُ رَیْبَةٌ وَالصِّدْقُ طُمَأْنینَة» .
یا رسول اكرم درباره ی «برّ» و «اثم» فرمود: «اَلْبِرُّ ما. . . وَ الْاِثْمُ ما. . . » . خداوند متعال
خواسته است كه عزت و كرامت زن در مقابل مرد محفوظ باشد و نخواسته است كه زن در
برابر مرد، موجودی مبتذل
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 581
باشد؛ لهذا در غریزه ی او خود دور نگه داشتن را قرار داده است.
در ص 83 تصریح شده كه اینها در احكام اسلام به منزله ی فلسفه ی احكامند.
***.
این بیت بی ادبی است.
پاسخ آیا مصراع اول بی ادبی است یا مصراع دوم؟ در مصراع اول كه من بی ادبی
نمی بینم. مصراع دوم اگر به نظر شما و در عرف عوام الناسِ امروز بی ادبی است بر گوینده ی
«كَلِّمینی یا حمیرا» است. شما بعدها از زبان پیغمبر نقل خواهید كرد كه «یَرْكَبْنَ ذَواتُ
الْفُروجِ السُّروجَ» و باور دارید كه این جمله می تواند سخن پیغمبر باشد، پس چگونه
مفاد این بیت بی ادبی است؟ ! .
***.
این فصل كتاب نوعی تشویق به ورود زن در میان اجتماع مردان است و مسلماً چنین
چیزی از نظر اسلام ممدوح نمی باشد و گمانم این است كه خود استاد مؤلف هم بعد از این
تصریح می كند كه جدا ساختن محیط زن از مرد در اسلام ممدوح است.
پاسخ تشویق نیست، عدم منع است، و آنچه در فصلهای آخر كتاب گفته شده است و
همواره مورد تأیید است حریم است نه پرده نشینی. رسول اكرم اجازه ی شركت در مساجد و
احیاناً در تشییع جنازه و بالاتر حضور در میدان جنگ را می داد و در عین حال مانع
اختلاط بود، می گفت زنان و مردان با یكدیگر و در حال اختلاط از یك در خارج نشوند و
حتی در كوچه و خیابان خط ممرّ مردان از خط ممرّ زنان جدا باشد؛ صلّی اللّه علیه و آله كه
چقدر او بزرگ و عظیم و معتدل بود و چقدر ما كوچك و حقیر و مفرط یا مفرّط هستیم.
***.
دستورهای سوره ی احزاب دستورهای خاص نیست و ملاك آنها هم این نبوده است كه
از وجهه ی آنها سوء استفاده نشود. تخصیص زنان پیغمبر به این دستورها از باب عنایت بیشتر
است نه از باب اینكه حكم، خاص آنها بوده است. مثلاً می فرماید:
یا نِساءَ اَلنَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ
اَلنِّساءِ إِنِ اِتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ اَلَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ . نباید گفت كه خضوع در قول
برای زنان دیگر مذموم نبوده است بلكه باید گفت كه این امر در مورد زنان پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله
مذموم تر است. و همچنین می فرماید:
وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ اَلْجاهِلِیَّةِ اَلْأُولی .
واضح است كه تبرّج برای همه ی زنان مذموم بوده است، لهذا به جاهلیت اولی اسناد داده شده
است؛ پس همه ی زنان باید در خانه قرار بگیرند. و همچنین «وَ أَقِمْنَ اَلصَّلاةَ وَ آتِینَ اَلزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ
اَللّهَ وَ رَسُولَهُ » همه از احكام عامه است. همچنین در آیه ی حجاب كه می فرماید: «وَ إِذا
سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ » از جمله ی بعدش كه می فرماید: «ذلِكُمْ أَطْهَرُ
لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ » معلوم می شود كه حكم عام است برای همه ی زنان و مردان مؤمن. .
پاسخ اشتباه عجیبی است! ما كه نگفته ایم در آیه ی «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً
فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ » دستور پرده نشینی داده شده و این دستور مختص زنان
پیغمبر است. گفته ایم این كلمه فقط در این آیات به كار برده شده. مخاطب این جمله
مردمند نه زنان، و این حكم عام است؛ یعنی هركس اگر كاری به داخله ی زندگی كسی دارد و
چیزی از زنان آن خانه می خواهد بگیرد باید بداند كه غالباً زنان در وضعی هستند كه ستر
كافی ندارند و نباید سرزده وارد خانه شوند آنچنانكه اعراب می كردند؛ همچنانكه لازم
نیست آن زنان در داخل خانه ی خود نیز همواره مسلّح به ستر باشند به احتیاط اینكه مردی
شاید وارد شود. مسأله ی درخواست چیزی از زنان یك خانه از پشت پرده و وارد نشدن در
حریم خانه چه ربطی دارد به دستور پرده نشینی زن. جمله ی «قَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ » اولاً به
عقیده ی من جمله ی اختصاصی است و زنان پیغمبر، آنها كه مقید به اجرای دستور بودند، از این
جمله چنین فهمیدند كه دستوری اختصاصی است و لهذا حتی از مسافرت احتراز داشتند.
و به علاوه قطعاً مفاد آیه این نیست كه از خانه بیرون نروید، به مسجد و زیارت دوستان و
ارحام هم نروید؛ مقصود این است كه به كاری كه
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 584
مستلزم این باشد كه از حرم پیغمبر خارج
شوید دست نزنید، نظیر كاری كه عایشه كرد. به هر حال آیه ی «
قَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ » نیز
دستور پرده نشینی نیست، نه برای زنان پیغمبر و نه برای غیر آنها.
***.
این نظر نیز درست نیست بلكه از قصه ای كه در شأن نزول آیه آمده است معلوم است كه
به حس غیرت پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله می خواسته اند ضربه بزنند و خدا نگذاشته است، و جمله ی قبل
كه می فرماید: «
وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اَللّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً»
می فهماند كه این كار اذیت پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده است.
پاسخ محال است كه پیغمبر بر زائد بر آنچه حكم خداست غیرت ورزد. حكم خدا
ملاك غیرت است نه غیرت او ملاك حكم خدا؛ و ملاك حكم خدا مصلحتی است از قبیل
آنچه در متن آمده. به علاوه ما اظهار یقین نكرده ایم.
***.
مرده شوی
صحیح مسلم را ببرد كه دست از سر ما برنمی دارد. گمان می كنم استاد در این
ایام كتب صحاح را مطالعه می كرده اند و هرچه به نظرشان مناسب این كتاب بوده است
آورده اند و الاّ نمی خواهند بگویند در كتابهای دیگر مطلبی در این باره یافت نمی شده است و
منحصراً در كتب صحاح یافت می شده است.
پاسخ اِیّاك اَعْنی وَاسْمَعی یا جارَةُ. بدیهی است كه حضرت تعلیقه نویس هرگز در
مورد كتابی كه به هر حال به علم اجمالی، دهها و شاید صدها حدیث قطعی نبوی دارد
چنین تعبیری نمی كند؛ مرده شوی فضولها را ببرد كه از این كتاب نقل می كنند! ! ! .
***.
شاید وجه آن، مبالغه در پوشیدگی زن است كه در حد حجاب ممدوح است، و تعبیر
استاد در اینجا پسندیده نیست، تحریك مردم است علیه متدینین.
پاسخ مثل اینكه علیه اسلام هرچه صورت بگیرد مانعی ندارد، فقط كاری كه نباید
بشود این است كه خاطر مبارك آنان كه دانسته یا ندانسته اسلام را مسخ كرده اند رنجه
نشود و غبار كمی هم بر اعتبار و حیثیت آنها ننشیند.
***.
این بخش چندان تناسبی با موضوع بحث ندارد و حذفش شاید بهتر باشد.
پاسخ لازم و مفید است.
***.
تشویق به كارهای اجتماعی بیرونی برای زن! ! .
این سخنان نادرست است، به بخش توصیه های اخلاقی مراجعه شود.
پاسخ قبلاً گفتیم كه آنچه اسلام لااقل به صورت ارجحیت و استحباب، زائد بر ستر
واجب، گفته است حریم است نه پرده نشینی، و میان ایندو تفاوت بسیار است. كار
اجتماعی با بودن حریم هیچ مانعی ندارد؛ و بخش توصیه های اخلاقی هم منافاتی با
مطلب اینجا ندارد.
***.
ممكن بود از روحانیهای متظاهر به روشنفكری و تجدد مثال زده شود كه در این زمان
متناسب تر است چون عوامفریبی عصر حاضر در این شكل قویتر است.
پاسخ شما یك مثال پیدا كنید تا اضافه كنیم. خیلی خدا نشناسی است كه انسان از
این تظاهر و ریاها كه بر احدی پوشیده نیست، به خاطر تعصب صنفی دفاع كند.
***.
حرام نیست ولی مذموم است.
پاسخ چه دلیلی هست كه اگر مقارن با امر دیگری نباشد حتی مكروه هم باشد.
***.
مسأله ی سوم این است كه ظهور زن در اجتماعات پسندیده نیست.
پاسخ مسأله ی سوم حریم است در حین شركت در اجتماعات، نه عدم شركت، و خوب
است كه اضافه شود.
***.
كلمه ی «عرب» پسندیده نیست. اگر طوری تعبیر می شد كه اختصاص به خلفای جور پیدا
می كرد خوب بود.
پاسخ در مقابل «ایرانی» و «رومی» جز «عرب» تعبیر دیگر درست نیست.
***.
ستایش اروپاییها در این داستان پسندیده نیست؛ گویی اروپایی ضرب المثل فضیلت
قرار داده شده است و آیة اللّه بروجردی همچون ایشان.
پاسخ اروپاییها ضرب المثل فضیلت نیستند، خود این كتاب و سایر آثار نویسنده اش
همیشه از آنها انتقاد كرده است، ولی ضرب المثل صراحت و نظم هستند و ما هم نباید به
خاطر اینكه آنها را دشمن داریم انكار كنیم؛ وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 590
أَلاّ تَعْدِلُوا. .
از اخفاء و عدم اعتراف به فضیلت دشمن برای ما فضیلتی درست نمی شود،
برعكس [ذكر فضیلت آنها] موجب تنبّه و غیرت مسلمانان می شود.
***.
عبارت كتاب در این بحث خالی از ابهام نیست، زیرا گاهی بصر رای به معنی نگاه و گاهی
به معنای دیده گرفته است. نگاه، عمل چشم است و دیده خود چشم است به اعتبار عملی كه
دارد. تحقیق این است كه بصر به معنای دیده است و ممكن است مجازاً بر نگاه اطلاق شود.
پس اگر اَبصار رای در آیه به معنای دیدگان بگیریم غضّ به معنای فروخوابانیدن و نیم بسته كردن
است، و اگر به معنای نگاهها بگیریم غضّ به معنای كاهش دادن است. حاصل آنكه یا در لغت
«بصر» باید تصرف كرد و یا در لغت «غضّ» . این در صورتی است كه «مِن» را برای تبعیض یا
زائده بگیریم، ولی اگر «مِن» را برای ابتدا بگیریم تصرف در هیچ یك از دو لغت لازم نمی آید و
متعلَّق غضّ محذوف خواهد بود؛ یعنی یَغُضُّوا النَّظَرَ (اَیْ یَنْقُصوهُ) مُبْتَدَءً مِنْ اَبْصارِهِمْ. .
پاسخ نتیجه به هر حال یكی است؛ ولی مقصود متن این است كه نسبت غضّ- كه
كاهش است- به دیده از آن جهت داده شده كه منظور كاهش عمل این عضو است، و این
لفظ به این عضو به اعتبار عمل خاصش اطلاق می شود، برخلاف لفظ عین.
***
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 591
عبارت كتاب در اینجا ایهام می كند كه نظر آلی به زن، یعنی نظر در حال مكالمه، مورد
نهی نیست در حالی كه این سخن غلط است؛ بلكه مراد از غضّ بصر، چشم فروبستن است،
یعنی نیم بسته كردن چشم؛ چنانكه انسان وقتی بخواهد به یك شئ نگاه نكند و به اشیاء دیگر
نگاه كند ناچار باید چنین كند؛ و این مطلب غیر از مسأله ی نظر استقلالی و نظر آلی است. نظر
استقلالی و نظر آلی هر دو تا ممكن است به طور باز بودن تمام چشم و بدون غضّ بصر باشد.
پاسخ انسان وقتی كه به چیزی نگاه می كند اگر منظورش تماشای او باشد نگاهش
دقیق می شود و توجهش تام می گردد و اما اگر منظور تماشا نباشد بلكه همان قدر است كه
لازمه ی تخاطب است نگاهش دقیق و خیره نیست. در صورت اول اگر پرسش شود،
جزئیات چهره ی طرف را به خاطر دارد، و در صورت دوم اگر صد بار هم دیده باشد باز هم
اگر بپرسند نمی داند كه فی المثل چشم طرف درشت است یا ریز. معمولاً انسان هنگامی كه
نمی خواهد به چیزی نگاه كند و ضرورت ایجاب می كند كه چشم افكند، عدم تمایل روح
به دیدن قهراً موجب می شود كه پلكها اندكی به هم نزدیك شوند. منظور ما این بوده كه آیه
چنین حالی را بیان می كند. پس آیه نظر استقلالی و تماشایی را كه دقیق و خیره است نهی
می كند اما نظر آلی و تخاطبی را نهی نمی كند.
***.
مقصود مؤلّف در این بحث روشن نیست كه آیا مراد آیه، غضّ بصر از وجه و كفّین است
یا غضّ بصر از سایر قسمتهای بدن زن. اگر مراد دومی است پس به فرموده ی ایشان نظر آلی به
بدن زن باید جایز باشد، در حالی كه چنین نیست؛ و اگر مراد اولی است پس باید آیه از حكم
نظر به بدن زن ساكت باشد. گمان نمی كنم احدی از مفسرین متعلَّق غضّ را وجه و كفّین گرفته
باشد؛ و مؤلف در نوشته ی خود تصریح نفرموده است، و اكنون
مستمسك را حاضر ندارم تا
مراجعه كنم و غرض مؤلف را از این ارجاع بدانم.
پاسخ ما به قرینه ی شأن نزول آیه استنباط كرده ایم كه مقصود نظر به چهره ی زن است.
مسأله ی نظر به سایر [قسمتهای ] بدن زن مفروغٌ عنه است.
***.
نقل كلام راسل با استدلال آن كه یك خطابه است پسندیده نیست. خطابه ی سوء دارای
اثری است كه نباید از اصل نقل شود، فافهم.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 593
پاسخ متأسفانه كتابهایی كه میلیونها نسخه از آنها در جهان و دهها و صدها هزار
نسخه از آنها چه به صورت كتاب و چه به صورت مجله در ایران چاپ می شود و اثر
می گذارد همینهاست. نقل و جواب آنها از شوكت آنها می كاهد. نقل نكردن ما كاری از
قبیل سر زیر برف كردن كبك است و خودمان را ریشخند می كنیم. چهار تا جاهلتر از خود
ما كه هیچ حسن و هنری جز جهالت و عوام بودن ندارند نباید معیار افراد مؤثر واقع شوند.
***.
این استدلال در رد تفسیر ابن مسعود صحیح نیست، زیرا ظاهر آیه ی كریمه هم این است كه
آنچه استثنا شده است چیزی است كه خود به خود ظاهر است و پوشانیدنش ممكن نیست، و
در حقیقت استثنای منقطع است، چون تعبیر شده است: «
لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها» و
«
ظَهَرَ» فعل لازم است. حتی بنا بر تفسیر دیگر كه مراد از «
ما ظَهَرَ» را زینت وجه و كفّین
بدانیم، چنانكه از روایات استفاده شده است، باید این طور توجیه كنیم كه زینت وجه و كفّین
خود به خود ظاهر است (چون پوشیدن آن حرَج است گویی پوشیدنش ممكن نیست، پس آن
خود به خود ظاهر است) ولی در سایر قسمتهای بدن مسأله ی ابداء است نه ظهور خود به خود.
فافهم.
پاسخ استثنای منقطع در مورد چیزی كه اخفائش معنی ندارد قابل توجیه نیست. از
«فافهم» چیزی نفهمیدم. بعداً در این باره بحث خواهد شد.
***.
این جمله ایهام می كند كه دیگران شما را از آشنا شدن با متون اسلام مانع می شوند.
این گونه جملات بسیار زننده است و مردم را نسبت به فقها بدبین می سازد.
پاسخ چنین مفهومگیری نمی دانم در «اصول» چه نامی دارد؟ اینها بهانه گیری است.
سبحان اللّه، سكوت دیگران و توضیح و تفسیر مقنِع نكردن آنها سبب بدبینی مردم
نمی شود؛ اما اینكه بیچاره ای جان بكَند و بعد بگوید می خواهم شما از نزدیك با اسلام
آشنا شوید موجب بدبینی می شود! اگر اینها بهانه گیری برای افتراس نیست پس چیست؟
فرضاً بدبین كند، به پیشنمازها بدبین می كند نه به فقها. حتماً شنیده اید كه گرگ و برّه از
یك نهر آب می خوردند و گرگ در بالا و برّه در پایین قرار گرفته بود. گرگ می خواست
بهانه ای برای پاره كردن برّه پیدا كند، گفت آب نخور كه آبها را گِل می كنی. برّه ی بیچاره گفت:
آخر من كه پایین ترم؛ فرضاً آب گل بشود كه به طرف بالا برنمی گردد. گرگ گفت: عجب!
فضولی و زبان درازی هم می كنی. فوراً پرید و برّه را درید. دریدن یك فرد تنها در یك
شهر از طرف افراد بهم بسته ی فامیلی و طبقه ای بهانه ی زیادی نمی خواهد، كافی است كه گفته
شود عرض وجود كرده ای و عرض وجودذنْبٌ لایُغْفَراست؛ وُجودُكَ ذَنْبٌ لایُقاسُ
بِهِ ذَنْبٌ. .
***.
اولاً مردم بی اعتقادی كه بر دستورهای اسلام اعتراض می كنند به این مقدار از بیانها كه
از آقای مطهری صادر می شود قانع نمی شوند (
وَ لَنْ تَرْضی عَنْكَ اَلْیَهُودُ وَ لاَ اَلنَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ
مِلَّتَهُمْ) . شما برای جلب آنان به اسلام می گویید اسلام مانع ورود زن در اجتماع و رانندگی
كردن و فروشندگی كردن نمی شود و دستورهای خانه نشینی زن را به عنوان توصیه های
اخلاقی و امور غیرلازم از اسلام حذف می كنید؛ ولی آنها به این قدر قانع نمی شوند؛ از شما
توقع دارند كه تمتعات جنسی غیر از زنا را نیز حلال كنید و اگر در این مرحله هم تسلیم آنها
شوید پیشنهاد می كنند كه چه مانعی دارد كه زنا با قرص جلوگیری تجویز شود و هلمّ جرّا.
حقیقت این است كه هر سخنی را هر كسی نمی پذیرد و برای این انكارها و اعتراضها
ریشه هایی غیر از ندانستن فلسفه ی احكام اسلام وجود دارد. قالَ تَعالی : سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ
اَلَّذِینَ یَتَكَبَّرُونَ فِی اَلْأَرْضِ بِغَیْرِ اَلْحَقِّ، وَ إِنْ یَرَوْا كُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها، وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ اَلرُّشْدِ
لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً، وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ اَلغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً، ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ كانُوا عَنْها
غافِلِینَ. ثانیاً شما با وارد ساختن متدینین به دلائل احكام و فقیه ساختن آنان خوب است كه
آنان را در برابر اسلام و بزرگان اسلام متواضع كنید نه آنكه با تعبیرهایی كه نشان می دهد كه
تنها شما به اسلام خدمت می كنید و بس آنان را نسبت به دیگران بدبین و گستاخ كنید.
پاسخ مردم ازمادر بی اعتقاد نزاییده اند، بالعكس متمایل و علاقه مند و به نوعی معتقد
زاییده شده اند (كُلُّ مَوْلودٍ یولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ. . . ) . آنچه مردم را بی اعتقاد كرده و می كند
این است كه تا خود مستند به سائقه ی فطرت و مطابق دستور قرآن تعقل كنند و بصیرت یابند
فوراً آنها را مصداق «لَنْ تَرْضی عَنْكَ اَلْیَهُودُ وَ لاَ اَلنَّصاری » و مصداق «سَأَصْرِفُ
عَنْ آیاتِیَ اَلَّذِینَ یَتَكَبَّرُونَ فِی اَلْأَرْضِ » قرار دادیم. كدام دستور اسلام را العیاذباللّه ما
حذف كرده ایم؟ ! خدا ذلیل و بیچاره كند تهمت زن را. اگر امثال این كتاب كه تقدم فلسفه ی
اسلام را بر همه ی فلسفه های بشری ثابت می كند مردم را در برابر اسلام و بزرگان اسلام
متواضع نكند چه كتابی می كند؟ ! مگر مقصود ما از بزرگان اسلام پیشنمازهای
وجوهات بگیری باشد كه كوچكترین خدمتی به اسلام نمی كنند، فقط خوب مال امام را
مستهلك می كنند، و مقصود از خضوع هم پرداختن وجوه به چنین افراد بی هنر ومجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 596
بی خاصیت باشد كه متأسفانه كم هم نیستند اگرچه افراد صالح در میان همان پیشنمازها
هم زیادند. من در كجا ادعا كرده ام كه فقط من خدمت می كنم؟ ! چرا اینچنین دروغها
می بندید؟ ! خدا از شما نخواهد گذشت. آیا این گناه است كه یكی خدمت كند و سبب گردد
كه مردم به بیكاره ها توجه كمتری كنند؟ ! .
***.
چرا آیه صراحت در تحریم ندارد؟ و حال آنكه در سایر كلمات آیه احتمال كراهت داده
نشده است و تفكیك در سیاق جایز نیست. این مسأله باید از لحاظ فقهی تحقیق كاملتری
شود.
پاسخ گفته ایم صراحت كامل، بدان جهت كه احساس می كرده ایم آیه صراحت دارد.
ولی چه باید كرد كه خلاف سیره ی نسبتاً قطعی و خلاف اجماع (علی ما یُبالی) است.
***
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 597
در این سخن حمله به فقها شده است.
پاسخ همه ی كتب فقه مشتمل بر حمله ی علمی به فقهاست، و تازه آنچه در اینجا هست
حتی حمله هم نیست. این چیزهاست كه نشان می دهد غرض از انتقادها بهانه گیری است و
حسن نیتی در كار نیست.
***.
البته عده ای از فقها به احتیاط واجب، ستر نسبت به ممیّز را لازم دانسته اند
(
توضیح المسائل م 2444) . .
پاسخ در یك كتاب علمی كه نمی شود احتیاطهای واجب را به حساب آورد. احتیاط
واجب دو گونه است: برخی فتواست مانند احتیاط در اطراف شبهه ی علم اجمالی. این
احتیاطها فتواست و رجوع به غیر هم جایز نیست. نوعی دیگر عدم الفتوا است ولهذا جایز
الرجوع الی الغیر است. ممكن است مجتهد در عین نظر قاطعمجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 598
به جواز چیزی، این گونه
احتیاط واجب بكند كه مفهومش این است [كه ] مقلّد به غیر رجوع كند یا عمل به احتیاط
- طبق اصل كه عامی باید با نبودن فتوای مجتهد احتیاط كند- نماید. مرحوم آقای
بروجردی صریحاً می فرمود ما گاهی فتوامان برخلاف احتیاط متن است (احتیاط
وجوبی) ولی فتوای خود را ذكر نمی كنیم و الزامی هم نداریم. بر ما رعایت عدم الفتواها كه
لازم نیست.
***.
طرح این بحثها برای عوام بی فایده بلكه مضرّ است زیرا آنان را گستاخ می كند بدون
آنكه آنان را فقیه سازد، و این از بدترین معایب این كتاب است.
پاسخ برعكس، بزرگترین خدمت این كتاب است. من خودم قبل از نشر این كتاب با
برخی مراجع صحبت كردم و دیدم باطناً همه موافقند ولی از امثال شما بیم دارند. فایده ی
امثال این كتاب این است كه امثال من چوب امثال شما را می خورند اما بعد راه برای فقها
باز می شود و آزادانه فتوای خود را ذكر می كنند.
***.
باید دید كه چگونه مفسران از آیه ی مذكور مسأله ی ستر وجه را فهمیده اند. باید تحقیق شود.
پاسخ تحقیق همان است كه گمان كرده اند آیه برای بازشناختن زنان آزاد از غیرآزاد
است.
***.
این بیان رفع اشكال نمی كند، زیرا استاد معتقد است كه آیه ی جلباب راجع به ستر وجه
دلالتی ندارد و مفسرین آن را راجع به ستر وجه دانسته اند، و فرضاً كه بگوییم این حكم،
مخصوص مورد مزاحمت افراد ولگرد است این مطلب جواب داده نشده است كه آنان چگونه
از آیه ی جلباب ستر وجه را فهمیده اند. باید مراجعه شود.
پاسخ البته مراجعه خوب است، شاید مطلب تازه ای به دست آید اما ملزم نیستیم كه
هر كجا اشتباه مفسر یا فقیه یا فیلسوفی را كشف كردیم علت اشتباه را هم نشان دهیم؛ به
هر حال اشتباه است.
***.
اظهار این مطلب كه بحث ما جنبه ی علمی دارد نه فتوایی برای چه منظوری است؟ .
پاسخ چون مكرر گفته و در مقدمه نیز یادآوری كرده ایم مسأله ی حقوق و حدود زن در
جامعه ی امروز از نظر اسلام، علاوه بر جنبه ی عملی، جنبه ی اعتقادی پیدا كرده است، یعنی
باورهای بی اساس اجتماع عین متون اسلامی دانسته شده و دستورهای واقعی اسلامی هم
فلسفه اش توضیح داده نشده است و در نتیجه مقررات اسلامی در مورد زن وسیله ای شده
برای تبلیغ علیه اساس اسلام و ما مرتب شاهد آن هستیم. این كتاب به لطف خدا اثر
فوق العاده ای در خنثی كردن این تبلیغات داشته است و این كتاب كاری جز بیان حقیقت
اسلام نكرده است. پس ما این كتاب را برای یك معتقد و اهل تسلیم كه به هر حال به فتوای
یك مجتهد عمل می كند ننوشته ایم؛ ما آن را برای منكران و مردّدان و ضعیف الاعتقادها
نوشته ایم. فقها هم فتوایی برخلاف محتوای این كتاب ندارند، هرچه هست احتیاطهایی از
قبیل عدم الفتوا است و ما ضرورتی نمی بینیم كه در مورد عدم الفتواها سكوت كنیم.
***.
ظاهراً مراد از تلذذ، لذت بردن از نظر است و قصد تلذذ داخل در مفهوم آن نمی باشد.
نگاهی كه همراه با لذت بردن است نگاه تلذذ است ولو آنكه به منظور زیادتی معرفت برای
ازدواج باشد نه به منظور لذت بردن.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 601
پاسخ اتفاقاً در روایتی از حضرت رضا علیه السلام تصریح شده كه تلذذ قهری مانعی
ندارد. مراجعه شود.
***.
تعبیر «دو كف» بهتر است.
پاسخ كف، معمول در فارسی نیست، تعبیر دیگری هم پیدا نكردیم. چون مقصود
واضح است امر سهل است.
***.
رعایت این فلسفه وقتی امكان دارد كه زن محصور در خانه باشد و الاّ هرچه پای زن به
اجتماع بیشتر باز شود زمینه برای تمتعات عمومی و زنا فراهم تر می گردد. به علاوه مؤلف
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 602
می داند كه طبقه ای كه به حجاب ایراد می گیرند هدف نهایی آنها آزادی تمتعات جنسی است و
آنها هرگز راضی نیستند كه زن بدون آرایش و پوشیده وارد اجتماع شود. دلیل این مطلب این
است كه هیچ گاه طبقه ی عفیف و متدین مردم به حجاب ایراد نمی گیرند، همیشه ایرادگیریها از
ناحیه ی مردم نانجیب یا فریب خورده های آنان است. دكتر. . . در مطبش یك مینی ژوپ پوش
درجه ی یك را به عنوان سكرتر استخدام می كند و در جلسات آقای مطهری شركت می كند و
منافقانه اظهار می كند كه به اسلام پایبند است و آقای مطهری هم فریب او و امثال او را
می خورد.
ما فعلاً در این مقام نیستیم كه آیا زن در درجه ی اول باید به وظایف خانوادگی عمل
كند یا خیر؟ شك نیست كه ما طرفدار این هستیم كه وظیفه ی اول زن مادری و
خانه سالاری است.
اگر شما طرفدار این رویّه بودید حجاب وجه و كفین را محبوسیت زن نمی دانستید، زیرا
منظور از محبوسیت همین مادری و خانه سالاری است.
پاسخ مفهوم این تعبیر كه با «اگر» و فعل ماضی بیان شده این است كه نیستید و نفاق
می كنید. در پایین صفحه هم نوشته اید دكتر. . . (كه شما را معالجه كرده است) منافق است.
آری این است پاداش كسی كه بیش از ده سال صمیمانه به فكر و روح شما خدمت كرده
است [3]و آن است پاداش كسی دیگر كه به تن شما (و ظاهراً بدون ویزیت) خدمت كرده است. شما چگونه به شخصی به صرف اینكه یك گناه مرتكب شده و زنی مینی ژوپ پوش
استخدام كرده تهمت نفاق می زنید و چه مجوّزی دارید؟ ! این نسبتها حرام است و موجب
فسق. آنچه من در این حواشی می بینم آنقدر خالی از موازین اخلاقی است كه گاهی تردید
می كنم جواب بگویم. اینكه می گویید رعایت این فلسفه وقتی امكان دارد كه زن محصور و
محبوس باشد غلط است، بلكه وقتی امكان دارد كه رعایت واجب (ستر) وسنت (حریم)
شود و هیچ گونه توقفی بر آنچنان ظلم فاحش كه فقط در
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 603
مورد برخی مجازاتها ظلم نیست
(وَ اَللاّتِی یَأْتِینَ اَلْفاحِشَةَ. . . فَأَمْسِكُوهُنَّ فِی اَلْبُیُوتِ حَتّی یَتَوَفّاهُنَّ اَلْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ
اَللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً) و جایز است ندارد.
***.
مؤلف خود در جاهای دیگر تصریح دارد كه برهم زدن اساس خانواده ها به بیرون
كشیدن زنان به اجتماع مردان كار غلطی است و در صفحه ی قبل نكته ی الف نیز همین مطلب است؛
ولی در عین حال مسأله ی جواز كشف وجه و كفین را به عنوان راهی به سوی این منظور كه زن
بتواند وارد اجتماع شود معرفی كرده است و وارد نشدن زن را در اجتماع به عنوان محبوس
بودن زن معرفی می كند و قدح می كند. تناقض گویی مؤلف در اینجا نمایان است و در اینجا
تحت تأثیر تبلیغات سوء مخالفین حجاب واقع بوده است؛ عَصَمَنَا اللّهُ مِنَ الزُّلَلِ. .
پاسخ شما همیشه میان محبوس نبودن و در اجتماعات غیرمختلط شركت كردن-
همان طور كه در مساجد خود شما هست- از یك طرف و اجتماع مختلط اشتباه می كنید.
خدا را شكر كنید كه شما را از زلل حفظ كرده و ترحمی كنید به حال زالّین وضالّین.
***.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 604
در این مورد بخصوص، نصوصی هم هست، از جمله در روایات «اَشراط الساعة» كه
فسادهای آخرالزمان ذكر شده است فرموده اند: وَیَرْكَبْنَ ذَواتُ الْفُروجِ السُّروجَ: ص 434 ج 5
المیزان (جملات قبل و بعدش نیز مطالعه شود: وَ عِنْدَها یَكْتَفِی الرِّجالُ بِالرِّجالِ وَالنِّساءُ بالنِّساءِ
وَ یُغارُ عَلَی الْغِلْمانِ كَما یُغارُ عَلَی الْجارِیَةِ فی بَیْتِ اَهْلِها وَ تَشْبَهُ الرِّجالُ بِالنِّساءِ وَالنِّساءُ بِالرِّجالِ وَ
یَرْكَبْنَ ذَواتُ الْفُروجِ السُّروجَ فَعَلَیْهِنَّ مِنْ اُمَّتی لَعْنَةُ اللّه) و در روایات جمل آمده است كه
مسلمین عایشه را تعییر كردند بر شترسواری و اسب سواری (به روش مردان) و از همین باب
است شعر معروف «تَجَمَّلْتِ تَبَغَّلْتِ وَ اِنْ عِشْتِ تَفَیَّلْتِ. . . » . به روایات جمل و روایات دفن
حضرت مجتبی علیه السلام مراجعه شود.
.
2. آیا كار فروشندگی در خارج از منزل برای زن جایز است یا نه؟ .
در روایت سلمان دارد: وَ عِنْدَها تُشارِكُ الْمَرْأةُ زَوْجَها فِی التِّجارَةِ (ص 433 ج 5
المیزان ) و در روایت حمران دارد: وَ رَأَیْتَ الْمَرْأةَ تَقْهَرُ زَوْجَها وَ تَعْمَلُ ما لایَشْتَهی وَتُنْفِقُ عَلی
زَوْجِها (ج 5 المیزان ص 437- 438) . كلام علامه طباطبائی در تأیید صحت این روایات در
ص 432 ج 5 مطالعه شود.
پاسخ برای من فوق العاده موجب تأسف است كه سخنانی كه از زبان یك
روضه خوان عادی باید بشنوم از شما می شنوم. آیا در یك مسأله ی فقهی و به منظور كشف
نظر شارع در یك موضوع عملی به چنین چیزها می شود تمسك كرد؟ ! اینها سخنانی است
كه حداكثر ارزش موعظه ای دارد، آنهم با تقطیع بعضی قسمتها. اولاً روایت از نظر سند
ضعیف است و سنداً عامی است. نمی دانم چرا روایات عامه در جاهای دیگر چرند است
اما اینجا كه مطابق عادات تقلیدی آباء است قابل قبول است. از نظر مضمون هم اگر
بخواهیم به مثل زمان خودمان حمل كنیم ضعیف است زیرا كلماتی از قبیل «مشاوَرَةُ
الْاِماءِ» و یا «یُغارُ عَلَی الْغِلْمانِ كَما یُغارُ عَلَی الْجارِیَةِ» دارد كه هیچ به عصر و زمان ما
نمی خورد و متناسب با عصر عباسی است.
ثانیاً آیا هیچ فقیهی از صدر اسلام تاكنون فتوا به حرمت ركوب زنان بر سروج
داده است؟ اگر بخواهیم توجیه درستی بكنیم این است كه بگوییم با این عمل،
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 605
حرامی دیگر مرتكب می شوند مثل كاری كه عایشه كرد و یا عاریات بر سروج
سوار می شوند كه این هم مطلب دیگری است. اگر گفته شود مقصود این است كه
بالاستقلال سوار شوند بدون اینكه مردی جلوكش باشد جواب این است: پس
فرق نمی كند كه سَرج باشد یا قیت، و به علاوه كار عایشه مانعی نداشته زیرا
چندین جلوكش داشته است.
ثالثاً اگر سروج شامل صندلی اتومبیل باشد چه فرقی هست كه صندلی جلو باشد
یا عقب.
رابعاً آیا شما باور می كنید كه پیغمبر اكرم كه مجسمه ی ادب و عفاف بود از زنان با
كلمه ی «ذوات الفروج» تعبیر كرده باشد؟ آیا خود شما حاضرید در منبر زنان را با
تعبیر فارسی [معادل این تعبیر] برای مستمعین فارسی زبان خود یاد كنید؟ آیا
اگر این جمله به دست معاندان فارسی زبان بیفتد و در مجله ها راه یابد چه
آبرویی برای پیغمبر باقی می ماند؟ ! در قرآن كلمه ی «فرج» به معنی اعم از آلت
تناسلی مرد و زن آمده كه قهراً مرادف با كلمه ی آلت تناسلی یا كلمه ی عورت است
مثل: وَ اَلَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ و یا: یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ. .
خامساً آیا ایراد بر عایشه این بوده كه چرا شتر یا قاطر سوار شده است و اگر
سوار یك الاغ پالان دار شده بود شما اشكال نمی كردید؟ .
سادساً آیا هیچ فقیهی به حكم این حدیث و تطبیق آن با عصر ما حاضر است
حكم كند كه چون دوره ی آخرالزمان است و به حكم حدیث منسوب به سلمان، در
این زمان اُؤْتُمِنَ الْخائِنُ وَ یَخونُ الْاَمین است، پس فی المثل آقای خوانساری كه
مورد اعتماد مردم است و امین شناخته می شود حتماً خائن است؛ و یا چون در
این حدیث آمده است: اَقْوامٌ یَتَفَقَّهونَ لِغَیْرِ دینِ اللّه. . . یَظْهَرُ قُرّاؤُهُمْ وَ عُبّادُهُمُ
التَّلاوُمَ، پس فقها و همه ی قرّاء و عبّاد فاسقند.
سابعاً چرا خود علاّمه طباطبائی به موجب این حدیث از استنباطشان از آیات
سوره ی نور و سوره ی احزاب كه عین استنباط ماست عدول نفرمودند؟ .
حقیقت این است كه وارد كردن این گونه استفاده ها در فقه نامی جز افساد فقه
ندارد. در این روایت آمده: وَ عِنْدَها تُشارِكُ الْمَرْأَةُ زَوْجَها فِی التِّجارَةِ. آیا احدی
تا كنون به حكم این حدیث فتوا به حرمت شركت زن با شوهر در تجارت داده
است؟ لحن این روایت لحن كراهت نیست، لحن حرمت است.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 606
اما روایت حمران گذشته از اینكه سنداً ضعیف است به ابراهیم بن هاشم و شاید
محمدبن حمزه نیز، اولاً قرائن زیادی هست كه ناظر به اوضاع و احوال دوره ی
بنی العباس است و بنابراین برخلاف نظر آقای طباطبائی حاوی یك جنبه ی اخبار
غیبی كه مؤید صحت مضمونش باشد نیست، از قبیل: وَ رَاَیْتَ التَّأْنیثَ فی وُلْدِ
الْعَبّاسِ، وَ رَاَیْتَ الدّینَ بالرَّأْیِ، وَ رَاَیْتَ السَّكْرانَ یُصَلّی بِالنّاسِ. . . بِشَتْمِنا اَهْلِ
الْبَیْتِ. . . و تكیه ی زیاد به اكتفاء رجال به رجال كه از مشخصات عصر عباسی
است؛ و ثانیاً چیزهایی است كه واقع نشده و با عصر و زمان ما قابل انطباق
نیست، از قبیل: وَ رَاَیْتَ بَیْتَ اللّهِ قَدْ عُطِّلَ، وَ رَاَیْتَ ذَواتِ الْارْحامِ یَنْكَحْنَ، وَ
رَاَیْتَ الْمَیِّتَ یُنْشَرُ مِنْ قَبْرِهِ، وَ رَاَیْتَ الْبَهائِمَ یُنْكَحْنَ. .
ثالثاً آیا هیچ فقیهی به استناد چنین حدیثی و تطبیق آن به زمان ما فتوا می دهد
كه چون در این حدیث دارد: «وَ رَاَیْتَ اَقْواماً یَتَفَقَّهونَ لِغَیْرِاللّه» پس فقها غیر
جائزالتقلیدند؛ و یا چون در این روایت دارد: «وَ رَاَیْتَ الْخَمْرَ یُتَداوی بِها» پس
تداوی به خمر ولو با فرض انحصار جایز نیست؛ و یا چون دارد: «وَ رَاَیْتَ الْاَذانَ
بِالْاَجْرِ وَ الصَّلوةَ بِالْاَجْرِ» پس اخذ اجرت بر عبادات نیست؛ و یا چون دارد: «وَ
رَاَیْتَ اَلْمَنابِرَ یُؤْمَرُ عَلَیْها بِالتَّقْوی . . . » پس همه ی اهل منبر فاسقند.
غرض این است كه چنین روایت ضعیف السند مضطرب المتن را نتوان مبنای
استنباط حكم فهقی قرار داد. این گونه روایات را فقط برای استشهاد در
موعظه های قطعی كه بی نیاز از دلیل است می توان مورد استفاده قرار داد. فقها
به چنین روایاتی و با چنین استظهاراتی استشهاد نمی كنند. به علاوه چنانكه گفتم
دلالت ندارند. در روایات جمل مردم عایشه را بر شترسواری و قاطرسواری
ملامت نكردند، بر قیادت جنگ، آنهم جنگ با علی علیه السلام و با جنازه ی امام حسن
ملامت كردند. آیا اگر بر شتر یا قاطر سوار شده و به حج رفته بود باز هم مورد
ملامت قرار می گرفت؟ .
***.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 607
باید توجه داشت كه استثنای «
إِلاّ ما ظَهَرَ» از قبیل استثنای منقطع است زیرا «
لا یُبْدِینَ »
از ابداء به معنای اظهار است (اظهار ظاهر كردن) و «
ما ظَهَرَ» كه از ثُلاثی است از ظهور به
معنای ظاهر بودن و ظاهرشدن است. پس معنای آیه این است: الاّ آنچه كه خود به خود ظاهر
است و زن اظهار نكرده است، و این خود تأكید از برای «
لا یُبْدِینَ » است و بنابراین هیچ بُعدی
ندارد كه مراد خود لباس باشد، و شك نیست كه قد و قامت زن در لباس، هرچه كه باشد، نوعی
جمال ظاهر دارد، و ممكن است گفته شود كه همین مطلب ولو آنكه حقیقتاً هم زینت نباشد
مجازاً «زینت» نامیده شده است و خلاصه ی مفاد آیه این است كه زن حق ندارد زینت خود را
ابداً آشكار كند مگر آنچه كه قهراً و بدون اختیار ظاهر است. بلی آنچه در اینجا مهم است
روایتهای وارده است و باید گفت با ضمیمه كردن روایات به آیه چنین فهمیده می شود كه ظهور
وجه و كفین لابدّ منه است و از زینتهایی است كه خود به خود ظاهر است نه آنكه زن ابداء كند،
از باب اینكه تعسّری كه در ستر وجه و كفین است به منزله ی تعذّر تنزیل شده است.
پاسخ استثنای منقطع همچنانكه در شرح ابن ابی عقیل آمده و سید مرحوم در حاشیه ی
مكاسب نقل كرده است در جایی است كه گرچه مستثنی داخل در مستثنی منه نیست ولی
توهم اینكه با مستثنی منه در حكم شریك باشد می رود. اما اگر توهم نرود استثناء لغو
است. لهذا احتمال ابن مسعود به كلی مردود است. ازقضا قد و قامت زن اگر طوری باشد كه
زینت باشد و جلوه داشته باشد هیچ دلیلی بر استثنای آن نداریم، باید آن را با پوشیدن
لباس گشاد بپوشاند. به علاوه پس از آنهمه روایات- با كمال تأسف برای امثال شما- دیگر
این بحث لغو است.
***.
این مطلب كه آیه در مقام تحدید است محل تأمل است. قدر مسلّم این است كه نوعی از
تكشّف معمول را نهی فرموده است و آن باز بودن گوش و گردن و جلوی سینه بوده است و اما
اینكه واقعاً در مقام ذكر حدود جمیع ما یَجِبُ سَتْرُهُ است محل تأمل است؛ و به عبارت دیگر
می گوییم محتمل است كه این آیه نظیر آیه ی «
لا تَقْرَبُوا اَلصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكاری » باشد كه در آن،
مرتبه ای از تحریم خمر بیان شده است و كسی نمی تواند بگوید از این آیه فهمیده می شود كه
خمر در غیرصورتی كه برای نماز موجب مستی می شود اشكالی ندارد زیرا كه آیه در مقام
تحدید است. مسأله ی تدریج در بیان احكام در قرآن مطلبی است كه مؤلف خود به آن اعتراف
دارد. از كجا كه آیه ی جلباب مكمل حكم حجاب نباشد؟ (در تاریخ نزول آیه ی نور و آیه ی جلباب
مطالعه شود. ) .
پاسخ اولاً آنچنانكه به خاطر دارم و هنگام تألیف تحقیق كردم آیه ی جلباب قبل از آیه ی
نور آمده است. ثانیاً اگر این آیه در مقام تحدید نیست چه مقامی مقام تحدید است؟ آیه ی
«لا تَقْرَبُوا اَلصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكاری » به طور قطع مفهوم دارد و اكثر مسلمین از این مفهوم
استفاده می كردند. آیات بعد در حكم ناسخ مفهوم این آیه است؛ و به هر حال مقایسه ی آیات
حجاب به آیات خمر بی مورد و تكلف بیجاست.
***.
درباره ی این روایت سنداً تحقیق شود و مخصوصاً از نظر اِعراض یا عدم اعراض اصحاب
از آن.
پاسخ شما مراجعه كنید، ما مراجعه كرده ایم. هنوز هم فقها این حدیث را مورد استناد
قرار می دهند.
***.
كلمه ی «سَر» به مجموع سر و صورت نیز اطلاق می شود؛ لهذا این روایت و امثال آن دلیل
بر مدعای مؤلف نیست.
پاسخ هرگز چنین نیست. این استدلال هم خاص ما نیست، دیگران هم عیناً این
روایت را ذكر كرده اند. رجوع كنید.
***.
مطلب را بزرگ جلوه داده است.
پاسخ ما اندازه ی كتاب را كه ذكر نكرده ایم. اتفاقاً اگر همه ی آنها كه در همه ی ابواب حدیث
شیعه و سنی آمده است جمع شود از این كتاب بزرگتر خواهد شد.
***.
این مناقشه محل مناقشه است زیرا كه ریش نتراشیدن در بین مسلمین به طوری تلقی
می شده كه نباید تراشید نه به این طور كه مانعی ندارد نتراشیم. فافهم.
پاسخ چنین نیست ولهذا فقهای عصر حاضر در استناد به این سیره دچار اشكال و
تردیدند.
***.
در اینجا تجزّم شده و اسناد داده شده است حجاب وجه و كفین به ملل غیراسلام، در
حالی كه مؤلف در اینجا مدارك تاریخی ارائه نكرده است. البته احتمال آنچه ذكر كرده است
بعید نیست ولی اقرب از این احتمال، احتمال این است كه همان اصل عفاف اسلامی و افضلیت
ستر وجه و كفین كه شهید ذكر فرموده است و اصل غیرت اسلامی باعث بر این امر بوده است.
خلاصه آنكه مؤلف به خاطر تأیید مقصد خود احتمال غلبه ی عادات غیراسلامی بر اسلام را
ترجیح داده است در حالی كه بهتر بود فعل مسلمین را بر صحت حمل می كرد.
پاسخ علیهذا ما باید مسلمین را از پیغمبر افضل بشماریم و غیورتر! دلیل بر عادت
بودن و نه اجرای سنت این است كه در عصرهای بعد، از هر گناه كبیره ای عظیم تر جلوه
كرده و می كند درصورتی كه همین مردم از ارتكاب كبائر پرهیز نداشتند. نام چنین غیرتها
را غیرت الهی نتوان گذاشت، صرفاً تعصب بر عادات است. شما به هر حال خدا را شكر
كنید كه خالی از هرگونه غرض هستید و به حال نزار مؤلف بیچاره دعا كنید كه همواره
اغراض خود را می خواهد به هر وسیله شده بهمجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 612
كرسی بنشاند و هیچ غرض تحرّی حقیقت
در او نیست. مخصوصاً التماس دعا دارد.
***.
این مطلب صحیح است كه تجویز كشف وجه و كفین به خاطر تسهیل است ولی نه اینكه
این تسهیل به منظور شركت زن در مجامع مردان باشد بلكه در همان معاشرت كه بین زنان
خانه دار و مردان اجنبی احیاناً رخ می دهد حجاب وجه و كفین زحمت دارد.
پاسخ اتفاقاً در آن حد كه محدود باشد هیچ زحمتی ندارد. سیره و عادت مردم در
همین مورد هم برخلاف بوده است و آن را در حد كفر تلقی می كردند.
***.
این حدیث، عامّی است و حذفش بهتر است و البته همان طور كه گفته اند بر عدم
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 613
وجوب
حجاب وجه و كفین ادلّ است.
پاسخ چرا یك حدیثِ گویا و مورد استناد فقها حذفش بهتر است؟ ! مگر آنكه مدعی
شویم كه فقه ما مانند كتاب مذهبی هندوها و ائمه ی اسماعیلی باید مستور بماند.
***.
یكی از ادلّه آیه ی جلباب است و مؤلّف آن را ذكر نفرموده است با اینكه در كتب تفسیر در
ذیل این آیه بسیار آمده است كه حجاب وجه را نیز ذكر كرده اند:
1. در تفسیر كشّاف می نویسد: معنی «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ » یرخینها علیهنّ و یغطّین
بها وجوههنّ واعطافهنّ. . .
2. در مجمع البیان: و قیل الجلباب مقنعة المرئةای یغطّین جباههن و رؤسهنّ اذا خرجن
لحاجة بخلاف الاماء. . . و در بحث لغت می نویسد: الجلباب خمارالمرئة الّتی یغطّی رأسها و وجهها
اذا خرجت لحاجة.
3. در تفسیر صافی : یغطّین وجوههنّ وابدانهنّ بملاخهنّ اذا برزن لحاجة. فقط در تفسیر
المیزان از تفاسیری كه در دسترسم بود «وجوه» ندارد. به تفاسیر دیگر هم مراجعه شود. آنگاه
چه شده است كه مؤلف به این دلیل توجه نكرده است؟ آیا دلالت آن از روایت عامّیه ای كه قبلاً
ذكر كرده كمتر است؟ .
پاسخ از صفحه ی 186 تا 196 درباره ی این آیه بحث شده است و در صفحه ی 194 تصریح
شده كه مفسران غالباً هدف جمله ی «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ » را پوشانیدن چهره
دانسته اند، یعنی این جمله را كنایه از پوشیدن چهره دانسته اند (رجوع شود) . اما اینكه چه
شده است كه مؤلف عمداً غفلت می كند همان است كه مكرر تذكر فرموده اید كه مؤلف
غرض خاص دارد (لابد استفاده از ماهرویانمجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 614
و شركت در مجالس بزم) و هدفش تحرّی
حقیقت نبوده. از این جهت هرجا كه به نفع خود بوده آورده و هر جا كه به نفع خود ندیده
سكوت كرده است. در عین حال باید بگوییم تا آنجا كه من یادم هست در هیچ كتاب فقهی
ندیده ام كه آیه ی جلباب را جزء ادلّه ذكر كرده باشند. علیهذا اگر غفلتی شده- و خدا خود
گواه است كه در وقت نوشتن كتاب توجه به اینكه ممكن است این آیه هم دلیل گرفته شود
نداشته ام- این غفلت منحصر به مؤلف این كتاب نیست؛ شما خوب بود به مستمسك هم
عین همین ایراد را می گرفتید و ایشان را هم متهم به حمایت از عامه می كردید. با همه ی اینها
در اینجا اضافه خواهم كرد [چنانكه در چاپهای بعدی از سوی استاد اضافه شده است. ]
ضمناً این مطلب باید یادآوری شود كه در میان مفسرین فقط عده ی معدودی هستند كه
تفسیرشان از نظر بیان معانی لغوی و توجیه معنی آیه، اجتهادی است. از تفاسیری كه من
می شناسم كشّاف و مجمع البیان و تا حدی المیزان اینطور است. المیزان در معنی لغات
بیشتر متكی به مفردات راغب است كه آن هم یك كتاب محققانه و اجتهادی است. باقی
تفاسیر صرفاً تقلید از یكدیگر است. تفسیر صافی در بیان آیات از نظر تفسیر لغات عیناً
بیضاوی است و در توضیح و تأویل آیات عیناً تفسیر قمی و عیّاشی و مجمع است. خود
بیضاوی در بعضی موارد كه من توفیق مقابله پیدا كرده ام خلاصه ای است از تفسیر امام
فخر و تفسیر امام فخر در غیر آنچه مربوط به اختلافات اشعری و معتزلی است تحت تأثیر
كشّاف است. از این دو تفسیر اجتهادی مجمع البیان عیناً همان طور تفسیر كرده كه ما
كرده ایم؛ فقط كشّاف چیزی گفته كه با گفته ی خودش با آنچه در ذیل آیه ی نور گفته معارض
است. همان طور كه گفتم مطابق آنچه در آن وقت من تحقیق كردم آیه ی جلباب قبل از آیه ی
نور نازل شده است. به علاوه لحن دو آیه هم می رساند مطلب را. ممكن نیست كه با اینكه
قبلاً آیه ی نور نازل شده است زنان و دختران پیغمبر و زنان مؤمنین طوری رفتار كنند كه آیه ی
جلباب نازل شود؛ ولی هیچ مانعی ندارد كه بعد از نزول آیه ی جلباب كه لحن ارشاد دارد (به
حكم علت منصوصه) آیه ی نور نازل شود كه حكمی است مولوی و وجوبی و سخت تر و در
خطاب، به زنان و دختران پیغمبر هم تصریح نشده است.
***
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 615
در این كتاب به مدارك اهل سنت اعتماد شده است آنچنانكه گویی جزء مدارك مسلّم
اسلامی است.
پاسخ مقصود از مدرك مگر جز این است كه حدیث موثّق باشد؟ حدیث ناموثّق از
شیعه هم باشد مردود است و حدیث موثّق احیاناً اگر از سنی هم باشد مقبول است. به
علاوه در هیچ مسأله ای در این كتاب به احادیث اهل سنت اعتماد نشده است بلكه از آنها
مانند هر حدیث ضعیف دیگر به عنوان تأیید استفاده شده است. مسلّماً هرگاه مسأله ای،
هم روایات شیعه و سنی بر آن متطابق باشد و هم فتواها، بیشتر موجب سكون نفس است.
***.
تعبیر «در كتب شیعه» توهین آمیز است و این تعبیر سابقه دارد، در مواردی از سابق این
كتاب نیز یافت می شود؛ گویی مؤلف خود را نسبت به شیعه و سنی بی طرف معرفی می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 616
پاسخ منظور كتب حدیث است. اینكه فرموده اید گویی مؤلف بی طرف است ظاهراً با
قدری ارفاق و اغماض است. باید برای حفظ حریم تشیع كه خوشبختانه اخیراً حساسیت
مقدس و بی شائبه و غیرناشی از هیچ سیاستی پیدا شده می فرمودید: «و كمی هم متمایل به
آن طرف» و به این طریق پرونده ی «برّه» را تكمیل و وظیفه ی بازپرسی مقدس را خاتمه یافته
تلقی می فرمودید. [در عین حال استاد شهید تعبیر «كتب شیعه» را در چاپهای بعد تبدیل به «كتب
حدیث» نموده اند. ] .
***.
تعبیر «روایات ضد و نقیض» نیز موهن است.
پاسخ حتماً كسانی كه باب «تعادل و تراجیح» را باز كرده و سخن از تعارض اخبار به
شكل تناقض یا تضاد گفته اند غرضشان اهانت به ائمه ی اطهار بوده است. روح امین
استرآبادی شاد. هر عامی می فهمد كه معنای ضد و نقیض بودن روایات تناقض گویی ائمه ی
دین نیست، ریشه اش به راویان می رسد نه به ائمه.
***.
به روایات مراجعه شود، و جمع صاحب
وسائل مورد مناقشه است، زیرا اگر خروج
مكروه بود حضرت فاطمه علیها السلام و زنان ائمه ی اطهار علیهم السلام شركت نمی كردند.
پاسخ پس اگر مكروه نیست به طریق اولی حرام هم نیست. هر مكروهی در شرایط
خاص ممكن است مباح یا مستحب شود. علیهذا عمل خاص حضرت زهرا درمجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 617
شرایط
خاص شاید با كراهت ذاتی منافات نداشته باشد؛ واللّه اعلم.
***.
نقل این داستان بسیار زننده است. . . درحالی كه حدیث از كتب عامه است و پشیزی
ارزش ندارد.
پاسخ از قضا نقل این داستان ضروری و لازم است. . . داستان معروف رفتن عمر به سر
چشمه برای آب برداشتن و. . . را حتماً شنیده اید. همان طور كه خواجه نصیرالدین طوسی
گفته است بسیاری از افسانه ها را مردم فرزانه ساخته و پرداخته اند و منظورهای حكیمانه
داشته اند. این افسانه را نیز هر كه پرداخته است در حقیقت «نقد حال ماست این» . در
جامعه ای مانند جامعه ی ما كه معیارها فقط شعارهاست، بر روحها و معناها كاری نیست، و
جامعه ی ما از نظر شعار. . . ، و برعكس از نظر شعار علوی است و از لحاظ روح و معنی ضدّ
علوی. وای به حال كسی كه بخواهد مانند علی صراحت و صلابت به خرج دهد و اسلام را
بر
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 618
مشایخ- آنجا كه تعارض پیدا می شود- مقدم بدارد و شعارش این باشد: اِنَّ الْحَقَّ
وَالْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ. من خواسته ام با ارائه ی. . .
آینه به دست خشكه مقدسان بدهم. . . و بفهمند كه از دست امثال آنها چه بر سر مسلمین
آمده و می آید. آری جامعه ی ما جامعه ی شعارهاست نه جامعه ی مبادی و حقایق. . .
این فكر كه زن فقط و فقط باید در كنج خانه محبوس بماند و حتی با حفظ حریم
و رعایت عفاف هم از علم و از هر كمالی الزاماً باید محروم بماند و كاری جز
اطفاء شهوت مرد و خدمتكاری او ندارد. . . كه علاوه بر اینكه با اسلام جور
نمی آید بر ضد عواطف انسانی است. به طوركلی افرادی كه به دین می گروند و
سپس بیرون می روند از افرادی كه از اول گرایش پیدا نكرده اند خشن تر و ضد
انسان تر می شوند؛ زیرا دین به حكم نیروی عظیم خود همه ی عواطف دیگر
انسانی را تحت الشعاع قرار می دهد و اگر رفت همه ی آنها را كه در خود هضم و
جذب كرده بود نیز با خود می برد. این است كه افرادی كه زمانی متدین بوده و
سپس بی دین شده اند از بی دین های اوّلی خشن تر و بی عاطفه تر و خطرناكتر
می شوند.
اما خطرناكتر از این طبقه، متدینان منحرف شده و كج سلیقه ی خشكه مقدس اند. این
طبقه علاوه بر اینكه عواطف انسانی شان تحت الشعاع عاطفه ی دینی قرار گرفته و
از تأثیر مستقل افتاده، نیروی دین به حكم اینكه منحرف شده اثر خود را
نمی بخشد و از آن طرف چون زایل نشده و به صورت انحرافی كار می كند به
همان قدرت كه مقتضای نیروی دین است فعال است. اینها دیگر از هر سبع
خطرناكتر و وحشتناكترند. تاریخ نشان می دهد كه بی رحمانه ترین جنگها،
كشتارها، زجر و شكنجه ها به وسیله ی خشكه مقدسان صورت گرفته است.
بزرگترین نمك نشناسی ها را اینها انجام می دهند زیرایَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ
صُنْعاً. جنگهای صلیبی، جنگهای خوارج، حتی فاجعه ی كربلا ساخته ی دست این
طبقه است. . .
***.
اگر جهت این بود نباید از سایر زنان دوری فرماید. گناه آنها چه بوده است؟ ! اساساً این
روایت عامّی است و چرند است.
پاسخ به اصل مراجعه شود. این حدیث برای استناد به آن از نظر اشتمال بر قول و
فعل رسول اكرم آورده نشده است، برای ارائه ی خشونت عمری كه متأسفانه در همه ی جهان
اسلام اعم از شیعه و سنی ادامه یافته آورده شده است و از آن جهت نقصی ندارد.
***.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 620
مضمون این حدیث همان است كه مؤلف در ص 203 «محبوسیت زن» نامیده است.
آری به درستی معلوم نیست كه مؤلف طرفدار كدام فلسفه است؟
پاسخ شما كه سالها با او معاشر بوده اید بهتر می دانید كه تابع چه فلسفه ای است؟
صهیونیستی؟ كمونیستی؟ و. . . به هر حال ضد اسلامی.
اگر ما بودیم و این جمله، تردیدی نیست كه محبوسیت است؛ نه تنها نام
محبوسیت دارد، واقعاً هم محبوسیت است و با آنچه در آیه ی كریمه آمده:
«وَ اَللاّتِی یَأْتِینَ اَلْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ. . . فَأَمْسِكُوهُنَّ فِی اَلْبُیُوتِ حَتّی یَتَوَفّاهُنَّ
اَلْمَوْتُ » فرق چندانی ندارد ولی یك فقیه مجموع ادلّه را به فرض صحت سند
باید جمع كند. اینكه علما حمل به توصیه ی اخلاقی كرده اند از این جهت بوده كه
قبول ظاهرش غیرممكن بوده. پس به فرض صحت سند، ظاهر این جمله ها
معرَضٌ عنه اصحاب است. گذشته از همه ی اینها من حین تألیف كتاب از جهتی
دیگر مایل نبودم كه این جمله ها را نقل كنم ولی دیدم اگر نقل نكنم برخی خیال
می كنند كه من از ذكر دلیل مخالف امتناع كرده ام. اما آن جهتی كه مایل نبودم
بدان جهت نقل كنم بحثی است كه اخیراً در محافل مستشرقین درگرفته و اخیراً
در كشور ما هم مطرح شده و قبل از آن در كشورهای سنی نشین، و آن مسأله ی
سندیّت نهج البلاغه است؛ و از قضا دلیل یا یكی از ادلّه ی مخالفین، جمله های
مربوط به زن در وصیت آن حضرت به امام حسن است كه مدعی شده اند این
جمله ها از عبداللّه بن مقفّع است. من خود مكرر به دفاع از این جمله ها پرداخته ام
و گفته ام كه به چه دلیل كه عبداللّه بن مقفّع از آن حضرت اقتباس نكرده باشد؟ اما
می دانید كه تا در یك سندی مقدم بر سید رضی و حتی بر عبداللّه بن مقفّع پیدا
نشود، اثبات و حتی دفاع مشكل است. تقریباً باز در حدود یك ماه پیش شنیدم
كه كنفرانسی درباره عبداللّه بن مقفّع در دانشگاه بوده است و ادعا شده كه برخی
از جمله های نهج البلاغه- و به جمله های آن حضرت در وصیت به امام حسن
درباره ی زن تصریح شده- از ابن مقفّع است. نهج البلاغه كه افتخار ماست نیاز
شدید دارد به تحقیق سندی، و خوشبختانه در هند و در عراق یا كشور عربی
دیگر، و در ایران وسیله ی آقا شیخ محمد تقی شوشتری، مساعی جمیله ای انجام
شده و می شود در این زمینه، و من الآن نمی دانم درخصوص وصیت به حضرت
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 621
امام حسن چه تحقیقی صورت گرفته است؛ اگر كسی اطلاعی داشته باشد و به
من بدهد ممنون می شوم.
علت اینكه من مایل نبودم این جمله ها را بیاورم ترس از این بود كه شخصی به
سرش بزند و بنویسد كه این جمله ها از مولی نیست و از ابن مقفّع ایرانی است
و از بقایای افكار مجوس است و از این راه لطمه ای به حیثیت نهج البلاغه وارد
شود كه به هر حال اكثریت قریب به اتفاق مطالبش برای من قطعی است كه از
خود مولی است. به هر حال به فرض اعتبار و صحت سند، همان طور كه گفتم،
ظاهر این جمله ها معرَضٌ عنه اصحاب است، و ما در فقه ظواهر زیادی داریم كه
معرَضٌ عنه است، یعنی اصل روایت طرح نشده است، دلالت ظاهرش طرح شده
است.
ضمناً توجه داشته باشید كه- آن طور كه به خاطر دارم و متأسفانه فعلاً مجال
مراجعه ندارم- هیچ فقیهی این جمله ها را ضمن ادلّه ی لزوم ستر ذكر نكرده است
با اینكه سایر ادلّه را- كه قبلاً نقل كردیم- هر چند مورد قبولشان نبوده نقل
كرده اند و شاید علت، ارسال این جمله هاست والاّ چنانكه می دانیم این جمله ها
در مرآی و منظر همه بوده است.
اینجا لازم است تذكر دهم كه اگر من برای مدعای خودم به چنین ادلّه ای از قبیل
تفسیر آیه ی جلباب، حدیث «وَ یَرْكَبْنَ ذَواتُ الْفُروجِ السُّروجَ، وَ عِنْدَها تُشارِكُ
الْمَرْأَةُ زَوْجَها فِی التّجارَةِ» و جمله های وصیتنامه كه هیچ فقیهی اینها را در عرصه ی
فقه راه نداده است تمسّك می كردم امثال شما چه به سر من می آوردید؟ ! آیا
نمی گفتید اینهمه فقهای عظیم الشأن آمده و رفته اند و این احادیث و یا این
تفاسیر را دیده اند و آنقدر قابل اعتنا ندانسته اند كه در بحثشان از اینها یاد كنند
و تو برای مدعای خودت مغرضانه به این تفاسیر متروك و احادیث مهجور و
متروك و معرضٌ عنه متمسك می شوی؟ ! شما خودتان انصاف دهید، آیا اگر من
چنین كاری كرده بودم مورد اعتراض شدید امثال شما نبودم؟ آیا تمسك به
چنین چیزهایی دلیل آن نیست كه ما نمی خواهیم تابع ادلّه باشیم: ما قبلاً به حكم
یك عادت یا یك سلیقه ی شخصی مدعایی را انتخاب كرده ایم و آنگاه با تشبّثات
ضعیف می خواهیم مدعای خود را به كرسی بنشانیم. برعكس، شما كدام مسأله ی
فقهی را سراغ دارید كه مانند این مسأله در این كتاب، مستدل اثبات شده باشد؟
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 622
پس بهتر بود به همان مصلحت اندیشی ها قناعت می كردید و مسأله را از نظر
فقهی مورد مناقشه قرار نمی دادید.
***.
فراموش نكرده ام كه مؤلف نسبت به ایشان چه تعبیری می كرد.
پاسخ من كه چنین چیزی یادم نیست. البته من برخی انتقادات داشته ام و در
نوشته های خود هم تصریح كرده ام كه مراجع، فوق انتقاد به مفهوم صحیح این كلمه نیستند،
و معتقد بوده و هستم كه هر مقام غیرمعصومی كه در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم
برای خودش خطر است و هم برای اسلام. البته تزكیه ی نفس نمی كنم(وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ
اَلنَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ) اما این قدر می دانم كه همواره زبان خود را از زشتگویی
خصوصاً نسبت به طبقه ی مراجع، حتی نسبت به آنهایی كه از آنها به شخص من بدی رسیده
است، حفظ كرده ام؛ ضمن اینكه مانند عوام فكر نمی كنم كه هر كه در طبقه ی مراجع قرار
گرفت مورد عنایت خاص امام زمان (عج) است و مصون از خطا و گناه و فسق است. اگر
چنین چیزی بود، شرط عدالت بلاموضوع بود. به هر حال من كه چنین چیزی یادم نیست
و باور هم نمی كنم، ولی شما می فرمایید كه فراموش نكرده اید؛ امیدوارم اشتباه نكرده
باشید. به هر حال خدا فراموش نمی كند. عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی كِتابٍ لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا
یَنْسی . .
***.
البته اشتباه است.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 623
پاسخ من هرگز خود را فوق اشتباه تصور نمی كنم. به تعبیر نهج البلاغه: لَسْتُ بِفَوْقِ
اَنْ اُخْطِئَ. به خداوند متعال از خطاهای خودم پناه می برم؛ ولی هرگز هم حاضر نیستم كه
به بهانه ی جایزالخطا بودن مرتكب اشتباه بزرگتر بلكه گناه عظیم بشوم. اگر هم اشتباه كنم از
این نوع نخواهد بود كه باورهای آباء و اجدادی را تحقیق نكرده، با حقیقت اسلام یكی
بدانم. اگر هم اشتباه كنم اشتباه نمی كنم كه همیشه نباید انتظار داشته باشم كه با گفتن
حقیقت دستم را ببوسند و وجوهات بیشتری بدهند. معیار تصحیح اشتباهاتم متون اصلی
كتاب و سنت و حكم روشن عقل است نه پسند عوام الناس.
***.
منظور كسانی كه می گویند حجاب در عصر حاضر غیرعملی است این است كه با تقلید
از نظام اجتماعی اروپا نمی سازد، و منظور مؤلف این است كه چرا می سازد، یعنی می توان نظام
اجتماعی اروپا را پیروی كرد و در عین حال حجاب اسلامی را حفظ كرد. خلاصه آنكه
مخالفین حجاب پیروی از نظام جدید را لازم می دانند و مؤلف هم تجویز می كند؛ و این خیال
خام است. حق این است كه این دو نظام با یكدیگر سازگار نیست و كوشش مؤلف اثرش این
است كه مردمی را كه در پرتگاه سقوطند یكباره ساقط می سازد.
پاسخ خدا لعنت كند كسی را كه بخواهد نظام اروپا در ایران عملی شود و خدا لعنت
كند مفتری را. از چیزهایی كه من هرگز نزد خداوند متعال از آنها نخواهم گذشت این
افتراهاست، وَ اللّهُ خَیْرُ الْحاكِمینَ. سبحان اللّه، آیا با اینهمه نقدها و تصریحات، آنهم
نقدهای عالمانه و منطقی و مستدل از نظامهای فرنگی و از آن جمله نظام مختلط و عریان
فرنگی، باز هم این طور تهمت می زنید؟ ! ای كاش یك نفر از كسانی كه كارشان استهلاك
سهم امام است و بس، یك دهم این انتقادها را می كردند و به فحش قناعت نمی كردند و
وظیفه ی مرا سبك می كردند. به هر حال این است پاداش كسی كه فردی و اجتماعی به مردم
ما خدمت كند.
***
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 624
[
[1] . رجوع شود به
صحیح مسلم جلد 4 صفحات 148- 151.
[2] . رجوع شود به
مستمسك العروه حضرت آیة اللّه حكیم، ج /5ص 191.
[3] . [لازم به ذكر است كه تعلیقه نویس محترم مدتی نزد استاد شهید تحصیل نموده است. ]
[4] .
صحیح بخاری، ج /8ص 63
[5] . رجوع شود به كتب
مغازی و سیَر و تواریخ صدر اسلام. ایضاً رجوع شود به
صحیح مسلم ج /5ص 196
- 197 و
سنن ابوداود ج 2 ص 17 و
جامع ترمذی ص 247.
[6] . [مانند شركت در مجالس عزا و تشییع جنازه و شركت در نماز جمعه و جماعت. ]
[7] .
صحیح مسلم ج /7ص 6 و
صحیح بخاری ج /7ص 49 و ج /8ص 66
[8] .
نهج البلاغه [نامه ی 31] وصیت معروف امیرالمؤمنین به امام حسن