چگونه است که علمای اخلاق جود را از عدل بالاتر می دانند ولی از حضرت علی علیه السلام نقل شده که عدل بالاتر از جود است؟
" این دو نظر از دو زاویه و دو دیدگاه است. اگر تنها از جنبه فردی و اخلاق شخصی مطلب را مطالعه کنیم، جود از عدل بالاتر است. از نظر ملکات اخلاقی، ملکه جود و ایثار بالاتر است از ملکه عدالت، زیرا شخص عادل از آن جهت که شخصاً و از نظر اخلاق شخصی و فردی عادل است، در این حد از کمال انسانی است که به حق دیگران تجاوز نمی کند، مال کسی را نمی برد، متعرض ناموس کسی نمی شود؛ اما آن که جود می کند و ایثار می نماید نه تنها مال کسی را نمی برد بلکه از مال خود و دسترنج خود به دیگران جود می کند، نه تنها نوبت کسی را نمی گیرد، نوبت خود را هم احیاناً به دیگران می دهد، نه تنها بر کسی جراحتی وارد نمی آورد بلکه در بیمارستانها و میدانهای جنگ و در کلبه ها و خانه های بینوایان به سر وقت بیماران و مجروحین می رود، دارویی به کامشان می ریزد، مرهمی به جراحتشان می گذارد، مجاناً شغل پرستاری بیماران را برای خود انتخاب می کند، نه تنها خون کسی را نمی ریزد بلکه حاضر است خون خود را فدای خیر جامعه کند.
پس، از نظر ملکات اخلاقی و صفات شخصی، البته جود از عدل بالاتر است، بلکه طرف قیاس نیستند.
اما از نظر زندگی اجتماعی چطور؟ از نظر زندگی اجتماعی و از جنبه عمومی که افراد اجتماع را به صورت یک واحد در می آورد، از این نظر که بنگریم می بینیم که عدل از جود بالاتر است.
عدل در اجتماع به منزله پایه های ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزله رنگ آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. اول باید پایه درست باشد، بعد نوبت به زینت و رنگ آمیزی و نقاشی می رسد. اگر «خانه از پای بست ویران است» دیگر چه فایده که «خواجه در بند نقش ایوان» باشد؟ اما اگر پایه محکم باشد، در ساختمانِ بی نقاشی و بی رنگ آمیزی هم می توان زندگی کرد. ممکن است ساختمانی فوق العاده نقاشی خوب داشته باشد و ظاهرش جالب باشد، اما چون پایه خراب است یک باران کافی است آن را بر سر اهلش خراب کند.
بعلاوه همین جودها و احسانها و ایثارهایی که در مواقعی خوب و مفید است و از نظر جودکننده فضیلتی بسیار عالی است، از نظر گیرنده فضیلت نیست، حساب او را هم باید کرد، حساب اجتماع را هم باید کرد؛ اگر رعایت موازنه اجتماعی نشود و حساب نکرده صورت بگیرد، همین فضیلت اخلاقی موجب بدبختی عمومی و خرابی اجتماع می گردد. صدقات زیاد و اوقاف زیاد و حساب نکرده، نذورات زیاد و حساب نکرده در هرجا که وارد شده مانند سیل جامعه را خراب کرده، روحیه ها را تنبل و کلّاش و فاسدالاخلاق بار آورده، لطمه ها و خساراتی وارد آورده که کمتر از لطمات و خسارات یک سپاه جرّار نبوده،...
جامعه را هرگز با جود و احسان نمی توان اداره کرد. پایه سازمان اجتماع، عدل است. احسان و جودهای حساب نشده و اندازه گیری نشده کارها را از مدار خود خارج میکند. امام سجاد علیه السلام فرمود:
کَمْ مِنْ مَفْتونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فیهِ، وَ کَمْ مِنْ مَغْرورٍ بِحُسْنِ السَّتْرِ عَلَیْهِ، وَ کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْاحْسانِ الَیْهِ[1]
بسیاری از مردم از بس خوبشان را و مدحشان را گفتند فاسد شدند، بسیاری از مردم چون از عیبشان چشم پوشی شد و مورد انتقاد قرار نگرفتند مغرور شدند، بسیاری از مردم هم چون به آنها احسان شد و از راه احسان زندگی و کارشان اداره شد متدرّجاً در غفلت فرو رفتند.
این است معنای سخن علیّ مرتضی علیه السلام که فرمود: الْعَدْلُ یَضَعُ الْامورَ مَواضِعَها وَ الْجودُ یُخْرِجُها مِنْ جَهَتِها[2] عدل جریان کارها را در مجرای خود قرار میدهد، اما جود جریانها را از مجرای اصلی خارج میکند.[3]
هرگز یک انسانی که تفکر اجتماعی ندارد و با مقیاس های فردی اندازه گیری می کند این طور جواب نمی دهد، نمی گوید عدل از جود بالاتر است. اما علی علیه السلام در این سخن بسیار پرقیمت خود، به عدل از نظر اجتماعی نگاه می کند و با مقیاس اجتماعی اندازه گیری می کند. این سخن، سخن کسی است که فلسفه اجتماعی روشنی دارد.
... ما تا کنون به عدل و جود از یک جنبه نگاه می کرده ایم و آن جنبه اخلاقی و جنبه فضیلت شخصی و نفسانی قضیه بوده و البته از این جهت، مطلب همان طور است. اما جنبه دیگر مهم است و آن جنبه اجتماعی قضیه است و ما تاکنون کمتر از این جنبه فکر می کرده ایم، و علت اینکه کمتر فکر می کرده ایم این است که مدت زیادی نیست که بشر به ارزش مطالعات اجتماعی پی برده و قوانین اجتماعی را شناخته؛ ..اما امروز که به برکت پیشرفت علوم اجتماعی، مقیاس های دیگر غیر از مقیاس های اخلاقی به دست ما رسیده می فهمیم که چه کلام پرارزشی است و چقدر این سخن از زمان خودش بلکه از زمان سید رضی (ره)- که سخنان علی علیه السلام را گردآوری کرد و به نام نهج البلاغه به صورت کتابی درآورد- جلوتر و بالاتر است. هیچ ممکن نبود در آن زمان خود سید رضی که جمع کننده این کلمات است و حتی بوعلی سینا که بزرگترین فیلسوف عصر گردآوری نهج البلاغه است، بتواند چنین حقیقت اجتماعی عالی را بیان کند.
[2] - نهجالبلاغه، حکمت 429.