در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه فقه (کاوشی نو در فقه اسلامی)، شماره 39 ، حسینی خراسانی، سید احمد؛


 

تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است. 

فقیه فرزانه و متفکر بزرگ استاد شهید مرتضی مطهری, آثار قلمی و زبانیِ عالمانه و محققانه بسیاری را در حوزه های مختلف علوم و معارف اسلامی از خود به یادگار گذاشته که بیانگر اندیشه های بلند و ابداع و نوآوری های ارزنده و راه گشای ایشان است.

رشته مورد علاقه شخصیِ استاد از همان آغاز طلبگی علم اعلی, مباحث فلسفی و توحید و خداشناسی بوده است, چنان که می نویسد:

(تا آن جا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم, از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد; حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم… در سال های اول مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم, چنان در این اندیشه ها غرق بودم که شدیداً میل به تنهایی در من پدید آمده بود, وجود هم حجره را تحمل نمی کردم… مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت می آموختم که

.............................. ص 11 ...................................

تدریجاً آماده بررسی اندیشه فیلسوفان بزرگ در این مسئله بشوم.

… به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی که در مشهد مقدمات عربی می خواندم, فیلسوفان و عارفان و متکلمان هرچند با اندیشه هاشان آشنا نبودم از سایر علما و دانشمندان و از مخترعان و مکتشفان در نظرم عظیم تر و فخیم تر می نمودند.)1

ولکن از آن جایی که استاد دارای فکری قوی و استعدادی استثنایی و شناختی عمیق و دقیق از اوضاع و شرایط اجتماعی و فرهنگی روزگار و نیز دارای تعهد و مسئولیت دینی بالایی بود, از زمانی که وارد عرصه علم و تحقیق و تبلیغ و تألیف شد, برای رسیدن به هدف دو اصل را مورد توجه و مبنای عمل قرار می داد:

1. اصل نیاز: استاد در حوزه های مختلف فلسفی, اجتماعی, اخلاقی, فقهی, تاریخی و… به تحقیق و تألیف پرداخته, اما روح حاکم بر همه نوشته ها و آثار و تحقیقات وی, پاسخ گویی به نیازهای اجتماعی و اسلامی عصر است:

(این بنده, از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته, مقاله یا کتاب نوشته ام, تنها چیزی که در همه نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام, حلّ مشکلات و پاسخ گویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است.

با این که موضوعات این نوشته ها کاملاً با یکدیگر مغایر است, هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس.)2

(این بنده, هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش

........................... ص 12 .....................................

انتخاب کرده و درباره آنها قلم فرسایی کرده است, لازم ترین موضوعات بوده است. تنها چیزی که ادعا دارد, این است که به حسب تشخیص خودش از این اصل تجاوز نکرده که تا حدّی که برایش مقدور است, در مسائل عقده گشایی کند و حتی الامکان حقایق اسلامی را آن چنان که هست, ارائه دهد… و در این جهت الاهم فالاهم را لااقل به تشخیص خود, رعایت کرده است.)3

2. اصل نوآوری: برخلاف نویسندگان, محققان و مدرسان که گاه کارهای تکراری را به انجام می رسانند و راه های پیموده شده را می پیمایند, استاد به کارهای انجام نشده می پرداخت و راه های نرفته را می پیمود:

(طبع من همیشه این جور است که می خواهم موضوعی را عنوان بکنم که مورد احتیاج است و شب های متوالی در اطراف همان موضوع صحبت بکنم تا آن موضوع را حلاّجی کرده و حل بکنم و از طرف دیگر, فکر من همیشه این است که مسائلی را عنوان بکنم که کمتر درباره آنها فکر و بحث می شود.)4

از این رو, استاد تنها به تحقیقات و تألیفات مورد علاقه شخصی اش نمی پرداخت بلکه ملاک کار علمی و تحقیقی استاد, از یک سو, اصل نیازها و ضرورت های اجتماعی و از سوی دیگر, اصل پرهیز از کارهای تکراری و پرداختن به مقوله هایی بوده که در عین لزوم و اهمیت مورد توجه نبوده و یا از عهده دیگران برنمی آمده است.

غرض از یادآوری مبنای فعالیت های علمی و تحقیقی استاد آن است که

................................ ص 13 ..............................

اولاً این دو اصل مورد توجه و مبنای کار علمیِ همه محققان قرار گیرد تا علم و دانش به پیش گام بردارد و به نیازهای اجتماعی پاسخ درخور بدهد. آن گاه سرمایه های عظیم جامعه اسلامی, بویژه فکر و اندیشه ها و عمر و فرصت ها, صرف کارهای غیر عالمانه و غیر ضروری و غیر لازم نشود, و دیگر آن که حوزه ها و مقوله های مورد تحقیق استاد, نه تنها در روزگار خودش بلکه بسیاری از آنها برای امروز جامعه ما هم پاسخ گوست.

این بنده که 27سال با آثار استاد دمخور بوده ام, به تناسب سطح اطلاعاتی که داشته و دارم, همواره مطالعه آثار استاد را سودمند و روشنگر دیده ام و هنوز نیز با گذشت 25سال از تاریخ شهادت استاد, با همه سرعت و تحولی که در عرصه مسائل فکری و فرهنگی جامعه و جهان پیش آمده, بر این باورم که اندیشه های استاد در ردیف به روزترین و پاسخ گوترین مسائل دینی اسلامی و اجتماعی قرار دارد. همواره این آرزو را داشته ام که در خصوص اندیشه های فقهی و اصولی استاد بحثی را تنظیم و ارائه دهم. اکنون به پاس 27سال بهره های فراوان علمی, فکری و تربیتی که از آثار سازنده و آموزنده استاد برده ام, زیر عنوان حکومت اسلامی یا ولایت فقیه به برخی از آن نکته ها خواهم پرداخت, تا با روشن شدن دیدگاه های بلند, منطقی و واقع بینانه و تأثیرگذار استاد در این مقوله, بی پایگی و سستیِ مطالبی که در برخی از نوشته ها به استاد نسبت داده شده, برملا شود.

بایستگی تحقیق در موضوع حکومت و ولایت فقیه

یکی از موضوعات بایسته تحقیق و بررسی که در دستور کار علمی و فکری شهید مطهری قرار داشته و به سامان رسانیدن آن جزو آرزوهای آن استاد به شمار می رود, موضوع حکومت از نظر اسلام و یا ولایت فقیه است.

استاد, در طرح و پروژه عظیمی که انجام آن را در نظر داشته, تحقیق و

....................... ص 14 ....................................

بررسیِ بیست وهفت موضوع تأثیرگذار را در عظمت و انحطاط اجتماع اسلامی لازم شمرده که نهمین آنها حکومت از نظر اسلام است.5 ایشان, در جایی حکومت را بیت القصیده و زیربنای تعلیمات انبیا برمی شمرد6 و به غفلت و بی توجهی فقیهان به نقش حیاتی و تعیین کننده حاکم شرعی و ولایت فقیه انتقاد می کند.و برای تبیین و اثبات قدرت قانون گذاری و مدیریت دینی و زدودن تهمت های ناقدان به اسلام, توصیه می کند که عالمان دین, باید پیوند مستحکم دین, دولت, سیاست و معنویت را چنان که در اسلام مطرح است, تبیین و تدوین کنند تا تهمت جدایی دین از سیاست (سکولاریسم) را که عده ای از مسلمانان و حتی علما نیز آن را باور کرده اند, از ساحت مقدس دین بزدایند.

از این رو, استاد بر آن بود تا بتواند موضوع حکومت از نظر اسلام را که قهراً در عصر غیبت با حاکمیت حاکم شرعی و فقیه جامع شرایط پی گرفته خواهد شد, تبیین بنماید.

افسوس که دست پلید دشمنان اسلام از آستین جهل و جمود بیرون آمد و جامعه اسلامی را از فیض وجود و اندیشه های این متفکر و فقیه بزرگ محروم کرد, اما با این همه, به مناسبت هایی در مجموع آثار استاد, بحث حکومت و ولایت فقیه پرداخته شده که همین مقدار بسیار راه گشا و مفید و سازنده است.

ضرورت حکومت

پدیده ای به نام حکومت, برای حفظ امنیت و برقراری عدالت, جزو مسائل مسلّم و پذیرفته شده در میان همه ملت هاست که منکران و مخالفان آن تنها با شعار دادن, با آن مخالفت می کنند, اما در عمل خود ناگزیر از پذیرش حکومت و اطاعت از آن هستند.

این واقعیت در معارف دینی, این چنین بیان شده است:

(مردم را از فرمانروایی نیک یا بد چاره ای نیست. بی حکومتی,

...................... ص 15 .........................

یعنی هرج و مرج و بی نظمی و فروپاشی امنیت جانی, مالی و ناموسی و خرابی و ویرانیِ همه پایه های زندگی انسان.

برای همین, در فرض نبودن حکومتِ شایسته, حکومت ناصالح که به هر حال نظام اجتماع را حفظ می کند, بهتر از بی حکومتی ای است که به هرج و مرج و ناامنی و تباهی و ویرانی زندگی می انجامد.)7

(خوارج نهروان, در ابتدا قائل بودند که مردم و اجتماع, احتیاجی به امام و حکومت ندارد و مردم خود باید به کتاب خدا عمل کنند. اما بعد از این عقیده رجوع کردند و خود با عبدالله بن وهب رابسی بیعت کردند.)8

با رجوع به قرآن, این سخن خوارج را مبنی بر بی نیازی از حکومت, از سویی شبیه به حرف کسانی می یابیم که پیرو پروتستانتیسم اسلامی, منکر و مخالف رجوع به دین شناسان و مجتهدان و تقلید از آنها هستند و پس از قرآن, مردم را بی نیاز از تقلید در احکام می خوانند, و از سویی دیگر, این سخن به اندیشه مارکسیست هایی می نماید که دین و دولت را ساخته و پرداخته طبقه سرمایه دار می پندارند و در جامعه بی طبقه و اشتراکی, نیاز به دین و دولت را نمی پذیرند.

استاد شهید مطهری, با یادکرد از پوچی و بی پایگی این اندیشه مارکسیسمی, براساس نیازهای ثانوی ناشی از توسعه تمدن, جامعه را ناگزیر از داشتن دولت و حکومت می داند هرچند آن نظریه درست باشد.9

فلسفه وجودی حکومت: جامعه بشری, به حکم نیازهای متنوع و متحول, افزون بر وجود قوانین ثابت و کلی و عمومی نیازمند است به: قانون گذاری, اجرای قانون, شناسایی مصالح کلی جامعه در مقابل مصالح

..................... ص 16 ....................

فردی, تأمین امکانات اجتماعی, بهداشت, درمان, فضاهای لازم آموزشی, تفریحی ورزشی, حفظ مواریث فرهنگی, دفاع از هجوم بیگانگان, جلوگیری از تجاوزات افراد در داخل و حفظ آزادی و امنیت افراد از تجاوز افراد دیگر, مدیریت, قضاوت و فصل خصومات, ارتباط و عهد و پیمان و معامله با واحدهای اجتماعی دیگر.10

پس فراهم سازی زمینه و بستر مناسب برای رشد استعدادها و دست یابی به کمال و ترقی و توسعه همه جانبه برای همه افراد, از نیازهای جدی جامعه بشری است که این همه, جز با وجود دولت و حکومتی مقتدر و قانونی و مورد حمایت مردم, ممکن نخواهد بود. بنابراین, فلسفه وجودی حکومت, تأمین همه این نیازهای بشری است.

تعریف حکومت:

با توجه به آنچه از فلسفه ضرورت وجود حکومت بیان شد, می توان در تعریف حکومت گفت:

(دولت و حکومت, در حقیقت یعنی مظهر قدرت جامعه در برابر هجوم خارجی و مظهر عدالت و امنیت داخلی و مظهر قانون برای داخل و مظهر تصمیم های اجتماعی در روابط خارجی.)11

حکومت از نظر اسلام

حکومت از نظر اسلام, افزون بر ضرورت عقلی و عقلاییِ وجود حکومت در جامعه بشری, جایگاه و اهمیّت ویژه ای دارد و بر اثبات ضرورت آن غیر از راه عقلی و عقلایی به دو شیوه استدلال می شود:

1. دلیل های خاص نقلی;

2. استناد به روح و حقیقت شریعت اسلامی و احکام الهی.

...................... ص 17 ............................

قبل از رسیدگی به دلیل ها توجه به این مطلب لازم است که شاید برخی از ناآگاهان به حقیقت دین و یا ناآشنایان به اصل اسلام بپرسند که: آیا دین اسلام و پیشوایان دینی درباره حکومت و مدیریت و سیاست و اداره امور اجتماعی که مربوط به دنیای مردم است, نظری دارند و یا آن که می توانند داشته باشند؟ کسانی که با اسلام آشنایی ندارند و برعکس, با تعلیمات سایر ادیان جهانی بویژه مسیحیت آشنا هستند و نیز آن گروه از مسلمانان که به روح تعالیم اسلامی آشنا نیستند و برعکس تحت تأثیر اندیشه های ضد دینی قرار گرفته و اسلام را منحصر در یک سلسله دستور العمل های فردی, عبادی و معنوی می دانند و دین, دولت, سیاست و دیانت را دو مقوله ناهمخوان تصور کرده اند, ممکن است که از طرح بحثی به نام حکومت در اسلام و سیاست دینی و برنامه ریزی های مدیریتی به نام اسلام و در جهت اداره و سازمان و سامان بخشیدن به امور اجتماعی, اقتصادی, سیاسی, دچار بهت و تعجب شوند که دین و پیشوایان دینی را چه به دولت و آخرت را چه به دنیا و مسائل اجتماعی؟

جدایی دین از دولت

نقش تبلیغات ضدّ دینی استعمارگران را در ترویج اندیشه علمانیت سکولاریسم و جدایی دین از دولت و از سوی دیگر, بی خبری و ناآگاهی مسلمانان را از حقیقت و روح دین و تعالیم اسلامی نمی توان نادیده انگاشت.

خاستگاه جدایی دین از سیاست به روزگاری برمی گردد که در تاریخ مسلمانان, رهبری امّت از مسیر صحیح منحرف شد و رهبران صالح از دخالت در امور اجتماعی و سیاسی محروم و از عرصه اجتماع منزوی شدند و مرجعیت دینی از رهبری سیاسی جدا شد و دشمن با به کارگیری تمام توان خود, زمینه های غفلت را پدید آورد و مسلمانان را از هویّت فکری دینی شان به انحراف کشاند.

....................... ص 18 ..............................

در این باره استاد بیان می کند:

(استعمارگران تلاش زیادی کردند تا در کشورهای مسلمان رابطه دین وسیاست را قطع کنند. از جمله این تلاش ها, طرح مسئله ای است به نام (عَلمانیّت)12 که به معنی جدایی دین از سیاست است… در کشورهای عربی و بخصوص در مصر افراد زیادی پیدا شدند که با تکیه بر قومیت و در لباس ملی گرایی عربیزم و پان عربیزم به تبلیغ فکر جدایی دین از سیاست پرداخته… انور سادات, رئیس جمهور معدوم مصر, در نطق های اخیرش بخصوص بر این نکته تأکید می کرد که دین مال مسجد است و باید کار خود را در آن جا انجام دهد, مذهب اصولاً نباید کاری به مسائل سیاسی داشته باشد.)13

سپس می افزاید:

(در جامعه ما نیز این مسئله زیاد مطرح شده به طوری که مردم تقریباً آن را پذیرفته بودند…

در دویست سال اخیر مسائل مربوط به امر به معروف و نهی از منکر از رساله های ما برداشته شده, در صورتی که در رساله عربی و فارسی قبل از دویست سال پیش این مباحث در کنار مباحث مربوط به نماز و روزه و خمس و زکات… قرار داشت, اما گویا بعدها بحث درباره این مسائل خود به خود در اذهان, یک بحث زائد تلقی شد.)14

به هر حال با تلاش همه جانبه عاملان استعمار, اندیشه شوم و شیطانی جدایی دین از سیاست در کشورهای اسلامی خواسته و ناخواسته, مؤثر واقع شد و برخی از رهبران, مانند: انور سادات, رئیس جمهور کشور بزرگ

........................... ص 19 ............................

اسلامی مصر و نیز آتاتورک رئیس جمهور ترکیه, سردمداران آن شناخته شدند. در نتیجه, یکی از اصول مسلّم اسلامی و عزیزترین اعضای پیکر اسلام, برای مدت ها در میان بسیاری از مسلمانان از اسلام گرفته شد.15 و بستر یا بهتر بگوییم باتلاق رشد اندیشه های ضدّ اسلامی و تسلط بیگانگان بر کشورها و ملت های اسلامی فراهم آمد, تا آن که در صد ساله اخیر, در میان متفکران شیعه و سنی کسانی پیدا شدند و نهضت هایی را به هدف بیداری اسلامی و مقابله و مبارزه با اندیشه ضد اسلامیِ علمانیت و سکولاریسم رهبری کردند و برای اثبات این واقعیت که سیاست به معنای حکومت و رهبری است و اداره امور اجتماعی مسلمانان جزو مهم ترین احکام جدایی ناپذیر اسلام شمرده می شود, تلاش فراوانی کردند تاریخچه بیداری اسلامی و نام مصلحان و سلسله جنبان نهضت های اسلامی, همراه با تحلیل و نقد, در اثر محققانه و عالمانه استاد مطهری زیر عنوان نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر شرح داده شده است.

با این که در جامعه امروزِ ایرانِ اسلامی, به برکت نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی و مشارکت و حضور ملی و میلیونی ملت مسلمان, نقشه دشمنان و استعمارگران نقش بر آب گردید و اصل مسلّم اسلامی و عزیزترین اعضای پیکره تعلیمات اسلامی به نام همبستگی دین و سیاست زنده شد و به رغم تأکیدهای امام مبنی بر این که دین از سیاست جدا نیست و تأیید بر آن, سخن شهید مدرس و سید جمال اسدآبادی که دیانت ما عین سیاست ماست, برخی از بی خبران از سیاست های استعماری و ناآگاهان به روح اسلام و شرایط زمان, در داخل و خارج ساز جدایی دین از دولت و اندیشه سکولاریسم را می دمند. بنابراین, هنوز هم تأکید و تصریح بر جدایی ناپذیری سیاست از دیانت و تبیین ضرورت همبستگیِ دین و دولت ضرور می نماید.

....................... ص 20 ...........................

به نظر شهید مطهری یکی از مؤثرترین راه های مقابله با جریان سکولاریسم و اثبات اصل مهم همبستگی دین و دولت, تبیین و تفسیر دقیق و صحیح دین و مواضع دین در حکومت و عرضه آن بر افکار جامعه و اطلاع رسانی درست و به موقع و گسترده در عرصه های اجتماعی است.

راستی اگر معنای واقعی دین به درستی و با همه شئون و ابعادش تفسیر و تصویر شود و مردم تلقی و تصور درستی از دین پیدا کنند, آن گاه به جای تردید در تعجب از طرح مسائل سیاسی در حوزه دین, از اندیشه سخیف جدایی دین از سیاست دم خواهند زد؟

تصویر و تصوّر صحیح از اسلام و جامعیت و همه جانبگی احکام آن, با تصدیق به ضرورت حکومت که مهم ترین رکن تعطیل ناپذیر و عزیزترین عضو تجزیه ناپذیر اسلام است, یکسان می نماید.

اسلام, مکتبی است جامع و واقع گرا که به همه جوانب نیازهای انسانی, اعم از دنیایی یا آخرتی, جسمی یا روحی, عقلی و فکری یا احساسی و عاطفی فردی یا اجتماعی توجه می کند.

استاد پس از اشاره به بخش های سه گانه تعلیمات اسلامی, اصول عقائد اخلاقیات و احکام, در تعریف احکام می نویسد:

(احکام یعنی دستورهایی که مربوط است به فعالیت های خارجی و عینی انسان, اعم از فعالیت های معاش و معادی, دنیوی و اخروی, فردی و اجتماعی.)16

استاد در دقیق ترین و سنجیده ترین نظریات علمی خود, در مقام شمارش مشخصات ایدئولوژیکی اسلام, به بیان همه جانبگی و جامعیت دین اسلام نسبت به دیگر ادیان می پردازد و زندگی گرا و اجتماعی بودن دین و مقررات اسلامی را برمی شمرد و اهمیت مسائل اجتماعی و تقدم حق جامعه بر حق فرد

...................... ص 21 ...............................

استاد در دقیق ترین و سنجیده ترین نظریات علمی خود, در مقام شمارش مشخصات ایدئولوژیکی اسلام, به بیان همه جانبگی و جامعیت دین اسلام نسبت به دیگر ادیان می پردازد و زندگی گرا و اجتماعی بودن دین و مقررات اسلامی را برمی شمرد و اهمیت مسائل اجتماعی و تقدم حق جامعه بر حق فرد را در صورت تزاحم که تشخیص و حکم بر آن در صلاحیت حاکم شرعی است, از برتری های اسلام نسبت به دیگر ادیان یاد می کند.17

نیز تأکید می ورزد:

(دامنه معارف و مقررات اسلام, به همه پهنه شئون زندگی بشر کشیده شده.)18

(تفقه در دین, شامل همه شئون اسلامی است: اعتقادات, جهان بینی, اخلاقیات, تربیت, اجتماعیات, عبادات, مقررات مدنی.)19

و در شرح سخن امیرالمؤمنین که عدالت را بهتر از جود و سخاوت دانسته, به راز برتری عدالت بر جود و سخاوت اشاره می کند و می نویسد:

(با نگاه فردی و شخصی باید جود بهتر باشد که گذشت و ایثار است, اما امام از نگاه اجتماعی جواب می دهد و ریشه این ارزیابی اهمیت و اصالت اجتماع است. ریشه این ارزیابی این است که اصول و مبادی اجتماعی بر اصول و مبادی اخلاقی تقدم دارد.)20

استاد در بحث نظری به اقتصاد اسلامی, بار دیگر اندیشه انحرافی و ضد اسلامیِ جداییِ دین از دولت و دیانت از سیاست و مرزبندی میان دین و دنیا را به نقد می کشد:

......................... ص 22 ........................

(کسانی که فکر می کنند: مسائل زندگی از یکدیگر جداست و هر چیزی یک مرز و یک قلمرو خاص دارد… تعجب و احیاناً انکار می کنند که کسی مسئله ای به نام اقتصاد اسلامی طرح کند, زیرا به عقیده اینها هریک از اسلام و اقتصاد, یک مسئله جداگانه است. اسلام قلمروی دارد و اقتصاد قلمروی دیگر, همچنان که فرهنگ, سیاست, قضاوت و حتی اخلاق هرکدام قلمروی جداگانه از اسلام دارند.

بعضی پا فراتر نهاده و گفته اند: زندگی به طور کلی یک مسئله است و دین مسئله دیگر. دین را نباید با مسائل زندگی مخلوط کرد. این اشخاص اشتباه اولشان این است که مسائل زندگی را مجرد فرض می کنند. خیر زندگی یک واحد و همه شئونش توأم با یکدیگر است. ممکن نیست اجتماعی, مثلاً فرهنگ یا سیاست, یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد اما دینش درست باشد و بالعکس.

اگر فرض کنیم: دین تنها رفتن به مسجد و کلیسا و نماز خواندن و روزه گرفتن است, ممکن است کسی ادعا کند: مسئله دین از سایر مسائل مجزاست , ولی این مطلب فرضاً درباره مسیحیت صادق باشد, درباره اسلام صادق نیست.)21

و در جای دیگر, با نقل مطالب از نویسنده ای که دین را در اصول عقاید و عبادات منحصر دانسته و قوانین مربوط به زندگی را بی ارتباط با دین برشمرده و تصریح کرده که دین با زندگی مردم سر و کاری ندارد و شأن دین فقط این است که مردم را به عبادات و نماز و روزه وادارد, در بیان سخافت و سستی آن سخنان می نویسد:

............................ ص 23 .............................

(من نمی توانم باور کنم یک نفر در یک کشور اسلامی زندگی کند و این اندازه از منطق اسلام بی خبر باشد. مگر قرآن هدف انبیا و مرسلین را در کمال صراحت بیان نکرده است؟ قرآن عدالت اجتماعی را به عنوان یک هدف اصلی برای همه انبیا ذکر می کند. اگر می خواهید به قرآن عمل نکنید, چرا گناه بزرگ تری مرتکب می شوید و به اسلام و قرآن تهمت می زنید!

ما با این نغمه که اسلام خوب است, اما به شرط این که محدود به مساجد و معابد باشد و به اجتماع کاری نداشته باشد, در حدود نیم قرن است که آشناییم. این نغمه از ماورای مرزهای کشورهای اسلامی بلند شده و در همه کشورهای اسلامی تبلیغ شده است.)22

استاد پس از بیان زیان های جبران ناپذیر اندیشه جدایی دین از سیاست و بیان زمینه های تأثیرگذاری آن, راه مقابله و مبارزه با آن را در تبیین دیدگاه اسلام در حکومت و سیاست می داند و تأکید می کند:

(باید پیوند مسائل الهی با مسائل اجتماعی و سیاسی مشخص شود, مقام مکتب الهی از نظر پشتوانه بودن حقوق سیاسی و اجتماعی روشن گردد. …وظیفه دانشمندان روشنفکر اسلامی است که مکتب حقوقی اسلام را از وجهه های سیاسی و اقتصادی و بالاخص از وجهه اقتصادی معرفی کنند.)23

و سرانجام استاد به زیان و ضربه ای که از ناحیه جداسازی سیاست استعماری جدایی دیانت از سیاست متوجه اسلام شده, اشاره می کند و هواخواهان اسلام را به مقابله با آن فرامی خواند:

(بزرگ ترین ضربتی که بر پیکر اسلام وارد شد, از روزی

......................... ص 24 ................................

شروع شد که سیاست از دیانت منفک شد… و بزرگ ترین آرزوی هواخواهان ترقی اسلام باید توأم شدن سیاست و دیانت باشد.)24

و در جای دیگر, جدایی روحانیت از سیاست را همانند جدایی مغز از پوست برمی شمرد.25

استاد با تکیه بر اصل جامعیت و همه جانبگی احکام اسلام, تشکیل حکومت را از نظر اسلام ضرورتی اجتناب ناپذیر می داند:

(اسلام برخلاف مسیحیت تحریف شده تمام شئون زندگی بشر را زیر نظر دارد. قانون اجتماعی دارد, قانون اقتصادی دارد, قانون سیاسی دارد. آمده برای تشکیل دولت, تشکیل حکومت. آن وقت چه طور می تواند حکومت نداشته باشد؟)26

باری, استاد شهید همچون دو استاد عالی قدرش حضرت آیت العظمی بروجردی و امام خمینی(ره) اسلام را دینی سیاسی و اجتماعی می داند و سیاست و حکومت را به معنای اداره امور اجتماعی, از مهم ترین دستورهای اسلام برمی شمرد که بقا و توسعه اجرای احکام اسلام و عزت مسلمانان را ضمانت می کند.

ایشان عقیده به انحصار احکام اسلامی در مسائل فردی و معنوی را تصوری ناصحیح و ضد اسلامی می شمارد و مقررات اسلامی را دارای ماهیت اجتماعی و سیاسی یاد می کند و نسبت احکام فردی و عبادی را به احکام اجتماعی و سیاسی, یک به صد می داند. اگر کسی بخواهد که درباره اندیشه سیاسی و نظر فقهی استاد در مسئله حکومت در اسلام و ولایت فقیه در زمان غیبت داوری کند, باید با اندیشه های کلامی استاد درباره اسلام آشنا باشد.

........................ ص 25 ............................

وی بر پایه چنین بینش و اعتقادی, التزام به وجود و ضرورت حکومت را مطلبی مسلّم می داند و هرگونه تردید و تشکیک را در این مسئله, ناشی از بی اطلاعی و یا برانگیختگی از فریب های دشمنان اسلام برمی شمرد.

ایشان حکومت را بیت القصیده تعلیمات دینی یاد می کند:

(از جمله مسائلی که در نهج البلاغه فراوان درباره آنها بحث شده است, مسائل مربوط به حکومت و عدالت است. هرکسی که یک دوره نهج البلاغه را مطالعه کند, می بیند:

علی(ع) درباره حکومت و عدالت حساسیت خاصی دارد. اهمیت و ارزش فراوانی برای آنها قایل است. قطعاً برای کسانی که با اسلام آشنایی ندارند و برعکس با تعلیمات سایر ادیان جهانی آشنا می باشند, باعث تعجب است که چرا یک پیشوای دینی این قدر به این گونه مسائل می پردازد؟ مگر اینها مربوط به دنیا و زندگی دنیا نیست؟

آخر یک پیشوای دینی را با دنیا و زندگی و مسائل اجتماعی چه کار؟

برعکس کسی که با تعلیمات اسلامی آشناست و سوابق علی(ع) را می داند که پیغمبر رموز اسلام را به او آموخته, اصول و فروع اسلام را در جان او ریخته است, دچار هیچ گونه تعجبی نمی شود بلکه برای او اگر جز این بود, جای تعجب بود.)27

و باری دیگر استاد به اندیشه انحرافی و وارداتی و استعماریِ جدایی دین از سیاست اشاره می کند و مسلمانانی را که دچار چنین فکر نادرستی شده اند, به تجدیدنظر درباره عقائد و افکارشان فرامی خواند:

.............................. ص 26 .............................

(آنان که در تعلیمات خود توجهی به این مسائل ندارند و یا خیال می کنند این مسائل در حاشیه است و تنها مسائلی از قبیل: طهارت, نجاست در متن دین است, لازم است در افکار و عقاید خود تجدیدنظر نمایند.)28

آنگاه به استنباط علامه طباطبایی از آیه (وما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم.)29 اشاره می کند که: کشته شدن پیغمبر اکرم در جنگ, نباید هیچ گونه وقفه ای در کار مسلمانان پدید آورد. آنان بی درنگ تحت لوای آن که پس از پیغمبر زعیم امت است, کار را ادامه دهند تا نظام اجتماعی و جنگی مسلمین از هم نپاشد.30

استاد در جای جای نوشته ها و سخنرانی های خود, برای ضرورت رهبری و حکومت به حدیث رسول خدا تمسک و استدلال می کند:

(ساگر سه نفر, حداقل, همسفر شدید, حتماً یکی را امیر و رئیس خود قرار دهید.ز

از این جا می توان فهمید که از نظر رسول اکرم, هرج و مرج و فقدان یک قوه حاکم بر اجتماع که منشأ حلّ اختلافات و پیونددهنده افراد اجتماع با یکدیگر باشد, چه اندازه زیان آور است.)31

(علی(ع) مکرر لزوم یک حکومت مقتدر را تصریح کرده است و با فکر خوارج که در آغاز امر مدعی بودند: با وجود قرآن از حکومت بی نیازیم, مبارزه کرده است.)32

در جای دیگر, حکومت را بیت القصیده تعلیمات همه انبیا یاد می کند.33

به هر حال, دیدگاه استاد آن است که با مراجعه و دقت در آیات و روایات و سیره رسول خدا و امامان دین و با شناخت درست دین و آگاهی به احکام

....................... ص 27 .......................

الهی, به روشنی استفاده می شود که دین و احکام آن در یک سلسله دستورالعمل های فردی, عبادی و معنوی منحصر نیست. دین به حکم جامعیت و جاودانگی اش برای همه شئون زندگی فردی, خانوادگی, اجتماعی, منطقه ای و بین المللی, از نظر عبادات, معاملات, سیاست, اقتصاد و ارتباطات داخلی و خارجی, قانون و برنامه دارد. دین و دولت و عبادت و سیاست, در متن اسلام درهم تنیده و تجزیه ناپذیر است. حکومت و شئون رهبری که بخش وسیعی از احکام شریعت را دربر می گیرد, جزو بافتِ تجزیه ناپذیر اسلام است.

و عقیده به جدایی دین از دنیا و سیاست از دیانت یا ناشی از بی اطلاعی از تعلیمات دینی است و یا معلول برانگیختگی از فریب ها و نغمه های شوم و ضد دینی مخالفان اسلام.

امامت و حکومت:

استاد کوشیده تا اثبات کند: مفهوم امامت در شیعه که آن را چنان بالا می برند و همانند نبوت جزو اصول دین برمی شمرند, با مفهوم رایج از امامت در نزد اهل سنت, متفاوت بوده که بی توجهی به این تفاوت اساسی, باعث اشتباهات فراوانی شده است. وی اثبات می کند: امامت معنی و مفهوم مقدس و بلند و فراگیری دارد که حکومت و زعامت اجتماعی یکی از فروع و شئون آن به شمار می آید.

ایشان از آن جا که امامت به معنای زعامت سیاسی, جانشینیِ شأنی از شئون رسول خداست, نخست شئون رسول خدا را بیان می کند.

پیغمبر اکرم به دلیل ویژگی دین اسلام که بر همه شئون سایه می افکند و برای همه امور قانون و برنامه ای دارد, دارای شئون متعددی است و چند سِمَت را بر عهده دارد:

1. بیان احکام الهی:

(ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا);

......................... ص 28 ..........................

آنچه پیغمبر برایتان آورده, بگیرید و آنچه نهی کرده, رها کنید.34

پیغمبر از این جهت, فقط آنچه را به او وحی شده بیان می کند.

2. قضاوت: قضاوت از نظر اسلام, یک امر عادی نیست بلکه شأنی الهی می نماید. این منصب, به نص قرآن به پیغمبر تفویض شده است:

(فلا وربّک لایؤمنون حتی یحکّموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی أنفسهم حرجاً مما قضیت و سلِموا تسلیماً);35

رسول خدا از طرف خداوند حق داشت که در اختلافات میان مردم قضاوت کند و باید مردم به او مراجعه می کردند و به حکم و داوری او گردن می نهادند.

3. رهبری و مدیریت سیاسی اجتماع: منصب رسمی سومی که پیغمبر اکرم بر عهده داشت و به نص قرآن به او تفویض شده بود و آن را به کار می بست, همین ریاست عامه است. او رئیس, رهبر و مدیر اجتماع مسلمین بود. آیه (أطیعوا الله وأطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم.)36 به این نکته اشاره می کند. پیغمبر به موجب این که سیاستمدار و رهبر اجتماع بود, فرمانی که می داد غیر از ابلاغ وحی خدا نبود. بنابراین, در این گونه امور که حکم خدا بود, با دیگران مشورت نمی کرد. پس ناگزیر پیغمبر اکرم همواره دارای این شئون متعدد بوده است.37

4. ولایت: استاد در برخی از آثار, افزون بر سه شأن یاد شده, به شأن چهارمی برای رسول خدا و امامان دین معتقد است, به نام حجت زمان که هیچ زمانی خالی از حجت نیست; همان ولایت در نگاه عرفانی که همان عقیده به وجود انسان کامل و ولی کامل است.38

.......................... ص 29 ......................

طرح صحیح مسئله:پس از بیان شئون و مناصب رسول خدا, استاد به تحقیق دقیق و عمیق مسئله امامت از نگاه شیعه می پردازد و طرح غلط آن را از ناحیه اهل سنت و شاید متکلمان شیعه گوشزد می کند.

امامت به معنای مرجعیت دینی

ییکی از شئون رسول خدا تبلیغ وحی و بیان احکام الهی بود که مردم متن اسلام را از پیامبر می پرسیدند و وی آنچه را در قرآن نبود, خود بیان می کرد. حال باید دید که آیا تمام دستورهای اسلامی, همه در قرآن آمده و رسول خدا آنها را بیان کرده است, یا آن که به مقتضای زمان و دیگر شرایط تمام دستورها توسط پیامبر بیان نشده است؟ رسول خدا از میان همه اصحاب, ممتازشان را که مانند خود وی از خطا و اشتباه معصوم بود, یعنی علی بن ابی طالب را برگزید. وی را خلیفه و وصی خود از جانب خداوند به مردم معرفی کرد تا مردم مسائل دین را از او بپرسند. بنابراین, در امامت به معنای مرجعیت دینی پس از رسول خدا, مسئله عصمت و نص و نصب مطرح می شود.

امامت به معنی جانشینی پیامبر در بیان دین و مرجعیت دینی مردم از مختصات شیعه است و اهل سنت, هیچ کس را دارای چنین مقامی برنمی شمرند. آنان مشکل نامتناهی بودن رخدادها و حوادث و نیازها را از یک سو و محدود بودن اصول ثابت و آیات و روایات را از سوی دیگر, از راه قیاس و مانند آن برمی رسند, اما شیعیان با اعتقاد به امامت به معنای جانشینی پیامبر در بیان احکام دین, نیازی به قیاس و مانند آن ندارند راستی اگر قیاس به روش اهل سنت رواج پیدا می کرد و ائمه با آن مخالفت جدّی نمی ورزیدند, امروز از اسلام واقعی چیزی باقی نمی ماند.

شیعیان در دوره غیبت نیز با اعتقاد به اصل اجتهاد, به معنای تطبیق کلیات بر جزئیات و ردّ فروع به اصول و استخراج و استنباط حکم حوادث از منابع

........................ ص 30 ......................

چهارگانه, از قیاس, استحسان و مصالح مرسله دوری گزیده اند.

طرح صحیح مسئله امامت چنین است که امام ریاست عمومی را هم در امور دینی و هم در امور دنیایی به عهده دارد و مانند نبوت فراتر از انتخاب بشر است و باید از طریق وحی و نص و نصب برگزیده شود.39

امام کارشناس امر دین و معصوم از خطا و اشتباه است. برای همین, در مورد امام, اصل لطف, عصمت و تنصیص مطرح می شود.40 و از این روست که دیگر بعد از رسول خدا, امامت بر کسی جز علی بن ابی طالب منطبق نمی شود. امامت به این معنی, در مورد هرکس صادق نخواهد بود بلکه امامت به معنای رهبری و زعامت سیاسی و اجتماعی که همان حکومت است, تنها در مورد او متعین خواهد بود, بی آن که مسئله رأی و نظر و انتخاب مردم مطرح باشد.

حکومت یکی از شاخه های امامت شمرده می شود. بین حکومت و امامت به اعتباری, رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است.41

امامت, به معنای جانشینی پیامبر و مرجعیت دینی, با سه خصوصیت لطف, عصمت و تنصیص, درباره هرکس به اثبات برسد, به طور قهری زعامت و حکومت و اداره امور دنیای مردم نیز از آن او خواهد بود و همان طور که در زمان رسول خدا تکلیف حکومت از بیان احکام الهی جدا نبود و در مورد حکومت پیغمبر, شورا,رأی مردم و انتخابات بی معنی بود, درباره اوصیای دوازده گانه پیغمبر اکرم نیز که از سه ویژگی لطف, عصمت و تنصیص برخوردارند, انتخاب و شورا و رأی مردم معنایی ندارد.

بنابراین, نباید مسئله با اهمیت امامت را که جانشینی پیامبر در امر دین است, با مسئله حکومت و زعامت اجتماعی که شأن و شاخه ای از امامت یاد می شود, درهم آمیخت و هر یک را به اشتباه و غلط به جای دیگری معنی کرد.

از این رو, حکومت درباره دوازده امامی تعیّن می یابد که به مقتضای لطف

............................. ص 31 .............................

الهی به امامت تعیین شده اند و دارای شاخصه عصمت هستند جز با نصّ شناخته نمی شوند. بنابراین, بحث از شورا و رأی و انتخاب مردم درباره آنان بی مورد و اشتباه محض است.42

روشن شد که حکومت به معنای زعامت و رهبری سیاسی و اجتماعی, از شئون و فروع امامت و جانشینی پیامبر در بیان احکام دین است و هر انسان کاملی که به مقتضای قاعده لطف از جانب خداوند برگزیده شود و دارای مقام موهبتی و اعطایی عصمت باشد و امامتش با نصّ و نصب از جانب معصوم به اثبات رسیده, حکومت یعنی زعامت سیاسی و اداره امور اجتماعی مردم ویژه او خواهد بود و دیگر بحث انتخاب و شورا و رأی گیری در آن باره معنایی نخواهد داشت. پس با وجود و حضور امام در سطحی که شیعه می گوید, تکلیف مسئله حکومت خود به خود روشن است.43

مقالات مرتبط:

ولایت فقیه از نگاه شهید مطهری بخش دوم

پی نوشت ها:

1. علل گرایش به مادی گری/7و8.

2. عدل الهی/8.

3. همان/10.

4. اسلام و مقتضیات زمان, ج1/14.

5. انسان و سرنوشت/20.

6. امامت و رهبری/210.

7. سیری در نهج البلاغه/105.

8. جاذبه و دافعه علی/129.

9. پیرامون جمهوری اسلامی/152.

10. همان/150; سیری درنهج البلاغه/105.

11. پیرامون جمهوری اسلامی/151.

12. البته برخی نیز(عِلمانیت) به کسر عین می خوانند که به هر تقدیر به معنای سکولاریسم است; یعنی جدایی دین از سیاست.

13. پیرامون انقلاب اسلامی/52; نهضت های اسلامی در صدساله اخیر/27.

14. همان/56.

15. نهضت های اسلامی در صدساله اخیر/2927.

16. انسان و ایمان/84و83.

17. وحی و نبوت/152149.

18. مجموعه مقالات انتشارات جامعه مدرسین/73.

19. آشنایی با علوم اسلامی/252.

20. سیری در نهج البلاغه/113.

21. نظری به نظام اقتصادی اسلام/15و16.

22.نظام حقوق زن در اسلام/113و112.

23. علل گرایش به مادی گری/256. (گفتنی است که در تاریخ ارائه این بحث, مسائل اقتصادی از نظر جهانی و سیستم کاپیتالیسم غرب و سوسیالیسم شرق, بسیار مطرح بوده است. بنابراین, امروزه باید گفت: بالاخص از وجهه سیاسی, حقوقی و بین المللی.)

24. امامت و رهبری/32و31.

25. ر. ک: همان/23.

26. جهاد/18.

27. سیری در نهج البلاغه/102و101.

28. سیری در نهج البلاغة/102.

29. سوره آل عمران, آیه144.

30. سیری در نهج البلاغه/104.

31. همان/104 و…

32. همان.

33. امامت و رهبری/210.

34. سوره حشر, آیه7.

35. سوره نساء, آیه65.

36. سوره نساء, آیه59.

37. امامت و رهبری/5047.

38. امامت و رهبری557; همان/81.

39. امامت و رهبری/92.

40. امامت و رهبری/9297.

41. همان/96.

42. امامت و رهبری/70,71,96,112.

43. امامت و رهبری/81و112و163147.

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است