در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
از طریق مباحث کلامی اثبات کنید پس از امام معصوم ـ علیه السلام ـ به چه کسی باید رجوع کنیم؟
پاسخ:

برای این که اصول یعنی کلیات و قوانین کلیه ای که بشر لازم دارد محدود است یعنی می تواند محدود و متناهی باشد، بنابر این قابل بیان است.

اما فروع و جزئیات ، گسترده و غیر محدود است، اگر بنا بود که پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و ائمه اطهار همانطور که اصول را بیان کرده اند فروع را هم بیان کنند (البته فروع را نیز هرگاه سوال شده است بیان کرده اند) زمینه وشرایط ان وجود نداشت ولذا تبیین همه ای فروع با جزئیات ان میسرنبود، نه تنها در زمان هایی که نیستند فروع جدیدی پیدا می شود که خود فرع از آن ها سوال نشده است بلکه در همان زمان خودشان امکان نداشت که همه فروع را بتوانند از آن ها بپرسند تا آن ها جواب بدهند.

اصول محدود و متناهی است و فروع نامحدود و غیرمتناهی و در حقیقت مثل این است که کسی علم حساب می خواند که یک سلسله قواعد به نام علم حساب به او یاد می دهند و او قواعد کلی علم حساب را می آموزد، قواعد کلی علم حساب محدود است و شاید همه قواعد آن در صد و یا صدو پنجاه قاعده خلاصه شود، اما مسائل حساب نامحدود است مسایلی که قابل طرح است نامحدود است و هر چه دنیا سیر می کند ممکن است فروع و مسایل جدیدی برای بشر به وجود بیاید. دین هم همین طور است، قواعد و اصولی دارد معلوم، و فروعی دارد که قابل استخراج از آن اصول است.

آن چه اسلام آورده است و همواره ثابت است یک سلسله قواعدی است که مسائل و جزئیات و فروعات باید از آن استنباط و استخراج بشود چون مسائل متغیرند و البته تغییر مسائل ناشی از تغییر قواعد و اصولی کلی نیست بلکه ناشی از این است که صورت مسائل در هر زمانی با زمان دیگر متفاوت است، عوامل وارده در زندگی در زمان ها متفاوت است با ورود برخی عوامل و احیانا خروج بعضی از عوامل دیگر، خواه ناخواه صورت مسائل و جوابی که به آن ها باید داده بشود عوض می شود. این است که احکام و قوانین اسلامی در عین این که جنبه و وجهه ثابتی دارند و جهه و جنبه متغیری پیدا می کنند.

از این جا می توان دریافت که علماء دین و دانشمندان اسلامی در چه جایگاهی قرار دارند و ارزش اجتهاد واقعی به خوبی روشن می گردد و این که اجتهاد واقعی در واقع نیروی محرکه اسلام است و به دین پویایی و تحرک می بخشد با این که نسخی و تبدیلی نیست، حلالی حرام و حرامی حلال نشده «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه» [1] نه حلالی حرام شده و نه حرامی حلال شده، نه حکمی نسخ شده و نه حکمی را کسی از خودش وضع کرده و برای خودش آورده است. این که می گویند اسلام چگونه خود را با متغیرات زمان تطبیق می دهد؟ اسلام این چنین خود را تطبیق می دهد، چون زمان قادر نیست اصول را تبدیل کند و تغییر دهد و محال است که زمان بتواند اصول را عوض کند، آن چیزی که زمان آن را عوض می کند، اسلام در آن نیروی متغیر و متحرک قرار داده است که عبارت از اجتهاد و تفریع و استنباط جزئیات از اصول و قواعد کلی بر اساس نیازهای بشر و مقتضای زمان می باشد. و این جا انسان به یاد کلام ارزشمند آن حکیم فرزانه حضرت امام خمینی قدس سره الشریف می افتد که می فرمود: اسلام بدون روحانیت مثل کشور (جامعه) بدون طبیب است.

بنابر این دین اسلام که دین خاتم است در صورتی می تواند با زمان پیش برود و در عین حال زمان را کنترل بکند و از انحراف هایی که به وجود میاید جلوگیری کند که علما و مجتهدان اسلام شناس که قدرت استخراج فروعات و مسائل مستحدثه و مبتلابه را که به مرور زمان به وجود می آید از اصول و قواعد کلی دینی داشته باشند پس علماء و مجتهدین واقعی یکی از ارکان مهم خاتمیت به شمار می روند و در شریعت ختمیه سمت مهندسی اداره این کارخانه عظیم را دارند نه سمت سازنده آن را. آن ها که مهندسان این کارخانه هستند و می توانند بفهمند که این کارخانه را چطور باید راه انداخت کسانی هستند که ما در اصطلاح به آن ها مجتهد یا فقیه می گوئیم و فقیه و مجتهد کسی است که بصیر در دین است.

برای مطالعه بیشتر به کتاب ارزشمند (خاتمیت) اثر شهید بزرگوار علامه مطهری که مطالب این مقاله با اندک تغییر و تصرف از آن یادداشت شده است مراجعه نما یید.

 

بر گرفته از نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه

[1] - اصول کافی، ج2، ص 17.

 


،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است