در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
با توجه به اختلاف علما در باب وحدت وجود و کثرت وجود، ما چگونه می توانیم رأی مستقل در برابر اینها داشته باشیم؟
پاسخ:

بحث وحدت وجود، از مباحث هستی شناسی عرفانی است که وارد اندیشه فلسفی صدر المتألهین گردیده و از آن طریق در حکمت متعالیه به شکل خاصی طرح و تحلیل شده و می شود. امّا از آن جا که این مسأله در بحث هستی شناسی عرفان و به لحاظ فلسفی بسیار مهم و در عین حال مشکل است، و به تعبیر شهید مطهری «این را باید بدون تعارف گفت که مسأله وحدت وجود از آن اندیشه هایی است که کمتر کسی به عمق آن پی برده و می برد». [1]

در این قسمت (بخش اول پاسخ) مقداری درباره شناخت خود این مسأله بحث نماییم، به طور کلی سه بیان درباره وحدت وجود را در این جا می توان طرح کرد (گرچه این بحث بسیار گسترده است):

الف. برخی از عرفا بر آن هستند که وحدت وجود، یعنی وجود منحصر به وجود حق سبحانه، بدین معنا که موجودی غیر از خدا هر چه از عظمت برخوردار باشد، بالاخره یک موجود محدود است، ذات حق وجود لامتناهی است و کمال نامتناهی دارد، به عنوان مثال اگر موجودات را با یکدیگر مقایسه کنیم، یکی بزرگتر است، یکی کوچک تر است. مثلاً یک نهر در مقایسه با یک دریا اگر مقایسه شود، معلوم است که دریا بزرگتر از نهر است، امّا موجود محدود با موجود نامحدود اصلاً طرف نسبت واقع نمی شود تا مقایسه شود، عارف وقتی که عظمت لایتناهی حق را مشاهده می کند، علم نامتناهی، قدرت نامتناهی، کمال لا یتناهی، متناهی در مقابل نامتناهی اصلاً نسبت ندارد، از این روی عارف که عظمت حق را مشاهده می کند، قهراً غیر او را اساساً نمی تواند ببیند، اگر آن وجود است، دیگر سایر وجودها در برابر او هیچ اند، لذا می گویند: وجود تنها اوست، و دیگران هیچ هستند و وجود نیستند و کمتر از آن است که وجود داشته باشد، وجود تنها از آن اوست، این یک نوع وحدت وجود است که سعدی شیرازی به نمایندگی ازاین گروه گفته است: [2]

ره عقل جز پیچ در پیچ نیست **** بر عارفان جز خدا هیچ نیست

توان گفت این نکته با حق شناس **** ولی خرده گیرند اهل قیاس

که پس آسمان وزمین چیستند **** نبی آدم و دیو و دد کیستند

پسندیده پرسدی ای هوشمند **** جوابت بگویم گر آید پسند

که خورشید و دریا و کوه و فلک **** پری و آدمی زاد و دیو و ملک

همه هر چه هستند از آن کمتر اند **** که با هستی اش نام هستی برند. [3]

این یک نوع وحدت وجود است.

ب. دیدگاه دیگر در بحث وحدت وجود این است که همه موجودات وجود دارند و موجودند، امّا به یک حقیقت موجودند که آن حقیقت عبارت از وجود است، و وجود هم مراتب دارد، یک مرتبه آن واجب است و یک مرتبه آن ممکن است، که صدر المتألهین همین معنا را تحت عنوان تشکیک وجود در حکمت متعالیه مطرح کرده است. اگر چه بعداً مسأله وحدت وجود را ظریف تر از این عنوان کرده است.

ج. نظریه سوم درباره وحدت وجود، همان دید خاص عرفاست که آنها معتقدند، وجود از همه لحاظ، واحد و بسیط مطلق است، هیچ گونه کثرت طولی و عرضی از نظر شدت و ضعیف و مانند آن در کار نیست، بلکه وجود منحصر در یک حقیقت است و او خداست و اساساً وجود یعنی وجود حق سبحانه، دیگر هر چه است وجود نیست بلکه نمود، ظهور و تجلی آن است و در این زمینه باز مسایل و مباحث فراوان وجود دارد.

از آن جا که بحث وحدت وجود مسأله اعتقادی نیست، بلکه یک مسأله علمی و عرفانی و فلسفی مربوط به هستی شناسی است، بنابراین در این باره همانند سایر مسایل علمی باید عمل نمود، یعنی همان طور که درباره هر مسأله علمی دیگر انسان باید یکی از دو راه را طی کند یا خود باید اهل تحقیق و اندیشه و فکر و صاحب نظر باشد تا بتواند هر مسأله را بر اساس مبانی خاص خودش و قواعد، روش و پیش فرض ها و مبانی ویژه آن اولاً خوب بخواند، بعد خوب بفهمد، بعد عمیق بررسی و تحلیل کند و بالاخره به یک نتیجه خاصی برسد.

و یا اگر انسان به هر دلیل، خود اهل نظر در آن مسأله نباشد، می تواند از کسانی که صاحب نظر در آن مسأله است کمک بگیرید و از او سؤال کند و با دلایل محکم که به خوبی او را قانع نماید، آن مسأله را برابر نظر کارشناسی مربوطه قبول کند.

مسأله وحدت وجود نیز از این قاعده بیرون نیست، یا باید خود انسان در آن رشته مدتی درس بخواند و تحقیق کند. البته به طور قطع تنها با مطالعه کار حل نمی شود، باید نزد استاد که در آن رشته کار آزموده باشد، تحصیل کند.

و یا اگر به هر دلیل فرصت ندارد در خصوص آن رشته تحصیل و تحقیق نماید، باید از کسانی که کارشناس این گونه مسایل ظریف هستند کمک بگیرد و بر اساس نظر کارشناس عمل کند. و از آن جا که امروزه به برکت اندیشه های حضرت امام خمینی این گونه مسایل از مهجوریت بیرون آمده و در حوزه و دانشگاه در این زمینه ها تحقیق ها فراوان صورت گرفته و می گیرد، به نظر می رسد که دست یابی به حقایق عرفانی مانند بحث وحدت وجود مشکل نخواهد بود.

از مجموع آن چه گفته شد معلوم گردید که انسان باید خود مسیر عرفان را طی کند و معارف عرفان نظری را بیاموزد، تا بتواند در برابر نظریات دیگر، یک دیدگاه عرفانی برخاسته از معرفت شهودی و عرفانی ارائه کند. و یا با تکیه بر دیدگاه کسانی که به آن اعتقاد دارند و برایش ثابت شده که دیدگاه او از سایر صاحب نظران دقیق تر است، یک نظریه را در این باره انتخاب کند.


[1] - مطهری، مرتضی، عرفان حافظ، نشر صدرا، سال 1378 ش، چاپ 16، ص 88.

[2] - مطهری، مرتضی، تماشاگه راز، انتشارات صدرا، 1378 ش، ص 90.

[3] - سعدی، بوستان، باب 3 در عشق و مستی و شور، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، 1364 ش، ص 90.

 


مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات، ،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است