در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
مارکسیسم و ماتریالیسم چه عقایدی داشتند و چه تأثیری بر تاریخ گذاشتند وچه جوامعی را تحت تأثیر قرار دادند و مهلک ترین ضربه آنها به جامعه چه بود؟ و مکاتبشان چندسال عمر دارد؟
پاسخ:

گرچه پاسخ به این سوال نیازمند مباحث فلسفی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی و حتی اعتقادی گسترده ای است، اما در چند محور به مطالبی در این باره اشاره می شود:

شهید مطهری درباره مارکسیسم می گوید: مارکسیسم، تاریخ را بر اساس اقتصاد تفسیر می کند و معتقد است: اقتصاد زیربنای همه اوضاع و احوال و تحولات است. و از نظر اجتماعی مارکسیسم قائل به نظریه اشتراکی است و بر این باور است که همه چیز برای مردم باید به صورت مشترک باشد و مالکیت خصوصی را منکر است. [1]

شهید مطهری درباره ماتریالیسم می گوید: واژه ماتریالیسم کاربردهای مختلفی دارد. یکی از موارد استعمال این کلمه، انکار موجود ماوراء ماده است، یعنی مکتبی که هستی را در چهارچوب ماده و آنچه در تغییر و تبدّل است و در بستر زمان و مکان واقع است محدود و محصور می کند و آن چه را که از چهار دیواری تغییر و تبدل و احساس و لمس بشر بیرون است منکر هستند و معدوم می پندارد. البته باید توجه داشت که این طرز تفکر چیز تازه و جدیدی نیست بلکه از جمله افکار بسیار قدیمی است و حتی قبل از دوران سقراط و نهضت فلسفی او افرادی مادی بوده و ماوراء ماده را انکار می کردند و در این میان مردم جاهلیت مقارن زمان بعثت نیز گروهی چنین فکری داشتند و قرآن در مقام مبارزه با آنها برآمده و سخنان آنها را نقل و نقد کرده است، آن جا که فرمود: و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدهر [2] یعنی گفتند زندگی جز همین زندگی دنیای ما نیست، ما می میریم و زنده می شویم و نمی میراند ما را جز روزگار.

اما در قرن های 18 و 19 ماتریالیسم به صورت یک مکتب درآمد و حال آن که در گذشته تنها گرایش های فردی به سوی مادی گری در برخی افراد وجود داشته است. از جمله (راسل) که خود را ماتریالیست معرفی می کرد و بر این باور بود که: «بشر مولود عواملی است که در ایجاد او تدبیری به کار نرفته و غایتی در نظر گرفته نشده است، اصل بشر، نمو و حتی عواطف او چون آرزو، ترس، عشق و عقیده چیزی جز مظهر تلفیق تصادفی (اتمهای مختلف) نیست راسل می خواهد وجود آفریدگار آگاه و عالم را برای جهان منکر شود. این پندار او حتی توسط خود دانشمندان اروپائی از جمله (انیشتین) نابغه علمی قرن بیستم نقد شده او می گوید: «در عالم مجهول، نیروی عاقل و قادری وجود دارد که جهان گواه وجود اوست». [3]

تأثیر مکاتب یاد شده: مکتب مارکسیسم با اندیشه ماتریالیستی (ماده گرایی و نفی موجودات فرامادی) گذشته از آن که از تاریخ، تفسیر مادی ارائه دادند و پدید آورنده تاریخ را اقتصاد معرفی می کرد، در جهان، انقلاب های متعددی را بر ضد جریان سرمایه داری به وجود آورد که عمده ترین آن که موفقیت های سیاسی به همراه داشته و توانست حکومتهایی را پدید آورد در کشورهای روسیه، چین، لهستان، کوبا، چکسلواکی و مانند آن است. گرچه در کشور شوروی سابق اندیشه مارکسیسم با شکست روبرو گردید و کشور شوروی کاملا از هم پاشید و نظام کمونیستی در آن سقوط کرده است اما در کشور چین و برخی کشورهای دیگر نظیر کوبا، اندیشه مارکسیسم ماتریالیستی هم چنان حکومت را در دست دارد و بر بخش وسیعی از جهان حکومت می کند.

جوامع متأثر از مکاتب فوق و ضربه های این مکاتب: همه جوامع بشری از دیرباز آسیب های جدی و فراوان از پندارهای آن مکتب خورده است از جهان غرب گرفته تا دنیای شرق همه به گونه ای از آسیب های آنها بی نصیب نماندند که مرکز و ثقل و موفقیت آن مکتب در شوروی سابق و کشور چین بود که با انقلاب کمونیستی سیستم اقتصادی، اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی مردم آن سرزمین ها آسیب فراوان از دیدگاه های مادی گری دیده است. به گونه ای که شوروی سابق بعد از حدود 70 سال حکومت کمونیست ها از هم فرو پاشید واندیشه ماتریالیستی در آن جا با شکست از هم پاشیده شد. و به طبع در برخی کشورهای اسلامی نیز که آثار سوء اندیشه ماتریالیستی پدید آمده بود و تحت تأثیر اندیشه های کمونیستی قرار گرفتند، تا حدودی از این مشکل رهایی یافتند. شهید مطهری در این زمینه می گوید: در نیم قرن اخیر، فلسفه مادی در ایران و سایر کشورهای اسلامی در اثر ترجمه کتب فلاسفه مادی غرب جانی تازه گرفت و پیروانی به دست آورد. ولی در همان حمله اول، بی پایگی آن ظاهر شد و از پای درآمد و معلوم شد که اندیشه های مادی با همه زرق و برقهای ظاهری محتوایی ندارد. [4]

بدترین ضربه ای که اندیشه ماتریالیستی در قالب فلسفه مارکسیستی به جهان بشر زد، جریان دین ستیزی آن بوده است که در همه کشورها به خصوص کشورهایی که در آن انقلاب کمونیستی به پیروزی می رسید تا حد توان با دین و مظاهر الهی مبارزه کردند و تا توانستند دین باوری و ایمان را در میان مردم کم رنگ و ریشه کن کردند.

شهید مطهری در این باره می گوید: «طرحی که کارل مارکس برای ریشه کن کردن دین از اذهان توده های معتقد در صد سال پیش داده است این بود که باید از خود مذهب علیه مذهب استفاده کرد. به این صورت که مفاهیم مذهبی را از محتوای معنوی و اصلی خود تخلیه و از محتوای مادی پر شود تا توده مذهب را به صورت مکتبی مادی دریابد و هم چنین به مردم بگویند: گرایش های مذهبی ریشه طبقاتی دارد و از طرف زورمداران و زرمداران بر مردم تحمیل شده است و حتی در ایران به تفسیر مادی آیات قرآن دست زدند و آیات قرآن را به نحوی مادی تفسیر کردند. [5]

اضمحلال و انحلال مکاتب فوق:در جهان گرایش معنوی زیاد شده و به خصوص انقلاب اسلامی در ایران سبب شد که گرایش به اسلام در همه کشورها حتی جهان غرب شدیداً گسترش پیدا کند و هر روز رو به افزایش است. و شکست شوروی و فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی سابق دلیل عمده شکست و به پایان رسیدن عمر اندیشه ماتریالیستی محسوب می شود. اما از آنجایی که شیاطین همواره در تلاش هستند، لذا آن گونه که می دانید از راه های دیگر مکاتب غربی همواره می کوشند که دین باوری و دین خواهی را در میان کشورها به خصوص جهان اسلام کمرنگ کنند.

بنابراین اندیشه کمونیستی و ماتریالیستی به حسب ظاهر عملا شکست خورده و عمر آن در بسیاری از کشورها عملا به پایان رسیده است و یا آخرین مراحل عمرش را می گذراند. اما جهان استکباری به گونه ای دیگر برای دین ستیزی و دین زدایی برنامه ریزی کرده است که مهمترین آن جریان سکولاریسم یعنی جدایی دین از سیاست است.


[1] - مطهری، مرتضی، نقدی بر مارکسیسم، نشر صدرا، چاپ اول، 1363، ص12.

[2] - جاثیه:44.

[3] - مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادی گری (ضمیمه ماتریالیسم در ایران)، نشر صدرا، چاپ یازدهم، 1368، ص53 تا 61.

[4] علل گرایش به مادی گری ، ص16.

[5] - علل گرایش به مادی گری ، ص34 و 43.


مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است