در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
چرا مذهب شیعه به عدالت خداوند و عدل معتقد می باشد؟
پاسخ:

در زمان بنی امیه و بنی عباس که خلفا خود را جانشین پیامبر(ص) معرفی می کردند، و خود را سایه خداوند در زمین معرفی می کردند، و بی عدالتی و ظلم و جور زیادی به نام اسلام انجام می دادند، با جعل احادیثی که ظلم و جور آنها را توجیه کند به وسیله علمای درباری منکر حسن و قبح عقلی شدند. اگر به آنها گفته می شد که فلان عمل خلاف عدالت و قبیح است، آنها پاسخ می دادند عقل ما خوب و بد و عدالت و ظلم را تشخیص نمی دهد و هر چه خدا انجام دهد حسن و عدالت است.

توجیه عدالت خدا:

آنچه همه مردم در سراسر جهان از واژه عدالت می فهمند، بدیهی است و نیازی به توضیح ندارد ولی مکتبی که از طرف دربار حمایت می شد، بر اساس اصل انکار «حسن و  قبح عقلی» عدالت خداوند را بر خلاف آنچه که همه از واژه عدالت می فهمند تفسیر کرد، خدمت گذاران حکومت های غاصب، پس از این که اثبات کردند عقل انسان حق تشخیص خوب یا بد و ظلم و عدل را ندارد، و میزان شناخت خوب و بد و ظلم و عدل فعل خداوند است، به طور طبیعی نتیجه گرفتند که خداوند هر کاری انجام دهد عدل است، هر چند از دیدگاه عقل ما بدترین ظلم باشد؛ نه این که هر چه به تشخیص عقل ما عدالت است، خداوند انجام می دهد اما سر انجام مزدوران دربار اموی و عباسی با ضمیمه کردن اصل جبر و انکار حسن و قبح عقلی و توجیه عدالت خداوند، فرمولی به شرح زیر ساختند:

اصل عدالت: هر چه خدا کند عین عدل است. (کبر ی )

اصل جبر: هر چه ستمگران کنند کار خدا است. (صغر ی )

هر چه ستمگران کنند (هر چند بدترین خیانت باشد) عین عدالت خدا است. (نتیجه)

آنها تمام افعال ستمگران را طبق مذهب جبر، به خداوند نسبت می دادند، و هر چه خدا انجام دهد را عین عدالت می دانستند و این گونه ظلم و اعمال قبیح حاکمان را توجیه می کردند.

مکتب تشیع که جلوه گاه اسلام راستین است در برابر تحریف یکی از اساسی ترین مبانی اعتقادی اسلام قرار گرفت، رهبران این مکتب مشاهده کردند که به دست جمعی از مزدوران دربار که با عنوان راویان حدیث و علما در جامعه معرفی می شوند عدالت خدا که زیر بنای عدالت اجتماعی است به صورت خطرناکی توجیه می شود و جنایات دربار، به وسیله اصل جبر به حساب خدا گذاشته می شود و تبدیل به عدالت می گردد ... مکتب آگاهی بخش و انسان ساز تشیع در برابر این تحریف که اسلام را به نابودی می کشید، اعلام کرد اسلام منهای عدل مساوی است با اسلام منهای اسلام، و انکار عدل در واقع انکار اسلام است [i] .

در پایان تذکر نکاتی سودمند است:

1- عقیده ی به عدل از مختصات شیعه نیست و از اهل سنت گروه معتزله هم این عقیده را دارند و با شیعیان در این عقیده مشترکند.

2- البته باید توجه داشت که اسباب دیگری غیر از سلاطین هم در کار بوده اند مثل اینکه شهید مطهری می فرمایند: بعضی از علمای اشاعره بخاطر حرص بر توحید افعالی قائل بجبر شدند، و در مقابل معتزله بخاطر حرص بر تنزیه ذات باری از ظلم و کارهای که از انسان صادر می شود قائل به تفویض شدند [ii] پس نمی شود انگیزه همه ی علمای اشاعره را تقویت سلاطین و کارهای آنان دانست بله می توان گفت: سلاطین از این فکر اشاعره به نفع خود استفاده کردند و در تقویت این فکر تلاش زیادی کردند.



[i] نک: بینش توحیدی، محمد دشتی، ص 73.

[ii] نک: العدل الالهی للشهید المطهری ص29-30  دار الفقه للطباعه والنشر ،1424ه.


پایگاه حوزه7184-3، 7184-3
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است