در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: نشریه صبح 91، مرتضایی، علیرضا ؛


 

«نهاد خانواده»در آثار استاد شهید آیت الله مطهری-2

اخلاق و عادات
(می گویند در مسئله حجاب و بی حجابی زنها،ذوقها و سلیقه های ملل فرق می کند،ملتی که از اول تربیتشان این طور بوده که زنهایشان با حجاب باشند،بی حجابی را زشت می دانند و اگر دختری از دخترانشان یا زنی از زنانشان رویش را باز بگذارد،می گویند کار زشتی مرتکب شده است، خود همین زنها هم می گویند که این کار،کار زشتی است.
ملت دیگر که از اول اصلا حجاب را ندیده است،اگر کسی بدنش را بپوشاند،این را کار زشت و مستهجن می دانند، یعنی در مکانهای مختلف و زمانهای مختلف فرق می کند، تعداد زوجات نزد بعضی ملل مثل مسلمین کار زشتی شمرده نمی شود؛ولی در میان ملل دیگری جزء کارهای زشت محسوب می شود.پس زشتی و زیبائی عقلی یک پایه قاطعی ندارد. «1»
اساسا این فکر غلط است که اخلاق برپایه حسن و قبح است،این جزء افکار اسلامی نیست.در کلمات علمای اسلام این حرف زیاد است اما در خود اسلام چنین حرفی نیست. این حرف مال سقراط است که پایه اخلاق زشتی و زیبائی عقلی است.نه اینجور نیست معنای اخلاق نظام دادن به غرائز است چنانکه طب نظام دادن قوای بدنی است،اخلاق نظام دادن قوای روحی است.پایه طب بر حسن و قبح عقلی نیست،پایه اخلاق هم بر حسن و قبح عقلی نیست. «2»
انسان دارای نیروها و غرائزی است(از لحاظ روحی)هر یک از این نیروها تکالیفی(بعهده انسان)دارند.یعنی انسان باید حد هر نیروئی را نگهدارد.اگر انسان به قوا و نیروهای روحی خودش نرسد،یعنی به بعضی زیادتر برسد و به برخی کمتر و یا گرسنه نگهدارد،اگر انسان به قوا و نیروهای روحی خودش نرسد،یعنی به بعضی زیادتر برسد و به برخی کمتر و یا گرسنه نگهدارد،در قوا و نیروهای روحی اختلاف و بی نظمی و آشفتگی پیدا می شود،این را می گویند بیماری روحی.  اساس اخلاق سلامت روان است.سلامت روان مثل سلامت بدن ربطی به حسن و قبح ندارد.همان طور که بدن نیاز به ورزش دارد و تقویت،روان هم نیاز به ورزش و تقویت دارد. «3»
انسان می تواند با یک اعمالی حتی فکر خودش را تربیت بکند«این در اصل کتاب روسو بخوبی بیان شده».قوای روحی را باید ورزش داد مخصوصا قوای عالی انسانی را،قوه اراده را،قوه عقل را،فکر را باید تقویت کرد.اینها اخلاق است،یعنی انسان بر شهوتش حکومت بکند،بر عاداتش حکومت بکند. «4»
 حتی اراده باید بر عادات خوب هم غالب باشد،امام می فرماید«اصول کافی جلد2»هیچ وقت به طول دادن رکوع و سجود شخص نگاه نکنید،مرتب و بجا نماز خواندن شخص شما را گول نزند،ممکن است از روی عادت باشد.در راستی ها و امانت ها امتحانش بکنید،چون امین بودن عادت بردار نیست،همین طور راست گفتن،به عکس نماز خواند. «5»

اثر حجاب(به مفهوم کلی)در استحکام پیوند خانوادگی
شک نیست که هرچیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد،برای کانون خانوادگی مفید است و در ایجاد آن باید حد اکثر کوشش مبذول گردد و یا به عکس هر چیزی که باعث سستی روابط و دلسردی آنان گردد،به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد. «6»
(در مورد نهایت حجاب،علی(ع)در نهج البلاغه می فرماید):تا می توانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد،هیچ چیز بهتر از خانه،زن را حفظ نمی کند.همانطور که بیرون رفتن آنان از خانه و معاشرت با مردان بیگانه در خارج خانه برایشان مضر و خطرناک است، وارد کردن تو مرد بیگانه را بر او در داخل خانه و اجازه معاشرت در داخل خانهء نیز مضر و خطرناک است.اگر بتوانی کاری کنی که جز تو مرد دیگری را نشناسد،چنین کند.نیز طبق حدیثی،روزی رسول اکرم از مردم پرسیدند چه چیز برای زن از هر چیز بهتر است؟کسی نتوانست پاسخ گوید. حسن بن علی(ع)کودک و در مجلس حاضر بود.قصه را برای مادرش نقل کرد،زهرا علیه السلام فرمود از همه چیز بهتر برای زن انست که مرد بیگانه ای را نبیند و مرد بیگانه ای هم او را نبیند. «7»
اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانواده و در کادر ازدواج مشروع،پیوند زن و شوهری را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می شود و در جامعه بر احترام زن می افزاید.
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع از نظر اجتماعی خانوادگی اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او بشمار برود، درحالی که در سیستم آزادی کامیابی،همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان بشمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود. «8»

صفحه 2


علت اینکه جوانان امروز(بخصوص در غرب)از ازدواج گریزانند و هروقت به آنان پیشنهاد می شود،جواب می دهند: حالا زود است یا با عناوین دیگر شانه خالی می کنند،همین است.در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود،جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد«شب زفاف را کم از تخت پادشاهی»نمی دانستند. «9»
در سیستم روابط آزاد جنسی،پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آنان را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انظار آنان پایان می بخشید.
در نظام آزاد جنسی فقط نگاهی که نیروهای جوانی و شور و نشاط جوانان رو به ضعف و سستی می گذارد و در این موقع هم زن را فقط برای فرزند زاییدن یا خدمتکاری می خواهند،اقدام به ازدواج می کنند و تشکیل خانواده برپایه عشق خالص و محبت عمیق استوار نمی باشد. «10»
بعضی ها مثل برتراندراسل(فیلوسف معاصر غرب) پنداشته اند که جلوگیری از معاشرتهای آزاد صرفا به خاطر اطمینان مرد نسبت به نسل می باشد و برای حل اشکال، استفاده از وسائل ضد آبستنی را پیشنهاد کرده اند در صورتی که مسئله تنها پاکی نسل نیست،مسئله مهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمی ترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است و این هدف وقتی تأمین می گردد که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند،مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز درصدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد و اصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت می گردد. «11»
اساسا چه اطمینانی است که مقلد(اخلاق نوین جنسی)،اگر زن است نخواهد که بجز همسر قانونی از مرد و معشوق مورد علاقه اش فرزند داشته باشد و مبادرت به استفاده از وسائل ضد  آبستنی نماید؟و یا اگر مرد است مایل نگردد که از یکی از معشوقه هایش صاحب فرزند گردد که یادگار عشقش باشد؟
دنیای اروپا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستنی،آمار فرزندان غیرمشروع وحشت آور می باشد. «12»
اشتباه است اگر گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است(برخلاف برخی فلاسفه و روانشناسان معاصر غرب)و از آن پس آرام می گیرد.همانند ثروت طلبی و مقام پرستی،هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان از هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی شود،از طرفی تقاضای نامحدود ناشدنی است و مقرون به نوعی احساس محرومیت که نهایتا منجر به بیماریهای روانی می گردد. «13»

مهر
قرآن کریم مهر به صورتی که در ادوار قدیم بود و ابداع خلقت است را به حالت فطری آن برگرداند،قرآن با ظرافت و لطافت بی نظیری می گوید: «کابین زنان را که به خود آنان تعلق دارد«نه پدران یا برداران»و عطیه و پیشکشی است از جانب شما به آنها،به خودشان بدهید». «14»
در دنیای غرب که بنام تساوی حقوق انسانها،حقوق خانوادگی را از صورت طبیعی خارج کرده اند،آنجا که پای عشق آزاد پیش می آید آنها را از مسیر طبیعت خارج نکرده اند. مرد همان وظیفه طبیعی خود یعنی نیاز و طلب و مایه گذاشتن و پول خرج کردن را انجام می دهد.مرد است که بزن هدیه می دهد،اگر جائی هستند و چیزی می خورند.زن این را نوعی اهانت به خود تلقی می کند،اگر پولی بپردازد.در هر صورت معاشقه فرنگی از ازدواج فرنگی با طبیعت هماهنگ تر می باشد.
مهر یکی از نمونه هایی است که می رساند زن و مرد با استعدادهای نامتشابهی آفریده شده اند و قانون خلقت از لحاظ فطری و طبیعی سندهای نامتشابهی بدست آنان داده است. «15»
مهر به هیچ وجه وثیقه مالی در قبال حق طلاق برای مرد نیست،اگر چنین بود پس چرا پیغمبر اکرم زنان را توصیه کرد که متقابلا مهر خود را به شوهر ببخشند و برای این بخشش پاداش ها ذکر کرد؟به علاوه چرا توصیه کرد که حتی الامکان مهر زنان زیاد نباشد؟
آیا جز این است که از نظر پیغمبر اسلام هدیه زناشوئی مرد بنام مهر،بخشش مهر یا معادل آن از طرف زن به مرد موجب استحکام و علاقه زناشوئی می شود. «16»
داستان زیر در کتابهای شیعه و سنی با اندک اختلافی آمده است: پیغمبر اکرم به مردی که در حضور او خواستگاری از زنی بعمل می آورد فرمودند:خوب مهر چه می دهی،گفت هیچی ندارم،فرمود برو حتی شده یک انگشتری آهنی بیاوری کافی است،گفت متأسفانه ندارم،فرمودند پس چه را می توانی هدیه کنی،گفت تنها همین یک پیراهن تنم هست،حضرت فرمود پیراهن را کدام بپوشند که آن دیگری برهنه نماند،نه خیر اینطور نمی شود.
زن و مرد به انتظار نشستند و مجلس وارد بحث شد و طول کشید،خواستگار حرکت کرد که برود،رسول اکرم فورا صدا کرد:آهای بیا بگو قرآن بلدی-گفت بله یا رسول اللّه فلان سوره و فلان سوره را بلدم و می توانم از حفظ قرائت کنم-پیغمبر فرمود:خوب من این زن را به عقد تو در می آورم و مهر او این باشد که تو به او تعلیم قرآن دهی. «17»

نظریه هائی در تفاوت زن و مرد
صرف نظر از اینکه تفاوت های زن و مرد موجب تفاوت هائی در حقوق و مسئولیت های خانوادگی زن و مرد می شود یا نمی شود،اساسا این مسئله یکی از عجیب ترین شاهکارهای خلقت است،آیت و نشانه ای است از نظام حکیمانه و مدبرانه جهان،درس توحید و خداشناسی است، نمونه بارزی است از اینکه جریان خلقت تصادفی نیست، دلیل روشنی است از اینکه بدون دخالت دادن اصل«علت غائی»نمی توان پدیده های جهان را تفسیر کرد. «18»
تفاوتهای قرار داده شده میان زن و مرد است که آنها را بیشتر جذب یکدیگر می نماید.به دلیل همین اختلاف در مبانی جسمی و روانی است که عاشق و خواهان یکدیگر می شوند،اما نوع علاقه از نوع علاقه به اشیاء نیست.انسان اشیاء را برای خود می خواهد و به شکل ابزار به آنها نگاه می کند که ناشی از خودخواهی اوست،اما علاقه زوجین به یکدیگر به این شکل است که هریک از آنها سعادت و آسایش دیگری را می خواهد و از گذشت و فداکاری درباره دیگری لذت می برد. «19»
هستهء تمام افکار جدیدی که در قرن بیستم بوجود آمده (به غلط اطلاق کردن تساوی به تشابه)به افلاطون برمی گردد.
نظریه افلاطون:با کمال صراحت مدعی است که زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و می توانند همان وظایفی را عهده دار شوند که مردان عهده دار می شوند. اما از طرفی اعتراف می کند که از نظر کمی«قوای جسمی و روحی»زنان ضعیف تر از مردان می باشند،او بعدا خدا را شکر می کند که: یونانی آفریده شده ام نه غیریونانی،آزاد به دنیا آمده ام نه برده،مرد آفریده شدم نه زن! «20»
نظریه ارسطو:معتقد است زن و مرد چه از نظر کمی و چه کیفی با یکدیگر متفاوتند و وظایفی که خلقت بر عهده قسمت های زیادی با یکدیگر تفاوت دارند،ممکن است خلق و خوئی برای زن فضیلت باشد و برای مرد نباشد یا برعکس. «21»
الکسیس کارل:فیزیولوژیست و زیست شناس مشهور فرانسوی در کتاب«انسان موجود ناشناخته»می گوید:زن و مرد به حکم قانون خلقت متفاوت آفریده شده اند و این اختلافات وظائف و حقوق آنها را متفاوت می کند،اختلاف تنها مربوط به شکل اندامهای جنسی و وجود زهدان و انجام زایمان نزد زن و طرز تعلیم خاص آنها نیست،بلکه علتی عمیق تر است که از تأثیر مواد شیمایی مترشحه غدد تناسلی در خون ناشی می شود.
قوانین فیزیولوژی نیز همانند جهان ستارگان سخت و غیرقابل تغییر است،زنان باید به بسط مواهب طبیعی خود در جهت و مسیر سرشت خاص خویش بدون تقلید کورکورانه از مردان بکوشند،وظیفه ایشان خیلی بزرگتر از مردهاست و نبایستی آن را سرسری گرفت. «22»
پروفسور ریک:روانشناس بنام آمریکائی پس از سالها تحقیق و بررسی معتقد است:دنیای زنان با مردان به کلی فرق می کند.اگر زن نمی تواند مانند مرد فکر کند یا عمل نماید،از این روست که دنیای آنها باهم فرق می کند.
آنها می توانند همدیگر را بفهمند و مکمل یکدیگر باشند،ولی هیچ گاه یکی نمی شوند و به همین دلیل است که زن و مرد می توانند باهم زندگی کنند و عاشق یکدیگر بشوند و از صفات یکدیگر خسته و ناراحت نباشند. «23»
کلیود السون:این روانشناس زن می گوید:بعنوان یک روانشناس زن،بزرگترین علاقه ام مطالعه روحیه مردهاست. چندی پیش به من مأموریت دادند که تحقیقاتی درباره عوامل روانی زن و مرد بعمل آورم و به این نتیجه رسیده ام: 1-تمام زنها علاقمند که تحت نظر شخص دیگری کار کنند و بطور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئیس بودن بیشتر خوششان می آید.
2-تمام زنها می خواهند احساس کنند که وجودشان مؤثر و مورد نیاز است.
به عقیده من این دو نیاز روحی زن از این واقعیت سرچشمه می گیرد که خانم ها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند.بسیار دیده شده که خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می کنند،بلکه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند؛لکن برتری روحی مردان واقعیتی است که طراحش طبیعت می باشد و مبارزه با آنان بی ثمر است. بزرگترین هدف خانم ها در زندگی«تامین»است وقتی به هدف خود نائل آیند،دست از فعالیت می کشند.کارهائی که احتیاج به تفکر زیاد و مداوم دارد،زن را خسته و کسل می کند. «24»
ویل دورانت:در کتاب لذات فلسفه می گوید:کار خاص زن خدمت به بقاء نوع است و کار خاص مرد خدمت به زن و کودک،ممکن است کارهای دیگری هم داشته باشند،ولی همه از روی حکمت و تدبیر تابع این دو کار اساسی است.این مقاصد اساسی است،اما نیمه ناآگاه است و طبیعت،معنی

صفحه 3


انسان و سعادت را در آن نهفته است،طبیعت زن بیشتر پناه جوئی است،نه جنگجوئی.زن از مرد شکیباتر است. اگرچه شجاعت مرد در کارهای خطیر و بحرانی زندگی بیشتر است؛اما تحمل دائمی و روزانه زن در مقابل نارحتی های جزئی بی شمار بیشتر است.زن آنجا که مرد خیالی سرگردان را به مرد فداکار و پای بست خانه و کودکان خود تبدیل می سازد،عامل حفظ بقاء نوع است.طبیعت به قوانین و دولت ها اعتنا ندارد.اگر زن در ایجاد عشق به همسر و کودک موفق گردد،به کسانی که سرگرم تغییر این قوانین اساسی هستند،خواهد خندید.اگر امروز طبیعت در حفظ خانواده و کودک ناتوان به نظر می رسد،برای آنست که زن مدتی است طبیعت را از یاد برده.ولی شکست طبیعت همیشگی نیست. هستند اقوام و نژادهای دیگری که در وسعت از ما بیشترند و طبیعت دوام قطعی و نامشخص خود را می تواند از میان آنها تأمین کند. «25»
دومسه:نویسنده و متفکر شهیر بیان می کند:عفت فراوان زن خادم مقاصد توالد است.زیرا امتناع محجوبانه او کمکی به انتخاب جنس است.عفت زن را توانا می سازد که با جستجوی بیشتر عاشق خود را یعنی کسی را که افتخار پدری فرزندان او را خواهد داشت،برگزیند. «26»
لمبرزو و کیش و کرافت ابینگ می گویند:زنان بیشتر بدنبال ستایش و تحسین های مطلق و مبهم مردانند و بیشتر می خواهند مردان به خواست آنان توجه کنند و این امر از میل آنها به لذات جنسی بیشتر است.پایه طبیعی عشق زن فقط یک صفت ثانوی از مادری اوست و همه احساسات و عواطفی که زنی را به مردی می پیوندد از دواعی جسمی برنمی خیزد،بلکه از غرائز انقیاد و تسلیم«تحت حمایت مرد قرار گرفتن»سر می زند و این غرائز برای انطباق با اوضاع بوجود آمده است. «27»
با همه دقت و تحقیق مطالعه ای که دانشمندان روی اختلافات زن و مرد(زیستی و روانی و اجتماعی)کرده و به این موضوع معترف شده اند،کمتر متوجه این موضوع بوده اند که این تفاوت ها در تعیین حقوق و تکالیف خانوادگی مؤثر است و زن و مرد را از این جهت در وضع نامشابهی قرار می دهد. «28»
نکاتی ظریف در ارتباط زن و مرد به جهت قوام در خانواده
(در رابطه با عنوان فوق)در اسلام موارد حساسی وجود دارد که به چند مورد اشاره می نمائیم: یکی اینست که برای هیچ زن مسلمان جائز نیست که محاسن یعنی زیبائی های زن دیگر را برای شوهر خود توصیف کند.وجود این تکلیف زنان مسلمان را در برابر یکدیگر تأمین می دهد،ولی در مورد زنان غیرمسلمان اطمینان نیست.ممکن است آنان برای مردان خود از وضع زنان مسلمان سخن بگویند لذا به زنان مسلمان دستور داده شده است که خود را از ایشان بپوشانند البته آیه مربوط در این باب صراحت کامل ندارد به اینکه ظاهر کردن زینت ها و زیبائی ها در برابر آنها حرام است،لهذا با قرائن و دلائل دیگر ممکن است گفته شود که این عمل مکروه است و فقها معمولا در این مسئله قائل به وجوب پوشش نسبت به زنان غیرمسلمان نیستند و تنها به کراهت بی پوششی فتوا می دهند. «29»
(دیگر آنکه)اسلام به خطرات ناشی از روابط آزاد زن و مرد کاملا واقف است.نهایت مراقبت را در برخوردهای زنان و مردان اجنبی دارد.تا حدودی که منجر به حرج و فلج نشود، طرفدار دور نگهداشتن زنان و مردان است.می گویند،پیغمبر در زمان حیات خویش اشاره کرد که در ورودی زنان به مسجد از در ورودی مردان مجزا باشد،یک روز رسول خدا بیرون مسجد بود،دید مردان و زنان باهم از مسجد بیرون می آیند،به زنها خطاب کرد و فرمود بهتر اینست که شما صبر کنید. آنها بروند،شما از کنار بروید و آنها از وسط«سنن ابو داود جلد 2 صفحه 658»،به همین دلیل فقها فتوا می دهند که اختلاط مردان و زنان مکروه است.راستی اگر کسی بیمار دل نباشد،تصدیق می کند که راه اسلام راه معتدل و متعادلی است،نهایت پاکی را برای روابط جنسی به عمل آورده و در عین حال هیچ گونه مانعی برای بروز استعدادهای انسانی زن بوجود نیاورده.این گونه،خانواده ها صمیمی تر و جدی تر می گردند. «30»
(و بعد،در مورد نگاه کردن به نامحرم)حضرت رسول به علی علیه السلام فرمود:اولین نگاه مفت توست،اما نگاه دوم به زیانت می باشد نه سودت.
حدیث می خواهد بگوید انسان چشمش بزنی می افتد و احیانا خوشش می آید می خواهد بار دوم نگاه کند و لذت ببرد، نوبت اول چون تلذذ غیر عمدی بوده مانعی ندارد؛اما نوبت دوم چون به قصد تلذذ است جایز نیست. «31»
امام صادق فرمود«وسائل جلد 3-صفحه 24»:نگاه کردن تیری است زهرآلود از ناحیه شیطان(چه زن و چه مرد، خطاب عام است.)چه بسیارند نگاههائی که بعدها حسرت ها و تأسف های طولانی به دنبال خود آورده اند(و از هم پاشیدگی خانواده ها)در حدیث دیگری آمده است«کافی جلد 5-صفحه 599»:زنای دو چشم،نگاه است.این دو حدیث ناظر بر نگاههای شهوت آلود است و ممکن است توصیه اخلاقی باشد به جهت احتیاط. «32»
نکتهء دیگر مسئله استیذان می باشد:از نظر اسلام هیچکس حق ندارد بدون اطلاع و اجازه قبلی به خانه دیگری وارد شود.روشن است که فلسفه این حکم دو چیز است:یکی موضوع ناموس،یعنی پوشیده بودن زن،دیگر اینکه هرکسی در محل سکونت خود اسراری دارد و مایل نیست دیگران بفهمند حتی دو دوست صمیمی و یکرنگ هم باید این نکته را رعایت نمائید.طبق روایاتی پیغمبر اکرم دستور فرمودند:برای استعلام ذکر خدا گفته شود مانند سبحان الله یا الله اکبر و غیره.در بین ما معمول است یا الله می گوییم که این رسم از همین دستور الهام می گیرد.از رسول اکرم(ص)سؤال شد آیا حکم اجازه خواستن شامل خانه فامیل و خویشان نزدیک هم می شود؟فرمودند:آیا اگر مادر تو در اطاق خود برهنه باشد و تو سرزده وارد بشوی پسندیده است؟پس باید اذن بگیرید.ایشان شخصا این دستور را اجرا می کردند،رسم پیغمبر این بود که پشت در خانه می ایستاد و تا سه نوبت سلام را تکرار می کرد و در صورت اجازه وارد می شد.حتی در مورد خانه دخترش زهرا علیهما السلام نیز همین طور عمل می کرد.کلمه بیوت که در روایات آمده با توجه به شرایط ان زمان و زمان فعلی، می باید نتیجه بگیریم بیشتر منظور اجازه برای ورود به اطاق است و نه ورود به در حیاط منازل. «33»
(در خاتمه اشاره ای می شود به یکی از مسایل حساس که به بقاء خانواده کمک می نماید و اغلب از آن غافلیم)حقیقتی که پیامبر آن روانشناس خدایی 14 قرن پیش به وضوح بیان داشته اند-سخن«تو را دوست دارم»مرد به زن هرگز از دل زن بیرون نمی رود. «34»

 

*فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع از نظر خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او بشمار برود،درحالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان بشمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.



پاورقی ها

«(1)-اسلام و مقتضیات زمان:صفحه 345»

«(2)-اسلام و مقتضیات زمان:صفحه 346»

«(3)-اسلام و مقتضیات زمان:صفحه 347»

«(4)-اسلام و مقتضیات زمان:صفحه 348 و 349»

«(5)-اسلام و مقتضیات زمان:صفحه 350»

«(6)-مسئله حجاب:صفحه 88 و 89»

«(7)-مسئله حجاب:صفحه 220 و 221»

«(8)-مسئله حجاب:صفحه 89و 95»

«(9)-مسئله حجاب:صفحه 89»

«(10)-مسئله حجاب:صفحه 90»

«(11)-مسئله حجاب:صفحه 91»

«(12)-مسئله حجاب:صفحه 92»

«(13)-مسئله حجاب:صفحه 87»

«(14)-نظم حقوق زن در اسلام:صفحه 235»

«(15)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 237»

«(16)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 248»

«(17)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 249 و 250 و 251»

«(18)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 210»

«(19)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 211»

«(20)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 202 و 203»

«(21)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 204»

«(22)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 194 و 195»

«(23)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 208 و 209»

«(24)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 215 و 216»

«(25)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 219 و 221»

«(26)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 219»

«(27)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 193»

«(28)-نظام حقوق زن در اسلام:صفحه 193»

«(29)-مسئله حجاب:صفحه 158»

«(30)-مسئله حجاب:صفحه 233 و 234»

«(31)-مسئله حجاب:صفحه 237 و 238»

«(32)-مسئله حجاب:صفحه 238 و 239»

«(33)-مسئله حجاب:صفحه 112 تا 114»

«(34)-نظام حقوق زن در اسلام صفحه 63 چاپ هشتم »

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است