در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
آیا تعبیر «انقلاب اسلامی» به معنی «اسلام انقلابی» است؟ اگر متفاوت هستند راه ما کدام است؟ ‏
پاسخ:

نیروهای انقلاب که هم مسلمانند و هم معتقد به انقلاب، در برابر یک سؤ ال و بر سر یک دو راهی قرار می گیرند که خیلی دقیق است یعنی «در ابتدا تشخیص داده نمی‏شود که دو راه است اما واقعا دو راه است و تدریجا با یکدیگر زیاد فاصله می‏گیرند و آن این است که : انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی؟ آینده ما چه باید باشد؟ راه آینده ما راه انقلاب اسلامی باید باشد یا راه اسلام انقلابی؟ انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدفْ اسلام و ارزشهای اسلامی است، انقلاب و مبارزه برای برقراری ارزشهای اسلامی است، یعنی مبارزه برای ما هدف نیست وسیله است، اسلام و ارزشهای اسلامی برای ما هدف است. ما انقلاب می‏کنیم برای ارزشهای اسلامی، پس هدف برای ما اسلام است، مبارزه و انقلاب برای ما وسیله است. اما عده‏ای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه می‏کنند یعنی برای آنها مبارزه و انقلاب هدف است، اسلام وسیله‏ای است برای مبارزه و انقلاب. نتیجه‏اش این است که از اسلام انتخاب می‏کنیم؛ هر چه از اسلام ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد آن را قبول می‏کنیم و هر چه از اسلام- لااقل فکر کنیم- ما را در مسیر مبارزه قرار ندهد آن را از اسلام طرد می‏کنیم. آنوقت بر اساس این که ما اسلام را هدف و مبارزه و جهاد را وسیله‏ای برای برقراری ارزشهای اسلامی بدانیم یا مبارزه را هدف بدانیم تفسیرها از اسلام، انسان، توحید، تاریخ، جامعه و تفسیرها از آیات قرآن متضاد و متناقض می‏شود. آن که مبارزه را هدف می‏داند می‏گوید من همیشه باید در حال مبارزه باشم و اصلا اسلام آمده برای مبارزه. نه، اسلام نیامده برای مبارزه، در اسلام عنصر مبارزه هست. اسلام خیلی دستورها آورده است یکی از آنها مبارزه‏ است اما نه این که اسلام آمده فقط برای مبارزه و هدفی جز مبارزه ندارد. اسلام آمده برای این که بشریت را به سعادت برساند، یکی از وسایلی که در شرایط خاص از آن وسایل استفاده می‏کند مبارزه است.

این فکر که مبارزه اصل است ناشی از فکر دیگری است که کسانی که مادی فکر می‏کنند در مورد جامعه و تاریخ دارند و آن این است که تاریخ و طبیعتْ جریان به اصطلاح دیالکتیکی را طی می‏کنند و از میان اضداد عبور می‏کنند، همیشه در دنیا جنگ اضداد آنهم به شکل دیالکتیکی برقرار است . یعنی هر واحدی در طبیعت و در تاریخ بالضروره ضد خود و نفی کننده خود را در درون خود پرورش می‏دهد و بعد میان خودش و خودش یعنی میان عناصر کهنه خودش و عناصر نو خودش جنگ درمی‏گیرد و این جنگ به پیروزی آن ضدی که تازه پا به دنیا گذاشته، به پیروزی نو و ترکیب شدن نو و کهنه (به یک معنی دیگر) می‏انجامد. بار دیگر این جریان شروع می‏شود. اصلا طبیعت جنگ است، زندگی جنگ است، جامعه جنگ است، همه چیز جنگ است. اخلاق خوب هم یعنی همیشه شکل آنتی‏تز را داشتن، شکل انکار هر چه هست و انکار وضع موجود را داشتن، وضع موجود هر چه می‏خواهد باشد. تا دیروز شما مبارزه می‏کردید برای این که یک وضعی به وجود بیاید. شما که در این جبهه بودی مترقی بودی، متکامل بودی، کارَت صحیح بود.

همین قدر که این وضع به وجود آمد، فورا در درونش یک حالت انکار این وضع به وجود می‏آید، دیگر تو بعد از این کهنه هستی و باید از بین بروی و باید آن دومی به وجود بیاید. اساسا این مبارزه یک لحظه متوقف نمی‏شود و نباید هم متوقف شود و همیشه هر چه چهره مبارزه را داشته باشد حقانیت هم مال اوست. آنوقت در همه جا مبارزه معیار اسلام می‏شود؛ عده‏ای هم کوشش می‏کنند که اسلام را به قول خودشان انقلابی کنند نه این که انقلاب را اسلامی کنند. اگر بنا شود که تفاوت های اینها را- یعنی آنجا که می‏خواهد انقلابْ اسلامی باشد یا اسلامْ انقلابی باشد- یک یک ذکر کنیم که چگونه راهها با هم فرق می‏کند طول می‏کشد.»[1]



[1] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهری، ج‏24، ص: 173

 


،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است