در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: سازمان تبلیغات اسلامی، قنبری، بخشعلی ؛


انسان به صورت اجباری یا اختیاری خداوند را می خواند و از او استعانت می جوید. شهید مطهری به حالت اجباری ارزش چندانی قائل نمی شود بلکه به قسم اختیاری آن ارج می نهد؛ «انسان در دو حالت ممکن است خدا را بخواند، یکی در وقتی که اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختی و اضطراب گردد و یکی در وقتی که روح خودش اوج بگیرد و خود، خویشتن را از اسباب و علل منقطع کند. در حال اضطرار و انقطاع اسباب، انسان خودبخود به طرف خدا می رود، احتیاج به دعوت ندارد. البته این کمال نفس برای انسان نیست، کمال نفس در این است که انسان خودش را به اختیار منقطع سازد و اوج بگیرد.»1

البته برای چنین انقطاع و اوج اختیاری مقدماتی لازم است که تهیه آن به دست انسان است و بدینوسیله تمهیدات اوج و تعالی روحانی پدید می آید و ارزش واقعی هم به تعبیر استاد در همین نوع تعالی روحی است، و الا در صورتی که آدمی دچار مشکلات و سختی های سخت که چاره ای جز روی آوردن به خدا ندارد دعا و عبادت دو وسیله و ابزاری هستند که آدمی را به تعالی اختیاری روحی می رسانند. این دو ابزار به معنای دو ابزار کاملاً جدای از هم نیستند بلکه نسبت بین آن ها را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: بخش اول آن است که دعا باشد و عبادت به معنای اخص آن (=معنای فقهی) نباشد. بخش دوم عبادتی است که جنبه دعایی ندارد و بخش سوم دعایی است که جنبه عبادتی داشته باشد و یا عبادتی که جنبه دعایی نیز داشته باشد. شهید مطهری در این زمینه می گوید: دعا عبادت است و عبادت هم دعا اما اگر یک عمل صرفاً دعای خالص است، یعنی عبادتی که فقط دعاست ولی عبادت دیگری دعا و غیر دعا در آن مخلوط است مثل نماز، و یا عبادت دیگری دعا و غیر دعا در آن مخلوط است مثل نماز، و یا عبادت دیگری که اساساً دعا نیست مثل روزه.»2

البته شهید مطهری برای بخش اول مثالی نزده است. ادعیه وارده در لسان معصومین علیهم السلام می تواند نمونه همین بخش باشد مثل دعای کمیل امیرالمومنین علیه السلام که به لحاظ فقهی عبادت مفروض محسوب نمی شود ولی وسیله ای است که آدمی با آن تقرب به خدا می جوید.

دعا نباید جانشین فعالیت انسان باشد

از آنجا که شهید مطهری به تمام اعمال عبادی و یا حداقل به بخش عمده ای از آنها به دیده اجتماعی می نگرد و همیشه تذکر می دهد که اهمیت جوانب فردی عبادات نباید ما را از پرداختن به اهمیت جمعی و اجتماعی آن باز دارد و از سوی دیگر تاکید می کند که دعا نباید بر آدمی حالتی پدید آورد که بخواهد همه خواسته هایش را از طریق دعا برطرف کند، حتی در مواردی که خود می تواند از مسیر طبیعی و با تلاش و کوشش به مقصود خود نایل شود، دست از کار و کوشش بشوید و همه را به دعا واگذارد؛ شهید مطهری با چنین نگرشی به دعا مخالفت می کند و می نویسد: «دعا نباید جانشین فعالیت طبیعی آدمی بنشیند، معصومین علیهم السلام فرموده اند: «خمسه لا یستجاب لهم» یعنی پنج دسته اند که دعای آن ها مستجاب نمی شود: یکی دعای کسی که زنی دارد که او را اذیت می کند و از دست او به تنگ آمده و وی می تواند او را طلاق دهد و تمکن مهریه او را دارد اما طلاق نمی دهد. دوم کسی که برده ای دارد که مکرر فرار کرده و باز هم او رانگه داشته و می گوید خدایا مرا از شر او راحت کن در حالی که می تواند او را بفروشد. سوم کسی که از کنار دیوار کج مشرف به سقوط عبور می کند و می بیند عن قریب سقوط می کند اما دور نمی شود. چهارم کسی که پولش بدون سند پیش طرف مانده و او نمی دهد و این پیوسته دعا می کند و از خدا می خواهد که پولش را به او برگرداند. پنجم کسی که در خانه اش نشسته و کار و کسب را رها کرده و پیوسته می گوید: اللهم ارزقنی! خدایا به من روزی برسان.»3

بنابراین در جایی که آدمی خودش می تواند مشکلی را حل کند آن را باید خودش به انجام رساند و دعا را در جاهایی به کار برد که از عهده او خارج است، و به اصطلاح اسباب تماماً در دست خداوند است و آدمی از انجام حداقل اقدامی دستش کوتاه است. البته حتی در انجام اموری که آدمی می تواند از عهده انجام کار برآید برای موفقیت خود باید دعا کند، زیرا پیروزی در امور در دست خداوند است.

دغدغه اصلی شهید مطهری از ارائه چنین نظری که برگرفته از احادیث معصومین علیهم السلام است این است که خدای نکرده دعا تبدیل به وسیله بازدارنده از کار و تلاش نباشد. از زبان معصومین و نیز در آیات کریمه قرآن تاکیدات مکرری در اهمیت کار و تلاش شده است. در قرآن می خوانیم «لیس للانسان الا ما سعی» و در حدیثی می خوانیم که معصوم علیهم السلام فرمود: کسی که در راه تامین روز خانواده خود تلاش می کند مانند مجاهد و رزمنده راه خداست. شهید مطهری وقتی به جامعه زمان خود و اعصار قبل از آن می نگرد می بیند که دعا برای برخی عامل رخوت و سستی شده است، لذا برای دور کردن چنین آفتی از دامن دعا موارد آن را مشخص می کند.

دعا هم طلب است، هم مطلوب

برخی از اعمال در اسلام به عنوان مقدمه اعمال دیگر مطرح هستند. اگر ذی المقدمه نباشد مقدمه فی نفسه و به طور مستقل ارزش ندارد. و یا برخی اعمال هستند که تنها به عنوان وسیله و ابزار هستند و هیچ وقت جای غایت را نمی گیرند، اما دعا از جمله اعمالی است که در عین اینکه مقدمه وصال است در عین حال خودش یک عامل قوی است که دردهای روحی و روانی را درمان می کند. شهید مطهری نیز با تأکید بر همین نکته می نویسد:

«دعا اگر از لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگی کند و روح انسان به اهتزار آید یک روحانیت بسیار عالی دارد، مثل این است که خود را غرق در نور می بیند، شرافت گوهر انسانیت را در آن وقت احساس می کند. آن وقت خوب درک می کند که در سایر اوقات که چیزهای کوچک او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار می داد چقدر پست و ساقط و سافل بوده است، انسان وقتی که از غیرخدا چیزی می خواهد احساس مذلت می کند وقتی که از خدا می خواهد احساس عزت، لهذا دعا هم طلب است (زیرا نیاز دعاکننده را برطرف می کند) و هم مطلوب است (زیرا دعا برای آدمی عزت و عظمت می بخشد) و هم وسیله است و هم غایت، هم مقدمه است و هم نتیجه»4

شرایط دعا

با توجه به حساسیتی که شهید مطهری برای دعا قائل است، این مسئله را نصب العین قرار داده است تا سست عنصران و بهانه جویان تنبل از این عمل نیکو سوء استفاده نکنند. دعا باید در جایگاه خود مورد استفاده قرار گیرد و در جای اعمال دیگر قرار نگیرد، شرایط چندی را برای بهتر برگزار شدن آن پیشنهاد می کنند تا هم اثرات فردی روحی بیشتری بر دعاکنندگان بگذارد و هم از آفت های زیادی که این گوهر گران بها را تهدید می کند در امان باشد.

استاد شهید برای دعا شرایط قائل است که می توان آن ها را به دو بخش شرایط خود دعا و شرایط دعاکننده تقسیم کرد. البته ایشان چنین تقسیم بندی ارائه نکرده اند اما با اندک تاملی می توان چنین تقسیم بندی را به دست داد.

الف) شرایط دعاکننده: اولین شرطی که شهید مطهری برای دعا کننده قائل هستند این است که آدمی به جد احساس نیاز کند نه اینکه به طور مصنوعی برای خود حالتی پدید آورد که گمان برد نیازمند است، بلکه واقعاً نیازمند باشد و کمبودی احساس کند و درصدد رفع آن کمبود از طریق دعا برآید که بجز دعا از طرق دیگر برآورده نمی شود: «شرط اولش این است که واقعاً خواستن و طلب در وجود انسان پیدا شود و تمام ذرات وجود انسان مظهرخواستن گردد.»5

آنگاه استاد به ابیاتی از مثنوی استشهاد می کنند که عیناً بیانگر و موید نظر ایشان می باشد، اجمالاً اینکه از دیدگاه مولوی برخی امور هستند که وابسته به پدید آمدن حالت هایی هستند و الا وجود خارجی پیدا نمی کنند. مثلاً درمان و طباطت در صورتی تحقق خارجی پیدا می کند که بیماری وجود داشته باشد و یا آب تنها جایی اهمیت حیاتی پیدا می کند که تشنگی وجود داشته باشد:

هر چه رویید از پس محتاج رست

تا بیابد طالبی چیزی که جست

هر که جویا شد بیابد عاقبت

مایه اش درد است و اصل مرحمت

هر کجا دردی دوا آنجا رود

هر کجا فقری نوا آنجا رود

آب کم جو تشنگی آور بدست

تا بجوشد آبت از بالا و پست6

دومین شرط دعاکننده این است که دعاکننده « باید ایمان به رحمت بی منتهای ذات احدیت، داشته باشد، ایمان به اینکه از ناحیه او هیچ منبعی از فیض نیست»7 از نظر استاد آدمی تا زمانی که به فیض بی منت و رشوت خداوندی باور و یقین نداشته باشد خواستن از او قرین استجابت نخواهد بود، چه در آن صورت خواستن و جواب گرفتن باید به همراه اعمال یا وعده هایی از سوی دعاکننده باشد تا دل خدا را به دست آورد. در حالی که خدای ادیان عموماً و خدایی که در قرآن کریم و متون اسلامی شناسانده شده آنقدر فیاض است که فیض او حتی کافران را هم فرا گرفته است و اصلاً خلقش به تعبیر برخی از بزرگان به خاطر فیض بخشی اش بوده است.

من نکردم امر تا سودی کنم

بلکه تا بر بندگان جودی کنم8

آنگاه استاد شهید به دعایی زیبا از امام سجاد علیه السلام اشاره می کنند و از زبان حضرت امام چنین می نویسد: «بارالها من جاده های طلب را به سوی تو باز و صاف، و آبشخورهای امید به تو رامالامال می بینم. کمک خواستن از فضل و رحمت تو را مجاز، و درهای دعا را به روی آنانکه تو را بخوانند و از تو مدد بخواهند باز و گشاده می بینم، و به یقین می دانم که تو آماده اجابت دعای دعاکنندگان و در کمین پناه دادن به پناه خواهندگان هستی و نیز یقین دارم که آن کس که به سوی تو کوچ کند راه زیادی تا رسیدن به تو ندارد. و یقین دارم چهره تو در پرده نیست، این آمال و اعمال ناشایست بندگان است که حجاب دیده آن ها می گردد.»

ب) شرط مورد دعا: شهید مطهری در این باب یک شرط ذکر کرده اند که: «مورد دعا نباید نتیجه گناه باشد. حالتی که بالفعل ( در دعا کننده وجود) دارد و آرزو می کنند آن به حالتی نیکو بدل شود، نتیجه کوتاهی و تقصیر در وظایف نباشد، به عبارت دیگر حالتی که دارد و دعا می کند که آن حالت عوض شود، عقوبت و نتیجه منطقی تقصیرات و گناهان او نباشد، که این صورت تا توبه نکند و علل و موجبات این حالت را از بین نبرد آن حالت عوض نحواهد شد.»9

مثلاً در فرمایشات حضرت امیرالمومنین علیه السلام آمده است که امربه معروف و نهی از منکر را از یاد نبرید و به آن عامل باشید و الا بدان بر شما حاکم می شوند و هر اندازه دعا کنید، دعای شما مستجاب نمی شود. حال اگر جامعه این فریضه را ترک کند و در نتیجه چنین کوتاهی به اشرار دچار شود در آن صورت هر چه دعا کند اجابتی از سوی خدا نحواهند دید. چه علت و سبب چنین گرفتاری مردم آن جامعه می باشند و تا زمانی که خود وضع موجود را تغییر ندهند دعا تاثیری نخواهد داشت. لذا از دیدگاه شهید مطهری مورد دعا باید با دعا تناسب داشته باشد والا اگر خدا درمان درد را در اختیار بندگانش گذاشته باشد باید از همان مسیر حل و فصل شود و هیچ چاره ای جز این نیست که «ان الله لا یغیر به قوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (رعد،11) خدا با (آن همه مهربانی) حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند.»

در مسائل فردی نیز چنین است مثلاً اگر کسی حق شرعی خود را ادا نکرد و نماز قضا بر گردن دارد هر اندازه دعا کند که خدایا گناهم را ( درباره انجام ندادن نماز) ببخش در حالی که هنوز قضای این نماز را به جا نیاورده دعایش پذیرفته نیست و اصولاً چنین مواردی مشمول دعا نمی شوند بلکه آدمی باید وظایف دینی خود را اعم از فردی و اجتماعی بجا بیاورد و آنگاه برای تقصیراتی که کرده است آمرزش طلب کند.

ج) شرایط دعا: دعا کننده و مورد دعا باید شرایطی داشته باشند که به برخی از آن ها اشاره می کنیم: شرط اول این است که «دعا بر خلاف نظام تکوین یا نظام تشریع نباشد، دعا استمرار و استمداد است برای اینکه انسانی به هدف هایی که خلقت و آفرینش و تکوین برای او قرار داده و یا تشریع (قانون الهی) که بدرقه تکوین است، معین کرده، برسد»10 در این صورت دعا یک شکل طبیعی به خود می گیرد و همگام با نظام تکوین و تشریع عمل می کند و باعث نیرومندی انسان در راه رسیدن به اهداف مشروع خود می شود.

شرط دوم دعا این است که «سایر شؤون زندگی با دعا هماهنگی داشته باشد؛ دل پاک باشد، روزی حلال، و مظالم مردم به گردن نداشته باشد.»11 البته این شرط از جهانی به بخش الف و از جهتی نیز به بخش جیم مربوط می شود زیرا از آن جهت که پاکی دل و رد مظالم به دعاکننده برمی گردد مربوط به دعاکننده می شود اما از آنجا که اصل دعا باید چنان برگزار شود که شرایط زندگی با او هماهنگی داشته به شرایط دعا برمی گردد، علی ایحال تا زمانی که این هماهنگی حاصل نشود انتظار استجابت دعا را نباید داشت. چه عوامل ناسازگار بیرونی و درونی باعث خنثی شدن دعا می شوند.

در این زمینه استاد به حدیثی از امام صادق علیه السلام استناد می کند که فرمود: «اذا احدکم این یستجاب له فلیطب کسبه و لیخرج من مظالم الناس. و ان الله لا یرفع الیه دعاء عبد و فی بطنه حرام او عنده مظلمه لاحد من خلقه» هرگاه یکی از شما بخواهد دعایش مستجاب شود کار و کسب و راه درآمد و روزی خود را پاکیزه کند، و خود را از زیر بار مظلمه هایی که از مردم بر عهده دارد خلاص کند زیرا دعای بنده ای که در شکمش مال حرام باشد به سوی خدا بالا برده نمی شود.»12 در تعقیبات نماز عصر می خوانیم که «اللهم اعوذ بک من دعاء لا یسمع» بار خدایا به تو پناه می برم از دعایی که شنیده نمی شود. یعنی چون این نوع از دعاها مطابق فرمایش حضرت امام صادق علیه السلام بجا آورده نشده اند لذا به اجابت نمی رسند.

شرط سوم دعا این است که دعا نباید جانشین فعالیت های طبیعی انسان مومن شود، زیرا دعا برای تحصیل توانایی است و زمانی که توانایی انجام امری (و در مورد بحث وظایف جمعی و فردی دینی) در اختیار آدمی باشد طلب کردن آن، چیزی جز تحصیل حاصل نخواهد بود.»13 پس، از دیدگاه شهید مطهری دعا در موردی مصداق دارد که فرد ابتدا از تحصیل مقصود عاجز و ناتوان باشد و نتواند آن را به دست آورد و الا چنانکه قبلاً متذکر شدیم اگر راهی غیر از دعا برای تحصیل خواسته ها در اختیار انسان نهاده شده به ناچار باید از آن طریق اقدام کرد.

اهمیت نماز

از مهم ترین عباداتی که تمام پیروان ادیان توحیدی به آن مکلف شده اند نماز است. نماز تا آنجا اهمیت دارد که در هیچ دین الهی از آن غفلت نشده است و اگر گوهر اصلی ادیان را عبادت بدانیم (ما خلقت الانس و الجن الا لیعبدون) نماز بارزترین مصداق این عبارت است. اهمیت این نوع عبادت تا حدی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: الصلوه عمود الدین، نماز پایه اساسی خیمه دین است. در روایات وارده از بقیه معصومین نیز احادیثی با این مضمون یافت می شود. علی علیه السلام در آخرین وصیتی که برای فرزندان و شیعیان و بقیه مسلمانان نوشته در باب اهمیت نماز می فرمایند: «الله الله فی الصلوه فانها عمود دینکم؛ خدا را خدا را درباره نماز، که نماز ستون دین شماست.»14

در اهمیت نماز همین بس که در روز قیامت شرط قبولی بقیه اعمال دینی نماز است که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ان قبلت قبل ما سوی ها و ان ردت رد ما سواها؛ یعنی شرط قبولی و پذیرش سایر اعمال انسان قبولی نماز است به این معنا که اگر انسان کارهای خیری انجام بدهد ولی نماز نخواند و یا نماز را سبک بشمارد، سایر کارهای خیر او هم رد می شود.»15

در حدیث دیگر آمده است که «الصلوه قربان کل تقی»16 نماز مایه تقرب هر انسان پرهیزکار است. نماز ارتباط میان عبد و معبود است نماز موجب تقرب به خداست و هیچ چیز دیگر جای نماز را نمی تواند بگیرد و بدیل آن شود.

هماهنگی بین عبادات و توجه به جامعه و امور اجتماعی

شهید مطهری در عین اهمیتی که به جنبه فردی عبادات دینی می دهند هرگز از منافع اجتماعی آن ها غافل نیستند، البته شهید مطهری مانند کسانی نیست که دین و اعمال دینی را صرفاً فردی دانسته و از جانب اجتماعی آن صرفنظر کند بلکه از دیدگان ایشان دین به طور اعم و عبادت به طور اخص هم جنبه دنیوی دارد و هم جنبه اخروی. بر همین اساس است که هرجا سخن از تاثیر معنوی و فردی عبادت است بلافاصله جنبه های اجتماعی آن را در نظر گرفته و از فردی شدن دین و اعمال دینی جلوگیری می کند. از نظر استاد شهید تنها کسانی می توانند این دو جنبه را با هم جمع کنند که هم تقوای لازم را دارا باشند و هم از بصیرت کافی برخوردار باشند و در این صورت است که دینداری شخص، کامل می شود و عبادت او معنای واقعی پیدا می کند و الا همین که یکی از این دو معقول واقع شود دینداری ناقص می شود.

ایشان برای هر قسم مثالی آورده اند و به تبیین و توضیح آن ها پرداخته اند که در ادامه بحث به آن ها نیز اشاره خواهیم کرد.

زهد باید با مبارزه علیه باطل همراه باشد: شخصی زاهد در زمان حضرت علی علیه السلام زندگی می کرد و از جمله سربازان و یاران او به شمار می آمد و در زمان حاکمیت معاویه و یزید نیز زنده بود. او شاهد جنایت های یزید بود «یزیدی که بزرگ ترین جنایت ها را در تاریخ اسلام مرتکب می شود و تمام زحمات پیغمبر را به هدر می دهد، این آقا در گوشه عزلت گزیده و شب و روز دائماً مشغول نماز است و جز ذکر خدا کلمه دیگری به زبانش نمی آید یک جمله ای هم که به عنوان اظهار تاسف از شهادت امام حسین علیه السلام می گوید، بعد پشیمان می شود که این حرف دنیا شد، چرا به جای آن «سبحان الله» یا «الحمدلله» نگفتم؟!»17

اینگونه عبادت و زهدورزی نشانه آن است که این شخص از تقوای الهی برخوردار است ولی آن را با بصیرت نیامیخته است و نمی داند که پیامبر اسلام با آنکه از چنان عبادتی برخوردار بود و با آنکه «رحمه للعالمین» بود از حق ناشناسان و ستمکاران نمی گذشت و به انزوا روی نمی آورد بلکه عبادت را به میدان نبرد منتقل می ساخت. این آموزه ای قرآنی است که ستمکاران را به مبارزه می خواند در عین آنکه گوهر دین را عبادت خاشعانه و خاضعانه حضرت پروردگار می داند.

این چه عبادت و تقوایی است که درباره شهادت فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله به یک تاسف قناعت می کند و تازه از آن هم پشیمان می شود که چرا به جای آن ذکر خدا را نگفته است؟ غافل از اینکه حضور در میدان حق و باطل و قرار گرفتن در صف حق خود بزرگ ترین ذکر الهی است. آیا عبادت و تقوی تن دادن به ستمگران و سکوت کردن در برابر آن هاست؟ واقعیت این است که این روش نه با سیره پیامیر صلی الله علیه و آله و سلم سازگاری دارد و نه با آیات الهی. مگر نه این است که خدای سبحان فرمود «تبت یدا ابی لهب و تب» مگر این بیزاری جستن از ستمکار نیست؟! لذا به تعبیر شهید مطهری اگر عبادت چنین شکلی به خود بگیرد از بی بصیرتی است.

در مقابل چنین نگرش به عبادات، نگرش دیگری وجود دارد که درست برعکس این است. وقتی ادیان را از نظر پرداختن به مسائل دینی،اجتماعی، سیاسی و... بررسی می کنند دین یهود را دین پرشریعت، مسیحیت را دین اخلاقی و دین اسلام را دین اجتماعی می دانند. از آنجا که در اسلام مسائل اجتماعی بیشتر مورد توجه قرار گرفته عده ای گمان کرده اند اسلام تنها به مسائل اجتماعی می پردازد و بقیه مسائل جزئی و فرعی می باشند. « این عده می گویند این حرف که الصلوه عمود الدین (نماز پایه دین است) با تعلیمات اسلامی جور درنمی آید، اسلام دینی است که بیش از هر چیزی به مسائل اجتماعی اهمیت می دهد، اسلام دینان الله یامر بالعدل و الاحسان (نحل،90) و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط (حدید،25) و کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر (آل عمران،110) است، اسلام دین عمل و کار است.»18لذا باید گفت که عمود دین همین مسائل است نه نماز و عبادت؟! عبادت کار کسانی است که بیکارند اما کسانی که کار مهم تری دارند دیگر لزومی ندارد عبادت کنند؟!

اشکالی اساسی که در این دیدگاه وجود دارد این است که اولاً نتوانسته اند جوانب فردی و جمعی دین و عبادات را هماهنگ و در یک جا جمع کنند. ثانیاً گمان برده اند که دین تنها برای ساختن دنیا آمده است و هیچ کاری به آخرت و افراد جامعه ندارد در حالی که این اندیشه با روح اسلام و متون اسلامی سازگاری ندارد. خداوند سبحان آیات متعددی از قرآن به اهمیت عبادت و نماز پرداخته و اساساً فلسفه آفرینش را عبادت می داند. اما از آن طرف از مسائل اجتماعی هم غافل نیست. مگر نه این است که جامعه از افراد تشکیل می شود. مگر می توان جامعه ای سالم داشت در حالی که افراد آن شرور و اهل فسادند؟ لذا باید عبادات را با اجتماعیات جمع کرد.

در مقابل این نگرش چنانکه قبلاً به طور اجمال متذکر شدیم یک عده اینچنین می اندیشند «و عده ای نیز از اسلام تنها عبادات را یاد گرفته اند و اسلام را در مفاتیح الجنان و زادالمعاد خلاصه کرده اند.»19 و اسلام را منحصر به یک جنبه می کنند در حالی که دین «مجموعه» است و هر یک از اجزای آن متوجه اموری از زندگی دنیوی و اخروی است. ولی در عین حال یک جزء می تواند از جوانب مختلف مد نظر قرار گیرد. مانند نماز که از یکسو جنبه فردی دارد اما در عین حال زمان واحد و به سوی مکان واحد خواندن خود پیامی و جنبه ای دیگر دارد. باید دانست که فربه تر کردن یک جنبه و غفلت کردن از بقیه ابعاد، لاغرکردن دین است.

« اینگونه اندیشیدن همان مصداق «نؤمن به بعض و نکفر به بعض (نساء،150) شدن» است و معنای دیگری ندارد.»20 و خداوند سبحان ما را از چنین نگرشی بازداشته است و ما را مکلف ساخته که به تمام ابعاد دین توجه کنیم.

اگر نظر قرآن را بخواهیم به دست آوریم متوجه می شویم که این کتاب الهی در خلوت و جلوت به پیامبر و مومنین تعلیم می دهد که این جوانب را از همدیگر جدا نکنید و همیشه به دنبال «اقیموالصلوه» ، «اتوالزکوه» آورده است و چنین همراهی در قرآن یک اصل مسلم است و مومن به مرحله کامل ایمان نمی رسد مگر اینکه یک دست در جماعت داشته باشد ودست دیگرش در فردیت خویش، یک دست در دستان خداوند و دستی دیگر بر سر مردم به نشانه لطف و محبت باشد، با یک پا در آسمان عبادت گام زند و با پای دیگر به خانه نیازمندان برود و این دو را هرگز از هم جدا نکند. ناگفته پیداست که اتوالزکوه (و یا تعابیر دیگری که این معنا را می رسانند) اگر اولین مصداقش زکات شرعی است اما به یک قرائت می توان گفت که سمبل تمام کارهای اجتماعی است و اقیموالصلوه نیز همین حالت را دارد به این معنا که مصداق اصلی اش نمازهای واجب می باشد. اقیمواالصلوه رابطه انسان با خدا و اتوالزکوه رابطه انسان با بندگان خدا را می رساند.

مسئله دیگری که در عبادات اسلامی باید مدنظر قرار گیرد این است که عبادات هر اندازه که ما در پیشگاه خداوند خاضع، خائف و فروتن می کند به همان اندازه باید ما را در برابر گردنکشان تاریخ و ستمگران هر عصر و مصری، ستبر، استوار، مقاوم و مبارز سازد. علاوه بر این عبادات از نظر استاد مطهری نباید کرامت انسان و عزت نفس ما را از بین ببرد و یا حتی کمرنگ سازد. استاد شهید به استناد به آیه «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم (فتح،29) ایمان، تقوی، عبادت و زهد را در صورتی صحیح می داند که نه عزت و کرامت و نه ستم ستیزی را از مومنین باز نستاند. در عین حال به بندگی آدمیان تاکید می ورزند تا به مسلمانان بگویند که نباید درآمدن از چاه ذلت ما را در چاه نخوت و خودپسندی بیندازد بلکه باید در پیشگاه خدا بنده، در برابر مومنان خاضع و فروتن و در قبال ستمکاران چون کوهی استوار بود که حضرت باری فرمود: و اغلظ علیهم... (سوره توبه)؛ بر آنان (منافقان) سختگیر باش! مومنان نیز باید اخلاق قرآنی داشته باشند و شدت بر کفار و رحمت بر مومنان را از یاد نبرند.

استاد شهید در این زمینه می نویسد: «گردن را کج کردن (عزت و کرامت نفس را از دست دادن)، از گوشه لب آب ریختن (توجه نکردن به نظافت و شخصیت انسانی)، یقه باز بودن، یقه چرک بودن و کارهایی از این قبیل که عزت آدمی را از بین می برد «اعمال خلاف اسلام» هستند.»21 البته استاد شهید با توجه به وسعت و اندیشه ای که دارند از جانب مخالف نیز غافل نیستند و عبوس بودن و نجوشیدن با مسلمانان را نیز نمی پذیرند و به کسانی که حال سلام کردن به دیگران را ندارند و یا شاید خود را از آن بالاتر می بینند که با دیگر مومنین احوالپرسی کنند می گویند که تصور نکنند مسلمان واقعی هستند بلکه اینان نیز همچون کسانی که به عبادات بی توجهاند اسلام را خوب درک نکرده اند.

عبادت و دخالت در اجتماع و مبارزه را باید از علی علیه السلام آموخت: شهید مطهری برای آنکه مخاطبین و خوانندگان خود را با نمونه واقعی آشنا سازد این حکایت را نقل می کند، بعد از اینکه حضرت علی علیه السلام به شهادت رسید مردی به نام مزار با معاویه روبرو می شود. معاویه با شناخت به اینکه او از اصحاب علی علیه السلام است از او می خواهد یکی از مشاهدی که از علی علیه السلام دیده برای معاویه بازگو کند و او در جواب می گوید: «یک شبی علی را در محراب عبادتش دیدم: یتململ تململ السلیم و یبکی بکاء الحزین؛ یعنی علی علیه السلام مثل آدمی که مار او را زده باشد در محراب عبادت از خوف خدا به خود می پیچد و مثل آدم غرق در حزن و اندوه می گریست و اشک می ریخت و هی می گفت: آه، آه از آتش جهنم!»23 این یک بعد از ابعاد گونه گون علی علیه السلام است و آن سوی سکه را بنگرید: «علی در حالی که خلیفه بود روزها شلاقش را روی دوشش می انداخت و شخصاً در میان مردم گردش می کرد و به کارهای آن ها رسیدگی می کرد. به تجار که می رسید فریاد می زد: «الفقه ثم المتجر؛ اول فقه یاد بگیرید بعد تجارت کنید.»24 آدمی در نگاه اول که علی را شلاق به دست می بیند گمان نمی کند او از احساس و عاطفه برخوردار باشد اما وقتی او را در حال عبادت می بینی گمان نمی بری که او اهل شمشیر و مبارزه باشد. تاریخ نشان می دهد که علی همانقدر که از عاطفه و احساس عشق الهی برخوردار بود از عدالت و سختگیری در مقابل خاطیان و دشمنان نیز بهره مند بوده است.

تذکر یک نکته بجاست و آن اینکه شاید کسی اشکال کند که ما نمی توانیم مثل علی علیه السلام بشویم. باید در جواب گفت که امیرالمومنین نیز به این حقیقت واقف بوده اند ولی یک مساله را نباید فراموش کرد و آن اینکه هرکس به هر اندازه می تواند باید از او پیروی کند.

آب دریا را اگر نتوان کشید

هم به قدر تشنگی باید چشید

مضافاً بر اینکه انجام عبادات دینی با رسیدگی کردن به مردم نیازمند مبارزه علیه ستمگران و ... منافات ندارد و هر کس به قدر وسع خودش می تواند به این دو بخش مهم دینی توجه داشته باشد.

معنای سبک شمردن حدیث معروفی از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «ان شفاعتنا لا تنال و مستخفاً بالصلوه. هرگز شفاعت ما بر مردمی که نماز را سبک بشمارند نخواهد رسید. سبک شمردن نماز چیست؟ استاد شهید بر این اعتقاد است که سبک شمردن منحصر به نماز هم نیست بلکه در بقیه اعمال نیز یک نحوه ای از سبک شمردن وجود دارد. به برخی از آن ها از دیدگاه شهید مطهری اشاره می کنیم:

نماز: سبک شمردن نماز، نماز نخواندن نیست بلکه بدین معناست که آدمی نماز را آنچنان که باید، نگذارد، حتی قناعت نکردن برای انجام واجبات و اعراض از مستحبات مصداقی از سبک شمردن نماز است. اول وقت نخواندن نماز، به کم ترین اذکار قناعت کردن، با عجله نمازخواندن، رعایت نکردن مقدمات، مقارنات و واجبات نماز و اذکار و تعقیبات بعد از نماز را نگفتن از مصادیق سبک شمردن نماز است. حق نماز وقتی ادا می شود که نمازگزار با خیال راحت و در وقت و فرصت مناسب و حتی المقدور اول وقت این فریضه الهی را با رعایت واجبات و در حد توان مستحبات انجام دهد به طوری که هیچ عجله ای برای زودتر تمام شدن آن نداشته باشد. البته استاد شهید چنین نمازی را برای متوسطین جامعه پیشنهاد می کنند و الا برای اهل دل نماز پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام الگوی مناسبی است.

روزه: اگر کسی صبح تا شب بیدار بماند تا تمام روز یا بیشتر ساعات آن را درخواب باشد تا از تشنگی و گرسنگی رنج نبرد از مصادیق بارز سبک شمردن روزه می دانند واقعیت این است که با اینگونه کارها فلسفه اصلی روزه عملی نمی شود اگر چه ممکن است چنین روزه ای به لحاظ فقهی هیچ اشکالی نداشته باشد و خداوند هم آن را قبول کند اما چنین شخصی به هدف اصلی روزه که تحصیل تقوی نائل نخواهد شد.

حج: اگر شخصی به استطاعت مالی رسید ولی تشرف به خانه خدا را به تاخیر انداخت، همچنین خمس و زکات و سایر اعمال نیز چنین هستند.

رابطه عبادات و سایر امور زندگی

گفتیم شهید مطهری نظریه «اجتماع جوانب فردی و جمعی» اعمال دینی را ارائه می کند و با این ترتیب از یک سو جلوی افراط و تفریط را می گیرند و از سویی محتوای اصلی و ایمانی اعمال دینی را حفظ می کنند. در این رابطه ضمن تاکید بر جنبه عبادی اعمال از ربط دادن آنها به امور دیگران زندگی نیز غافل نیستند و مقدسین از اعمال دین تنها جنبه عبادی را مدنظر نداشته بلکه باید به نسبت آن ها با امور دیگر نیز توجه کافی داشت. «مثلاً نماز جنبه اخروی خالصش این است که انسان به یاد خدا باشد، خوف خدا را داشته باشد. برای حضور قلب و توجه به خدا که این همه آداب از قبیل وضو گرفتن، شستشو کردن و... ضرورتی ندارد. شستشو برای نزد خدا رفتن چه تاثیری دارد؟ از نظر خدا هیچ تاثیری ندارد اما از سوی دیگر بر مومنین نظافت را تکلیف می کند.»25 در محل غصبی نماز نخواندن هم تاثیری در حضور در پیشگاه حق ندارد اما خداوند می خواهد به مومنین رعایت حقوق دیگران را تعلیم دهد یعنی می خواهد بگوید که از نظر اسلام پرستشی که در آن حقوق دیگران رعایت نمی شود مورد پذیرش نیست و یا مثلاً رو به قبله ایستادن رابطه عبادت با مساله اجتماعی وحدت را در اذهان تداعی می کند و الا خدا که جایگاه خاصی ندارد «فاینما تولو فثم وجه الله» (بقره،115) به هر سو رو کنید خدا همان جاست.

فلسفه نماز

وقتی «الله اکبر» نماز گفته می شود اگر با تامل و از صمیم قلب چنین ذکری گفته شود به آدمی یک آزادی معنوی می بخشد که دیگر برده و بنده هیچ کسی نخواهد بود و حکومتی جز حکومت الله را نخواهد پذیرفت چه لازمه بندگی خدا آزادی از غیرخداست:

نشوی بنده تا نگردی حر

نتوان کرد ظرف پر را پر

«اذکار دیگر نماز هر کدام رمزی دارد، شخصی از علی علیه السلام پرسید چرا ما دوبار سجده می کنیم؟ امیرالمومنین این آیه را خواند: منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تاره اخری (طه،55) اول که سر بر سجده می گذاری و بر می داری یعنی همه ما از خاک آفریده شده ایم دو مرتبه سرت را به خاک بگذار یادت بیاید که می میری و به خاک باز می گردی و سایر اذکار و اعمال دینی نیز رمزی دارند.»26 البته این اعمال از آن جهت که شرعی هستند و دستور خداوند است بر ما آدمیان واجب شده است چه فلسفه واقعی و اصلی آن ها را بدانیم و یا ندانیم بهرحال ما مکلف به انجام این اعمال هستیم و جستجوی فلسفه اعمال دینی هم حرام نیست منتها باید از برخورد انحصاری و جزم گرایی دوری جست و هیچوقت ادعا نکرد که تنها فلسفه فلان این است که به دست آمده بلکه باید احتمالات دیگر را نیز جایز شمرد، چه فلسفه اصلی اعمال دینی را خداوند می داند و بس.

پی نوشت ها:  

1 -شهید مطهری، بیست گفتار، ص 229

2 -شهید مطهری، گفتارهای معنوی، ص 68

3 -شهید مطهری، بیست گفتار، ص 234

4 -پیشین، 226

5 -همان، ص 229

6 -مثنوی معنوی، به تصحیح نیکلسون، دفتر سوم ادبیات، 3208 و 3210 الی 32012 بیت دوم در متن استاد شهید در مثنوی نیکلسون موجود نبود.

7 -مثنوی مولوی ، دفتردوم ، بیت 1756

8 -شهید مطهری، بیست گفتار، صص230-231

9 -همان، ص 232

10 -پیشین، ص 231

11 -همان، ص 232

12 -همان، ص 232

13 -همان، ص 232

14 -نهج البلاغه، نامه 47، ترجمه استاد دکتر شهیدی، ص 321

15 -گفتارهای معنوی، ص 56

16 -همان، به نقل از نهج البلاغه، حکمت 131، ص 1152

17 -گفتارهای معنوی، ص 59

18 -گفتارهای معنوی، ص60

19 و 20- گفتارهای معنوی، ص 60

21 -همان، ص66

22 -گفتارهای معنوی، ص 63

23 -همان، ص 64

24  -ر.ک: نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 45

25 -گفتارهای معنوی، ص 88

26 -همان، ص 97 و 98


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است