در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
امروزه بحث ها، داستان ها و فیلم های مختلفی است با این موضوع که بشر به زودی از بین خواهد رفت. یک جور نا امیدی و پیش بینی پایان یافتن عمر دنیا، می خواستم نظر شما یعنی نظر شهید مطهری را بدانم. شهید مطهری در این زمینه صحبتی دارند؟
پاسخ:

شهید مطهری در کتاب ایمان به غیب ( آزادی معنوی) به این بحث پرداخته اند. ایشان می فرمایند:

پیغمبر اکرم درباره مهدی موعود فرمود: «یبعث فی امّتی علی اختلاف من النّاس و زلازل یرضی عنه ساکن السّماء و ساکن الارض و یقسّم المال صحاحاً، قالوا: و ما صحاحاً یا رسول اللّه! قال: یقسّم بینهم بالسّویّة»1 خدا هرگز دنیا را بی‏صاحب نگذاشته است و بی‏صاحب هم نخواهد گذاشت. آن وقتی که کار دنیا می‏کشد به آنجا که واقعاً بشریّت در خطر است، خدا بشریّت را به وسیله یک بشر نجات می‏دهد.

هیچ می‏دانید الآن چگونه بدبینی‏ای در روشنفکران جهان نسبت به آینده بشریّت پیدا شده است، و هیچ می‏دانید این بدبینی با مقیاس علل و عوامل ظاهری بجاست؟ ما مسلمانها قدر این نعمت را نمی‏دانیم که الآن مثل مردم صد سال پیش می‏گوییم زندگی بشر، مثلًا پانصد سال دیگر، هزار سال دیگر هم هست و شاید صد هزار سال دیگر هم باشد. پیش خودمان می‏گوییم دلیلی ندارد که نباشد، دلیلی ندارد که بشریّت منقرض بشود. امّا امروز عدّه‏ای از به اصطلاح روشنفکران دنیا (از جمله راسل در کتاب امیدهای نو) معتقدند که بشریّت دوران خودش را تمام کرده و وقت انقراضش فرا رسیده است. یکی از کسانی که چنین بدبینی‏ای نسبت به آینده بشر دارد اینشتین است. او می‏گوید به احتمال قوی بشر با یک مهارت شگرفی خودش را بکلّی نابود می‏کند، چون از نظر تولید نیروهای مخرّب بجایی رسیده که قدرت از میان بردن بشریّت را پیدا کرده است. در گذشته چنین چیزی نبود؛ در گذشته خطرناک‏ترین مردم، محبوب‏ترین افراد اگر بزرگترین قدرتهای وقت را هم داشت، چکار می‏توانست بکند؟ مثلًا صد هزار یا پنجاه هزار نفر آدم را می‏کشت؛ می‏گفتند:

سبحان اللّه! ببینید حجّاج بن یوسف سی هزار آدم را کشت. خوب بیش از این نمی‏توانست بکشد. تمدّن آن عصر بیش از این اجازه نمی‏داد. مگر با شمشیر و با نیروی جلّاد که آی گردن این را بزن، شکم آن را سفره کن، چقدر آدم را می‏شود کشت؟ آدم بیست سال هم که حکومت بکند روزی سه چهار نفر را هم بکشد از سی هزار تا که دیگر بیشتر نمی‏شود. وسائل آن روز اجازه نمی‏داد.

ولی امروز تمدّن بشریّت به جایی رسیده که اگر یک «سزار» پیدا بشود، یک قدرت درجه اوّل دنیا پیدا بشود که یک جنون آنی به کلّه‏اش بزند، تمام بشریّت از بین رفته است. صدر اعظم آلمان گفت اگر جنگ سوم جهانی رخ بدهد، دیگر غالب و مغلوبی وجود نخواهد داشت؛ تا حالا در جنگ یکی غالب بود و دیگری مغلوب، ولی اگر جنگ جهانی دیگری میان قدرتهای درجه اوّل جهان صورت بگیرد غالب و مغلوبی وجود نخواهد داشت؛ یعنی غالب و مغلوب هر دو از میان می‏روند. چه حرف خوبی می‏زند گاندی، می‏گوید: اروپا آکنده است از جنون و نبوغ با هم، نوابغشان هم مجنون‏اند، نبوغهای توأم با جنون دارند.

از نظر منطق دین، از نظر «الَّذینَ یُؤْمِنونَ بِالْغَیبِ»، از نظر منطق خبرهایی که از طریق دین گرفته‏ایم، نه از روی اصول ظاهر، می‏گوییم خیالمان از این جهت که بشریّت بکلّی نیست و نابود بشود راحت است، هر چه در گذشته بوده است مقدّمه‏ای بوده برای آنچه که در آینده پیش می‏آید؛ ما آینده‏ای پیش رو داریم که در آن به تعبیر اسلام عقلها کامل می‏شود. حدیث دارد که خداوند (نمی‏گوید امام زمان) در آن دوره‏ دست لطف خودش را بر سر بندگان می‏گذارد (حَتّی کَمُلت عُقولُهُم) ، و بشر عقل خودش را باز می‏یابد و دیگر این بی‏عقلیها را خود به خود نمی‏کند. می‏فرماید در آن دوره عمرها طولانی‏تر و بهداشت مردم کامل‏تر می‏شود، امنیّت به طور کامل برقرار می‏گردد، «تَصطَلِحُ فی مُلکِهِ السِّباعُ»  درندگان با یکدیگر صلح می‏کنند،  «یُخرِجُ الارضُ افلاذَ کَبِدِها» زمین آنقدر منابع نیرو و ذخیره دارد که الی ما شاء اللّه. تازه شما به کجای آن پی برده‏اید؟ می‏گویید چهار پنج میلیارد جمعیّت زیاد است؟ نه، بیش از اینها می‏تواند در خود جا دهد) زمین حدّاکثر نیرویی را که دارد، گنجهای مدفونی را که دارد در اختیار بشر می‏گذارد؛ آسمان برکاتش را می‏بارد.

وقتی که ما روی الهام مذهبی روی این امور مطالعه می‏کنیم و دنیای به اصطلاح روشن امروز را می‏نگریم، می‏بینیم مثل ما در این دنیا نسبت به دنیایی که دین به ما نوید می‏دهد که در انتظار ماست، خواه ما شخصاً به آن دوره برسیم یا نرسیم، مثل مردمی است که دارند از یک تونل عبور می‏کنند؛ تونل در ذات خودش تاریک است ولی چراغ مصنوعی در آن نصب کرده‏اند؛ تازه باید از این تونل بیایند بیرون، وقتی که آمدند بیرون به یک فضای بسیار باز و بسیار روشن که روشنی آن طبیعی است می‏رسند؛ عدالت به معنی واقعی برقرار است، امنیّت به معنی واقعی برقرار است، آزادی به معنی واقعی برقرار است، توحید به حقیقت خودش طلوع می‏کند و ظاهر می‏شود و دنیا را روشن می‏کند. اعْلَموا انَّ اللَّهَ یُحْیی الارْضَ بَعْدَ مَوْتِها [1]

 قرآن می‏گوید بدانید که خدا همین زمین مرده را در هنگام بهار زنده می‏کند. این آیه در احادیث ما این طور تفسیر شده است که این مطلب، اختصاص به زمین خاکی ندارد، زمین اجتماع بشر هم چنین است؛ اگر شما دیدید که روزی فساد جهانگیر شد (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ ایْدِی النّاسِ) [2]، اگر تمام عالم مثل فصل زمستان مرد، مأیوس‏ نشوید، نگویید آقا دنیا را زمستان گرفت، دیگر دوره بهار منقضی شد؛ خیر، بهاری خواهد آمد.[3]



[1]  حدید/ 17

[2]  روم/ 41

[3]  مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهری، ج‏3، ص: 147

 


،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است