در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
چرا برخی با روحانیت مخالف هستند؟ چه جوابی باید به این افراد داد؟
پاسخ:

برای پاسخ به این پرسش لازم است فلسفه وجودی روحانیت بررسی شود، لذا ابتدا به تبیین این مطلب می پردازیم.

فلسفه وجودی روحانیت:در هر دینی، ضروری است که همواره گروهی به تعالیم آن وقوف و آگاهی کامل داشته باشند و از ارزش ها و تعالیم آن حراست نمایند. بی شک در دین اسلام، «روحانیت» عهده دار این امر خطیرند. در زمان نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ افرادی بودند، که هر چند بسیاری از آنها دارای شغل دیگری بودند، دقیقا وظایف روحانیت امروزی را عهده دار بوده اند. آنها از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آیات قرآن را فرا می گرفتند، و احکام اسلام را می آموختند و جهان بینی و ایدئولوژی اسلام را کسب می کردند و با سفر به مناطق دوردست، مردم را با حقایق دینی آشنا می ساختند. از نخستین روزهای انتشار دعوت اسلام، گروهی با کسب وتفقه در دین، رسالت تبلیغ و پاسداری از اسلام و گسترش آن را بر عهده گرفتند. از همان روزهایی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مصعب بن عمیرها، و معاذ بن جبل ها و عبدالله بن رواحه ها را برای ابلاغ رسالت و تعلیم اسلام به مناطق دور و نزدیک فرستاد، هسته اولیه «دعاة» و «مبلغین» تشکیل شد. با شکل گیری گروهی مشخص به نام اصحاب و تابعین که با فراگرفتن علوم و معارف اسلامی از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و علی ـ علیه السلام ـ مسئولیت ابلاغ وتعلیم و تبیین احکام اسلامی را به کسانی که دسترسی مستقیم به منابع آن نداشتند، بر عهده گرفتند.

به وجود آمدن چنین نهاد فرهنگی و علمی در درون تشکیلات ساده ای که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در اولین فرصت پس از هجرت برای ادای رسالت خود ایجاد نموده بود، در حقیقت پیروی از دستورهای موکّد قرآن در زمینه لزوم دعوت و تبلیغ و تعلیم محسوب می شد. [1] از آنجایی که دین مانند هر نهاد اجتماعی، محتاج به سازماندهی، تشکیلات منظم و نیروهای نخبه و کارآمد مذهبی است تا به پایداری و ترویج و بسط معارف الهی مدد رساند. عالمان دیندار و زاهد مسئولیت این امر بزرگ را بر عهده گرفته اند. آنها با تفقه در احکام دین و آگاهی از حکمت الهی، افکار و اندیشه های بلند قرآنی را با توسل به آیات و روایات متقن، در میان همگان ترویج داده اند،و سهم به سزائی در سازماندهی، تنظیم و تنسیق احکام دینی داشته اند.

از اینجاست که فلسفه وجودی نهاد روحانیت در هر دینی به ویژه دین مقدس اسلام معلوم گردیده و ضرورت وجود آن به خوبی حس می شود.

در این میان نقش و سهم روحانیت شیعه به عنوان مروجّان مذهب شیعه اثنی عشری و منادیان راستین اسلام ناب بیشتر به چشم می خورد، زیرا با تحقیق و بررسی پیرامون سیره و سنت اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ عاملان وفادار به حدیث ثقلین بوده و در جهت گسترش آن تلاش مجّدانه ای از خود مبذول داشته اند. به همین علت بود که استاد شهید مرتضی مطهری (ره)، جامعترین تعریف را پیرامون فلسفه وجودی روحانیت بیان داشته و آنان را «گروه مهندسی اجتماعی مورد اعتماد جامعه» [2] معرفی می نماید. زیرا اولاً، روحانیت اصیل شیعه مورد اعتماد و اطمینان اغلب مردم اند و ثانیاً، مهندسین و سازندگان یک جامعه اند که شاکله این مهندسی از همان آموزه های ناب دینی نشأت می پذیرد.

بنابراین در هر دینی و از آن جمله اسلام، خواه ناخواه یک افرادی را نیازمند داریم که به تعالیم آن وقوف و آگاهی کامل داشته باشند و از ارزش ها و تعالیم آن حراست نمایند و آنها علما و دانایان و متخصصان آن دین می باشند. پس اگر خیال کنید که ما مسلمانیم، ولی عالم دینی لازم نداریم، حرف مفت است، دین کارشناس می خواهد، اگر دین عالم دینی نداشته باشد، جاهل ها چیزی از دین باقی نمی گذارند، مخصوصاً در اسلام از آن جهت که دین خاتم است علما و دانشمندان رکن بزرگی به شمار می روند، بسیاری از وظایف انبیاء را در این عصر باید انجام دهند. [3]

باذکراین مقدمه، می توان مخالفان روحانیت رادر 5 گروه متفاوت ارزیابی کرد،که هرکدام برخوردوجواب خاص خودرامی طلبد:

1. عده ای مخالف انقلاب اسلامی هستند و نسبت به نظام جمهوری اسلامی و حاکمان آن به ویژه روحانیت کینه عمیق به دل گرفته اند. مخالفان نظام به خاطر قطع منافع خود در ایران، مسبب این امر را روحانیون می دانند، زیرا آنها به خاطر نفوذی که در میان اغلب مردم دارند، با رهبری انقلاب موجب شوراندن مردم علیه آنان و قطع منافعشان شده اند، لذا طبیعی است که بر علیه روحانیت که درمیان مردم جامعه نفوذ عمیقی دارند به بدگویی و هتاکی و توطئه سازی بپردازند.

2. در بعد کلان تر و گسترده تر باید گفت افرادی که نسبت به اسلام و به ویژه مکتب تشیع کینه دارند نسبت به مروجین و حافظان دین یعنی روحانیت نیز کینه به دل می گیرند، چون همانطوری که در مورد فلسفه روحانیت بیان نمودیم، این نهاد مسئول حفظ، حراست و ترویج دین است و طبیعتاً عده ای ضد اسلام نسبت به آنان مخالفت خواهند نمود.بحث وگفتگوبا این دوگروه فایده ای ندارد.

3. عده ای نیز از روی بی خبری و جهل، نسبت به رهبری و روحانیت مخالفت می ورزند. این عده به خاطر تحریک دیگران و یا از روی نادانی ممکن است به روحانیت اهانت نمایند. ولی قطعاً در صورت برخورد کریمانه و راهنمایی و ارشاد آنان، از این مخالفت دست خواهند برداشت.

4. عده ای نیز به اشتباه، تمام مشکلات جامعه اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... را محصول روحانیت و در رأس آن ولی فقیه می دانند، و از این رو با روحانیت مخالفت می ورزند.بحث های استدلالی وارائه تحلیل درست از اوضاع وشرایط،می تواند آنها را متوجه اشتباه خود نماید.

5. برخی نیز به خاطر همان فلسفه روحانیت که ترویج کامل دین و جلوگیری از هوسرانی و خوشگذارنی غیر مشروع است، نسبت به روحانیون، بدبین و دشمن می ورزند چرا که روحانیت را سد راه ارضاء امیال نامشروع خود می دانند. البته برخی ازعملکرد های معدودی از روحانیون و رعایت نکردن ظواهراسلامی ،و گرایش به مادیات در ایجاد بدبینی برخی از مردم نسبت به روحانیت بی تأثیر نبوده است که آگاهی وآگاه نمودن این عده برای متمایز نمودن این معدود افراد از روحانیت اصیل, می تواند بصیرت و شناخت آنان را افزایش دهد .



[1] - عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، نشر کتاب سیاسی، ص 47.

[2] - مطهری، مرتضی، نهضت های اسلامی، انتشارات صدرا، ج 2، ص 97.

[3] - مطهری، مرتضی، خاتمیت، تهران، انتشارات صدرا، ص 108.

  
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات،،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است