باید ابتدا توجه نمود که «آیا سنّت و قانون الهی از نوع قوانین موضوعه است و از قبیل تعهّدات و قراردادهای اجتماعی و التزامات ذهنی است؟ یا آنکه مخلوق خاصی است که خدا او را آفریده است؟ یا هیچیک از این دو تعبیر درباره سنّت و قانون الهی صحیح نیست؟ و در هر صورت آیا ممکن است خدا سنّت خود را نیافریند یا قرار ندهد؟ چرا تغییر قانون و سنّت خدا غیر ممکن است؟
در پاسخ میگوییم: سنّت و قانون، چیزی نیست که آفرینش خاص و خلقت جداگانهای به آن تعلّق بگیرد. قانون، یک مفهوم کلّی و انتزاع ذهنی است و در خارج به شکل کلّیّت و قانون بودن وجود ندارد. آنچه در خارج وجود دارد همان نظام علّت و معلول و درجات و مراتب وجود است که در ذهن ما تجرید مییابد و انتزاع میشود و به صورت «قانون» منعکس میگردد. هستی درجاتی دارد و هر درجه آن موقعیّت ثابت و مشخّصی دارد. تصور ندارد که علتی موقعیت خاص خود را به دیگری بسپارد و یا معلولی از جای خود نقل مکان کند؛ و همین حقیقت است که اینگونه تعبیر میشود: "جهان قانون دارد."
پس قانون آفرینش، یک قرارداد و اعتبار نیست، زیرا از چگونگی هستی اشیاء انتزاع شده است، و به همین دلیل، تبدیل و تغییر برای آن نیز محال است.
استثناها
]اما اینکه[ آیا قوانین آفرینش، استثناء پذیر است؟ آیا معجزهها و کارهای خارقالعاده، نقض سنّت خدا است؟
پاسخ در هر دو مورد، منفی است. نه قوانین آفرینش استثناء پذیر است و نه کارهای خارق العاده استثناء در قوانین آفرینش است.
اگر تغییراتی در سنّتهای جهان مشاهده میشود آن تغییرها معلول تغییر شرایط است و بدیهی است که هر سنتی در شرایط خاص جاری است و با تغییر شرایط،
سنتی دیگر جریان مییابد و آن سنت نیز در شرایط خاص خود کلیت دارد. پس تغییر قانون و سنت، به حکم قانون و سنت است ولی نه به این معنی که قانونی به حکم قانونی نسخ میشود، بلکه به این معنی که شرایط یک قانون تغییر میکند و شرایط جدید به وجود میآید و در شرایط جدید قانون جدید حکمفرما میشود. در جهان، جز قانون و سنت و ناموسهای لا یتغیّر وجود ندارد. اگر مردهای بطور اعجاز زنده میشود، آن خود حساب و قانونی دارد. اگر فرزندی همچون عیسی بن مریم (ع) بدون پدر متولد میشود، برخلاف سنت الهی و قانون جهان نیست.»[1]
[1] - مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج1، ص: 139