در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج3، ص: 333
امدادهای غیبی در زندگی بشر
قبل از آنكه وارد بحث خودم بشوم این عید سعید را كه عید امید و آرزوست و متعلّق به آینده ی بشریّت است، یعنی تعلّق دارد به شخصیّتی كه برای آینده ی بشریّت ذخیره شده است، به همه ی حضّار محترم تبریك عرض می كنم.

موضوع بحث همان طور كه در كارتهای دعوت ملاحظه فرموده اید «امدادهای غیبی در زندگی بشر» است.

خودم توجّه داشته و دارم كه این موضوع و این عنوان در ذهن بسیاری از افراد - اعمّ از اینكه در این جلسه شركت كرده باشند و یا شركت نكرده باشند- توهّماتی به وجود می آورد، فكر می كنند كه بناست به اصطلاح یك سلسله موضوعات خرافی در اینجا مطرح شود. شاید بعضی آن قدر ساده دل باشند كه خیال كنند شاید موضوعاتی از قبیل تسخیر جن و طلسمات و غیره قرار است در این جلسه بحث شود!

مسلّما عدّه ای با شنیدن عنوان «مددهای غیبی» خواهند گفت در عصر علم و دانش و تجربه و آزمایش كه بشر همه چیز را تحت تسلّط مشاهدات عینی و حسّی و لمسی خود در آورده است «مددهای غیبی» یعنی چه؟ ! در این عصر كه عصر نور و روشنایی است بحث در اطراف غیب و نهان و پشت پرده و بالاخره ما وراء الطبیعة معنی ندارد.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج3، ص: 334
آری به این نكته توجّه داشته و داریم، شاید هم تعمّدی در كار بوده كه چنین عنوانی انتخاب شود كه احیاناً همچو سؤالاتی و تردید و انكارهایی به وجود آید و قهراً آمادگی بیشتری برای تأمّل در آنچه گفته می شود پیدا شود.

باید عرض كنم كه مطلب درست عكس این است، یعنی این انكارها و اعراضها و این ادّعاها كه در عصر علم و دانش سخن از مسائلی از قبیل مددهای غیبی بی معنی است، ضدّ علم است و با روح علمی ناسازگار است؛ نوعی جهالت است بلكه بدتر از جهالت است.

آیا از جهل بدتر هم چیزی هست؟ بلی از جهل بدتر هم هست و آن جمود است؛ همچنانكه از نظر مال و ثروت و اقتصاد، از فقر بدتر هم هست و آن غرور و اتّكاء به دارایی خویش است، یعنی اینكه انسان فكر كند آنچه دارد او را از همه چیز حتّی از فعّالیت و كار و فكر بی نیاز می كند. این از فقر بدتر است. آینده ی این حالت از آینده ی فقر خطرناكتر است.

جهل بد است از آن جهت كه صرفاً نیستی و فقدان علم است، امّا چه بسا جاهلها و نادانها و فاقد العلم ها كه با عشق و شور و شوق زائد الوصفی در پی تحصیل علم و دانش می روند و آینده ی روشنی در انتظار آنهاست، و ای بسا عالمی كه به آنچه دارد مغرور است و خیال می كند آنچه او می داند كلّ دانش است و از این رو به دانش خود مغرور می گردد و این غرور یك دنیا جهل و تاریكی به وجود می آورد. دانش بشر همیشه نسبت به آنچه حقیقت است، یعنی نسبت به كلّ دانش، اندك است(وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً) [1]. عالم واقعی همیشه به نادانی و جهل خود اعتراف دارد. عالم واقعی بدون دلیل چیزی را انكار نمی كند و بدون دلیل چیزی را نمی پذیرد. عالم اگر جامد و مغرور بود عالم نیست. عالم اگر بی دلیل چیزی را پذیرفت یا بی دلیل چیزی را انكار كرد روح علمی ندارد، او خزانه و انباری است از یك سلسله فرمولها و اطّلاعات، هر چه به او داده شده یاد گرفته و ضبط كرده است، اما در روح خودش یك روشنایی و یك مقیاس برای قبول و انكار وجود ندارد، پس روحش روح علمی نیست.

اگر شخصی را دیدید كه در همه ی رشته ها گواهینامه ی تحصیلی دارد، در عین حال سخنی را بدون دلیل قبول یا انكار می كند بدانید عالم واقعی نیست. علم در ذات خود

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج3، ص: 335
هرگز مستلزم جمود یا غرور نیست. علم بشر را در مقابل حقایق خاضع تر و تسلیم تر و در قبول و انكار محتاط تر می كند.

پس جمود كه بدتر از جهالت است عبارت است از روح ضدّ تحقیق، عبارت است از حالتی كه مقدّس ترین روحیّه را كه روحیّه ی تحقیق و كاوشگری است از بشر می گیرد. شاید بشود گفت همان طوری كه جمود از جهل زشت تر است، حسّ تحقیق از خود علم مقدّس تر است. علم آنگاه مقدّس و قابل احترام است كه با روح تحقیق توأم باشد. روح تحقیق آنگاه وجود دارد كه بشر به نقص علم و اطّلاعات خود معترف باشد.

حدیث لطیفی هست مبنی بر اینكه علم سه درجه است. تعبیر حدیث این است كه علم سه وجب است؛ بشر همین كه به وجب اوّل علم می رسد تكبّر به او دست می دهد و همین كه به وجب دوم می رسد تواضع و فروتنی به او دست می دهد زیرا معلومات خود را در برابر مجهولات ناچیز می بیند؛ وقتی كه به وجب سوم می رسد می فهمد كه هیچ چیز نمی فهمد و می گوید: «معلومم شد كه هیچ معلوم نشد» .

بو علی سینا رباعی معروفی دارد، می گوید:

دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یك موی ندانست ولی موی شكافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به كمال ذرّه ای راه نیافت
بزرگترین دانشمند فیزیك و ریاضی و در واقع بزرگترین دانشمند طبیعت شناس عصر ما اینشتاین است. در مقدّمه ی خلاصه ی فلسفی نظریّه ی نسبیّت می گوید: بشر پس از آشنا شدن با فیزیك جدید همین قدر می تواند ادّعا كند كه با الفبای كتاب آفرینش آشنا شده است نه بیشتر؛ یعنی مثل بشر از نظر آشنایی با حقایق جهان مثل كودكی است كه تازه به دبستان رفته و الفبای یك زبان را شناخته است. این كودك تا وقتی كه بتواند كتابهای علمی كه به آن زبان نوشته شده است بخواند و بفهمد، چقدر فاصله دارد؟ بشر امروز نیز تا وقتی كه بتواند كتاب طبیعت را بخواند همین قدر بلكه بیشتر فاصله دارد.

من امشب نمی خواهم به شما بگویم هر چه من می گویم بپذیرید. من امشب به عنوان یك گوینده ی مذهبی در این مركز علمی می خواهم از همان خاصیّتی استفاده كنم

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج3، ص: 336
كه همیشه دین در برابر علم داشته است. دین همیشه محرّك علم بوده است به سوی تحقیق.

ویلیام جیمز می گوید:

«دین همیشه نشانه هایی از چیزهایی داده است كه عقل و علم بشر هرگز به آنجا راه نداشته است، امّا همین نشانه ها سبب شده كه عقل و علم به تحقیق پردازد و بالاخره به كشفیّاتی نائل گردد. »
امروز مورد قبول علماست كه بسیاری از مسائل علمی كه بشر به آنها رسیده است محرّك اوّلیّه اش دین بوده است.

من كه امشب مسأله ی «مددهای غیبی» را عنوان می كنم می خواهم محرّك روح تحقیق و توجّه شما باشم.


[1] . اسراء/85.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است