شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هرگونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیت، عطوفت و رحمانیت است، عکسالعملی در ما ایجاد میکند که از آن به «پرستش» تعبیر میشود.
پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار میکند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود میتواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است؛ در مورد غیرخدا نه صادق است نه جایز.
شناخت خداوند به عنوان یگانه مبدأ هستی و یگانه صاحب و خداوندگار همه چیز، ایجاب میکند که هیچ مخلوقی را در مقام پرستش، شریک او نسازیم. قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد؛ هیچ گناهی مانند شرک به خدا نیست.
...برای اینکه مفهوم و معنی پرستش روشن شود و تعریف صحیحی بتوانیم از آن به دست دهیم لازم است دو مقدمه ذکر کنیم:
1. پرستش یا قولی است یا عملی. پرستش قولی عبارت است از یک سلسله جملهها و اذکار که به زبان میگوییم، مانند قرائت حمد و سوره و اذکاری که در رکوع و سجود و تشهد نماز میگوییم و ذکر لبیک که در حج میگوییم. پرستش عملی مانند قیام و رکوع و سجود در نماز یا وقوف عرفات و مشعر و طواف در حج.
غالباً عبادتها، هم مشتمل است بر جزء قولی و هم بر جزء عملی، مانند نماز و حج، که هم بر جزء قولی مشتملاند و هم بر جزء عملی.
2. اعمال انسان بر دو نوع است: بعضی از اعمال خالی از منظور خاص است و به عنوان علامت یک چیز دیگر صورت نمیگیرد، بلکه صرفاً به خاطر اثر طبیعی و تکوینی خودش صورت میگیرد. مثلًا یک کشاورز از آن جهت یک سلسله کارهای مربوط به کشاورزی را انجام میدهد که اثر طبیعی آن کارها را بگیرد...همچنین یک خیاط در کارهای خیاطی..
ولی برخی از کارها را به عنوان علامت یک سلسله مقصودها و ابراز نوعی احساسات انجام میدهیم، مانند اینکه به علامت تصدیق، سر خود را رو به پایین میآوریم و به علامت فروتنی، دم در مینشینیم و به علامت تعظیم و تکریمِ شخص دیگر خم میشویم.
بیشترین کارهای انسان از نوع اول است و کمترین آن از نوع دوم؛ ولی به هر حال قسمتی از کارهای انسان از این نوع است که کاری برای ابراز مقصودی و نشان دادن احساسی صورت میگیرد. این نوع کار در حکم کلمات و الفاظ و لغات مستعمل و رایج است که برای افاده یک منظور و ابراز یک نیت به کار میرود.
اکنون که این دو مقدمه دانسته شد میگوییم پرستش، چه قولی و چه عملی،
یک کار «معنیدار» است. انسان با اقوال عابدانه خویش حقیقت بلکه حقایقی را ابراز میدارد و با اعمال عابدانه خود، از قبیل رکوع و سجود و وقوف و طواف و امساک، همان را میخواهد بگوید که با اذکار قولی خود میگوید.
آنچه انسان در عبادت قولی و عملی خود ابراز میدارد چند چیز است:
1. ثنا و ستایش خدا به صفات و اوصافی که مخصوص خداست؛ یعنی اوصافی که مفهومش کمال مطلق است، مثلًا علم مطلق، قدرت مطلقه، اراده مطلقه. معنی کمال مطلق و علم مطلق و قدرت و اراده مطلقه این است که محدود و مشروط به چیزی نیست و مستلزم بینیازی خداوند است.
2. تسبیح و تنزیه خدا از هرگونه نقص و کاستی از قبیل فنا، محدودیت، نادانی، ناتوانی، بخل، ستم و امثال اینها.
3. سپاس و شکر خدا به عنوان منشأ اصلی خیرها و نعمتها و اینکه نعمتهای ما همه و همه از اوست و غیر او وسیلههایی است که او قرار داده است.
4. ابراز تسلیم محض و اطاعت محض در برابر او و اقرار به اینکه او بلاشرطْ مطاع است و استحقاق اطاعت و تسلیم دارد. او از آن جهت که خداست شایسته فرمان دادن است و ما از آن جهت که بنده هستیم شایسته اطاعت و تسلیم در برابر او.
5. او در هیچ یک از مسائل بالا شریک ندارد. جز او کامل مطلق نیست؛ جز او هیچ ذاتی منزّه از نقص نیست؛ جز او کسی منعم اصلی و منشأ اصلی نعمتها که همه سپاسها به او برگردد نیست؛ جز او هیچ موجودی استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد. هر اطاعتی مانند اطاعت پیامبر و امام و حاکم شرعیِ اسلامی و پدر و مادر یا معلم باید به اطاعت از او و رضای او منتهی شود وگرنه جایز نیست.
این است عکسالعملی که شایسته یک بنده در مقابل خدای بزرگ است و جز در مورد خدای یگانه در مورد هیچ موجودی دیگر نه صادق است نه جایز.[1]
[1] - برگرفته از مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج2، ص: 98و97