مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت).
2. مجازاتی که با گناه، رابطه تکوینی و طبیعی دارد. (مکافات دنیوی).
3. مجازاتی که تجسّم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست. (عذاب اخروی).
1. تنبیه و عبرت
نوع اول مجازات همان کیفرها و مقرّرات جزائی است که در جوامع بشری به وسیله مقنّنین الهی یا غیر الهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است؛ یکی جلوگیری از تکرار جرم به وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد میکند؛ و به همین جهت میتوان این نوع از مجازات را «تنبیه» نامید. فایده دیگر، تشفّی و تسلّی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
...اینگونه مجازاتها در جهان آخرت معقول نیست؛ زیرا در آنجا نه جلوگیری از تکرار جرم مطرح است نه تشفّی؛ نه آخرت جای عمل است تا عقوبت کردن انسان به این منظور باشد که دوباره مرتکب کردار زشت نشود، و نه خدا- العیاذ باللّه- حس انتقامجویی و تشفّی [طلبی] دارد که بخواهد برای خالی کردن عقده دل خود انتقام بگیرد، و نه در آنجا مسأله تشفّی قلب مظلومین مطرح است، خصوصاً اگر آن مظلوم از اولیاء خدا و مظاهر رحمت واسعه الهیّه باشد؛ بدیهی است که برای غیر اولیاء نیز در جهان وانفسا اندکی خیر و رحمت و مغفرت بر یک دنیا انتقام از دشمن ترجیح دارد.
به علاوه، همه عذابها که مربوط به حقوق مردم نیست تا گفته شود عدل الهی ایجاب میکند که رضای دل مظلومین از راه انتقام از ظالم تحصیل شود. قسمت مهمی از عذابها مربوط است به شرک، ریا، ترک عبادت خدا و امثال اینها که «حقّ اللّه» است نه «حقّ الناس»؛ و در این گونه موارد هیچ یک از دو اثر و خاصیتی که برای مجازاتهای دنیوی هست وجود ندارد.
2- مجازات تکوینی دنیوی
دومین نوع از انواع مجازات، کیفرهایی است که رابطه علّی و معلولی با جرم دارند، یعنی معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» مینامند. بسیاری از گناهان، اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای ارتکاب کننده بوجود میآورد. مثلًا شرابخواری علاوه بر اینکه زیان های اجتماعی ببار میآورد صدمههایی بر روان و جسم شرابخوار وارد میسازد.
شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلّب شرائین و ناراحتیهای کبدی میگردد.
فحشاء ممکن است سوزاک و سفلیس تولید کند.
اینها اثر ذاتی گناه است و کیفر قانونی نیست تا گفته شود که باید تناسب جرم و مجازات در آن رعایت گردد. اگر کسی سمّی کشنده را بنوشد و به اندرز نصیحتگو اعتنا نکند خواهد مرد. مردن، نتیجه طبیعی و اثر وضعی نوشیدن سمّ است. چنین آدم خیره سری قطعاً میمیرد، ولی غلط است که کسی بگوید این بیچاره فقط پنج دقیقه مرتکب جرم شده چرا به کیفر مرگ مبتلا شد و هستی خود را از دست داد؟ اگر به کسی بگویند خود را از قلّه کوه پرت نکن وگرنه نابود میگردی، حق ندارد اعتراض کند و بگوید چه تناسبی هست میان خیرهسری من و این جزای شاقّ. اینجا حساب علّت و معلول است. سقوط از کوه یا نوشیدن زهر، علت است و نابودی معلول آن است. اثر آن علت ها این است و جز این نتواند بود.
مسأله تناسب جرم و کیفر، مربوط به کیفرهای قراردادی است که رابطه آنها با جرم، رابطه قراردادی است نه واقعی و ذاتی. اما مکافات های طبیعی، نتیجه و لازمه عملند و ... هر چیزی در نظام علت و معلول جهان، موقعیت خاصی دارد و هرگز ممکن نیست که علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد.
3- عذاب اخروی
مجازات های جهان دیگر، رابطه تکوینی قویتری با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول، قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علّی و معلولی است، بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه «عینیّت» و «اتّحاد» حکمفرماست؛ یعنی آنچه که در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده میشود تجسّم خود عمل آنهاست.
قرآن کریم میفرماید:
یوم تجد کلّ نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سوء تودّ لو انّ بینها و بینه امدا بعیدا.[1]
«روزی که هر کس آنچه از کار نیک یا زشت انجام داده است حاضر میبیند، آرزو میکند که کاش بین او و بین کار زشتش مسافت درازی فاصله میبود».
در جای دیگر میفرماید:
و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربّک احدا.[2]
«آنچه را که انجام دادهاند حاضر مییابند و پروردگار تو به احدی ستم نمیکند».
در جای دیگر میفرماید:
یومئذ یصدر النّاس اشتاتا لیروا اعمالهم، فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره، و من یعمل مثقال ذرّة شرّا یره.[3]
«در این روز مردم گروه گروه بیرون میآیند تا در نمایشگاه اعمال، اعمال آنها به آنها ارائه داده شود. پس هر کس هموزن یک ذرّه، کار نیک کند آن را میبیند و هر کس هموزن یک ذرّه، کار زشت کند میبیند».
در آیهای که به قول برخی از مفسرین آخرین آیهای است از قرآن که نازل شده است میفرماید:
و اتّقوا یوما ترجعون فیه الی اللّه ثمّ توفّی کلّ نفس ما کسبت و هم لا یظلمون.[4]
«و بپرهیزید از آن روز که بسوی خدا بازگشت داده میشوید، آنگاه به هر کسی آنچه که فراهم کرده است به تمام و کمال پرداخت میگردد و به آنان ستم نمیشود».
درباره مال یتیم خوردن تعبیر قرآن کریم این است:
انّ الّذین یأکلون اموال الیتامی ظلما انّما یأکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا.[5]
«آنان که اموال یتیمان را به ستم میخورند، جز این نیست که در شکم خویش آتش فرو میبرند و بزودی در آتشی افروخته میافتند».
یعنی مال یتیم خوردن عیناً آتش خوردن است اما چون در این دنیا هستند نمیفهمند، به محض اینکه حجاب بدن کنار رفت و از این جهان بیرون شدند آتش میگیرند و میسوزند.
قرآن کریم باورداران را چنین اندرز میدهد:
یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللّه و لتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتّقوا اللّه ...[6]
«ای ایمان داران، پروای خدا را داشته باشید، و هر کسی باید بنگرد که چه چیزی برای فردای خود پیش فرستاده است، و از خدا پروا کنید ..».
لحن قاطع و صریح عجیبی است، به صورت امر میفرماید: هر کس باید بنگرد که برای فردای خود چه پیش فرستاده است. سخن از پیش فرستادن است؛ یعنی شما عیناً همان چیزهایی را که اکنون میفرستید خواهید داشت، لذا درست بنگرید که چه میفرستید.
همچون کسی که وقتی در سفر است اشیائی را خریداری کرده و پیش از خود به وطن خود میفرستد؛ او باید دقت کند، زیرا وقتی از سفر برگشت و به وطن خویش رسید، در بسته بندیهای پستیای که فرستاده است همان چیزهایی است که خودش تهیه کرده است؛ ممکن نیست که نوعی کالا پیش فرستد، و هنگام بازگشت به وطن به نوعی دیگر دست یابد...
...به عبارت دیگر اعمال ما صورتی ملکی دارد که فانی و موقّت است و آن همان است که در این جهان به صورت سخن یا عملی دیگر ظاهر میشود؛ و صورتی و وجههای ملکوتی دارد که پس از صدور از ما هرگز فانی نمیشود و از توابع و لوازم و فرزندان جدا ناشدنی ماست. اعمال ما از وجهه ملکوتی و چهره غیبی باقی است و روزی ما به آن اعمال خواهیم رسید و آنها را با همان وجهه و چهره مشاهده خواهیم کرد؛ اگر زیبا و لذتبخش است نعیم ما خواهد بود و اگر زشت و کریه است آتش و جحیم ما خواهد بود.[7]
[7] - مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج1، ص: 226 تا ص: 232