در
آرشیو خبر
721 مورد
بازدید : 3276      تاریخ درج : 1390/2/21
مشارکت کنید
برای ارسال خبر کلیک کنید


منبع خبر:

من گاهی که درباره آن استاد بزرگوار صحبتی می کنم، از خودم می پرسم اگر مطهری زنده بود، امروز برای چه می گفت؟ امروز ما را از چه خطری بر حذر می داشت؟ امروز زمینه را برای چه اشتباهی موجود می دید؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام عرض می کنم به حضور جمع ارجمند حاضر خواهران و برادران که به یاد استاد شهید متفکر بزرگ اسلام و ایران، شهید مطهری در سالروز شهادت او گرد آمده اید.

 

* عقلانیت در آثار شهید مطهری موج می زند

 

موضوعی که بنده برای این مجلس انتخاب کرده ام، مطهری و عقلانیت است. عقل گرایی و عقلانیت در آثار شهید مطهری موج می زند. هرکس نوشته های ایشان را بخواند، خود را یک سره با استدلال و تعقل روبرو می بیند. واسطه مطهری با شنوندگان سخن و بینندگان و خوانندگان آثارش عقل است.

 

* مطهری اسلام را در چهره عقلانی معرفی کرد

 

مطهری ترازوی عقل به دست می گیرد. سبکی و سنگینی افکار را در ترازوی خرد می سنجد. می توانیم به جرأت بگوییم که گفتمان حاکم و مسلط بر آثار شهید مطهری، گفتمانی عقلی است و مطهری یک فیلسوف عقل گراست. عقل گرایی او تنها در فلسفه جلوه نمی کند. بلکه او در هر مبحثی که وارد می شود، اسکلت و استخوان بندی بحث را بر پایه های عقلانی استوار می کند، حتی اگر در مسائل اجتماعی و اخلاقی باشد.

 

نگاه مطهری به قرآن و حدیث هم نگاه عقلی است. تفسیر او از تحولات تاریخ فکر در اسلام نیز با معیارهای عقلی صورت می گیرد. مطهری از تسلط اشاعره که با عقل و استدلال مهربان نبودند، بر جهان اسلام ناخشنود است. او اگر چه به عنوان یک عالم شیعی و یک متفکر و متکلم شیعی، نه به کلام اشعری مقید است و نه به کلام معتزلی، اما متعزله را بر اشاعره رجحان می دهد، از آن جهت که عقل گرا بوده اند و از افول قدرت معتزله در تاریخ اسلام با تأسف یاد می کند و از تسلط اشاعره بر جهان اسلام نیز با تأسف یاد می کند.

 

مطهری اسلام را در چهره عقلانی معرفی می کند. او با قلم عقل، با قلم اندیشه و فکر و خرد، چهره اسلام را به تصویر می کشد. اگر می بینید که دائما کنار آموزه های مثبت عقلانی در آثار خویش، جنبه های منفی مشهود زمان خود را در عرصه دینی به نقد می کشد، به همین دلیل است.

 

* مطهری شجاعانه در مقابل خرافه گرایی ها ایستاد

 

مطهری بخش وسیعی از عمر خود را به نقد اسطوره سازی ها و خرافه گرایی ها اختصاص داد. این که شجاعانه سخن از تحریفات عاشورا به میان می آورد و اقوال بعضی از کسانی که مرثیه می خوانند و روضه می خوانند، آن اقوال را به نقد می کشد، استدلال می کند که این سخنان نادرست و ناممکن است، از این جهت است. با اسطوره سازی میانه ای ندارد.

 

یک وقتی عبارت "ان الحیاه عقیده و جهاد" ورد زبان ها بود در زمان مطهری. همه هم از آن استفاده مثبت می کردند. کلامی بود برای شور انگیزی در مبارزان موثر بود. در بحبوحه رواج این عبارت، مطهری فریاد برآورد که این عبارت حدیث نیست، از معصوم نقل نشده، قابل ایراد است و هر حیاتی عقیده و جهاد نیست. هر عقیده ای ارزش ندارد که بر سر آن جهاد صورت گیرد. جهاد بر سر عقیده درست معنا دارد و این سخن اگر چه در آن زمان نابهنگام تلقی می شد اما ناشی از همان تعهد عقلانی مطهری است.

 

عقلانیت مطهری عقلانیتی نیست که محدود به عالم مادی و هستی مادی باشد. عقلانیتی از نوع عقلانیت حاکم بر تفکر فیلسوفان مادی گرای غرب نیست. مطهری هستی را فراتر از هستی مادی می داند. به یک معنا مطهری در همه عمر در پی آن بود که اثبات کند فراتر از این عالم مادی، عالمی بلکه عالم هایی هست اما در هر عالمی، چه عالم مادی، چه عالم ماورای طبیعت، نگاه مطهری نگاه عقلانی بود. اعتقاد او به ماوراء الطبیعه، او را از عقلانیت در تعلیم و تبلیغ و ترویج دین دور نمی کرد.

چرا من این موضوع را برای سخن انتخاب کرده ام؟ من گاهی که درباره آن استاد بزرگوار صحبتی می کنم، از خودم می پرسم اگر مطهری زنده بود، امروز برای چه می گفت؟ امروز ما را از چه خطری بر حذر می داشت؟ امروز زمینه را برای چه اشتباهی موجود می دید؟ او که دیده بان و نگهبان سنگر اعتقاد درست اسلامی بود، اگر امروز زنده بود چه اعلام خطری می کرد؟

 

* ما امروز به جنبه عقلانی شهید مطهری محتاجیم

 

بنده بر این اساس، فکر می کنم ما به توجه به جنبه عقلانی مطهری در این روزگار محتاجیم.

 

در جامعه ما، در کشور ما در این سی و دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دین محور قرار گرفته، دین اساس است. همه تلاش های اهل انقلاب و دست اندرکاران حکومت برای این است که یک جامعه دینی ایجاد شود. با فرهنگ دینی به سوی تمدن اسلامی حرکت کنیم.

 

رنگ همه چیز دینی است. انقلاب برای این بود. دین، آرمان امام راحل بود. آرزوی شهیدان بود. آرزوی خود شهید مطهری بود. اما در همین فضا احتمال بروز خطا در مباحث دینی بیشتر می شود.

 

وقتی همه جا صحبت از دین است احتمال این که به نام دین، حرف های دیگری هم زده بشود، بیشتر می شود.

 

* در جامعه دینی احتمال رویش علف های هرز فکری و عقیدتی بیشتر است

 

من مثالی می زنم و سوالی می کنم: آیا شما در یک باغ بزرگ سرسبز بیشتر با علف هرزه روبرو هستید یا در یک بیابان خشک و کویری؟

 

آن جایی که گلی نیست، درختی نیست، علف هرزه ای هم رشد نمی کند، اما اگر شما باغی درست کردید، آبیاری مفصل کردید، در کنار گل ها و بوته ها و درخت هایی که خود می نشانید، انواع علف های هرزه هم می روید. این است که یکی از کارهای باغبانان، وجین کردن دائمی علف های هرزه است از باغ.

 

ما در جمهوری اسلامی با علف های هرزه در تفکر دینی و اعتقاد دینی روبرو هستیم، درست به دلیل دینی بودن فضا.

 

این که شما می بینید این اندازه ما در روزگار خودمان با عرفان های کاذب روبرو هستیم از شرق اقصی تا غرب دور و از درون جامعه خود ما می بینیم انواع نغمه ها و دکان ها و کتاب ها و مکتب ها به نام عرفان، آن هم عرفان کاذب رواج پیدا کرده و تبلیغ می شود، درست به این دلیل است که روزگار، روزگار توجه به دین و معنویت است و بعضی از این بازار گرم استفاده می کنند و کالای دروغین خود را عرضه می کنند.

 

به قول مولانا، در خیال راست کج را می خرند. چون مردم اشتیاق به خریدن راست دارند، کج را بهشان عرضه می کنند.

 

شک نیست که در دین، امور ماورای طبیعت هست و بسیار هست. اگر بگوییم اصلا اساس دین توجه به ماورای طبیعت است گزاف نگفته ایم. اصلا فرق مومن با غیر مومن ایمان به غیب است. الذین یومنون بالغیب، در همان آغاز قرآن در ابتدای سوره بقره است. همین دعا که ما می کنیم، توجه به غیب است و ماورای طبیعت.

امدادهای غیبی در زندگی بشر که عنوان یک کتاب مختصر اما پرمغز استاد شهید مطهری است که در سال 1346 به دعوت ما دانشجویان ایشان در دانشگاه شیراز، بیان کردند و بعد خدمتشان تقدیم کردیم آن سخنرانی را نوشتیم از نوار و کتاب شد، این عنوان حکایت می کند که مطهری توجه دادن به امداد های غیبی را مهم می دانست.

 

مطهری اهل عرفان بود. کتاب دارد در عرفان. با حافظ انس قریبی داشت. اهل عرفان بود مطهری. این حقیقت او بود.

 

اما مطهری اگر امروز بود به ما چه می گفت؟

 

* جامعه را نباید با غیبیات و مفاهیم ماورایی اداره کرد

 

گمان بنده این است که مطهری به ما توصیه می کرد: مراقب باشید مرزها شکسته نشود. آن جا که باید سخن از ماورای طبیعت و غیب و اخبار غیبی و مغیبات باشد، سخن به میان آید، جای خودش است. آن جا که باید تفکر عقلی استدلالی و بحث کارشناسی و حساب دو دو تا چهارتا باشد، جای دیگر.

 

مطهری اگر بود به ما یادآوری می کرد این فرمایش معصوم را که "اَوَلله اِن یَجری الامور الّا باسبابها"

 

این جهان جهان اسباب و علل است. شما در این عالم باید به مقتضای اسباب و علل این عالم فکر کنید و تصمیم بگیرید.

 

مطهری عاشق ائمه بود. عاشق پیامبر بود. من این کلمه عشق را دانسته به کار می برم. از زبان خود او چیزهایی شنیده ام که به من اجازه می دهد بگویم او عاشق امام حسین بود. عاشق امام زمان بود.

 

این که ما باید منتظر ظهور آن حضرت باشیم، این که ما باید از او کمک بخواهیم، این که آن امام را باید حاضر و ناظر اعمالمان بدانیم، دلمان پیش امام زمان باشد، خودمان را سرباز امام زمان بدانیم، این ها همه اعتقادات مطهری بود.

 

اما اگر مطهری بود به ما می گفت که در مسائل اجتاعی و در اداره جامعه نباید این نوع اندیشه ها و این نوع مفاهیم دور از دسترس همگان را، این جور مفاهیم ماورایی را، مغیبات را اساس اداره جامعه قرار دهیم.

 

سلیقه او این نبود. عقیده او این نبود. جهان بینی او این نبود. در این که امام زمان(عج) واسطه آسمان و زمین اند، شک نیست. انسان کامل این است مظهر اتمّ و یگانه مجلای انسان کامل، امام معصوم است.

 

من در انتخاب موضوع و در این نقدی که می کنم، نظرم عمومی است. فقط به یک شخص و به یک مجموعه نظر ندارم. من نگران گسترش این نوع تفسیرها و تحلیل ها و غلبه این نوع نگاه ها در همه جا و نزد همه کس هستم.

 

ما در معرفی چهره مقام معظم رهبری، احتیاجی به بیان مغیبات نداریم. بنده اصلا نمی خواهم وارد بحث بشوم که فلان سخن که درباره رهبری نقل شده، یک سخنی است مربوط به عالم ماورای طبیعت، درست است یا نادرست است؛ اما می دانم این صحبت ها چقدر دست مایه تبلیغ منفی و تفسیر و این ها نزد کسانی شده که با اساس این انقلاب مخالفند.

 

آن هایی که دستشان از سرنوشت ما کوتاه شده، دنبال یک بهانه هایی می گردند. ما چه احتیاجی داریم که شخصیت مقام معظم رهبری را با این گونه نقل قول ها معرفی کنیم؟

 

اصلا احتیاجی نیست. رهبری در هر صحبتی که می کنند، استدلال می کنند، توضیح می دهند. آن قدر برای بیان عظمت مقام معظم رهبری، سرمایه های فکری و عقلی از سخنان خود ایشان داریم که احتیاجی به این نقل قول ها نیست که اسباب حرف و سخن بشود. ما چهره فکری و عقلانی رهبری را به جامعه معرفی بکنیم.

ما به سیره پیامبر مراجعه کنیم. آیا پیامبر این طور حکومت می کردند؟ شنیده اید وقتی ابراهیم پسر سه ساله عزیز و دردانه پیامبر از دنیا رفت، چقدر پیامبر اندوهگین بود. این عبارت " اولادنا اکبادنا " مربوط به همان حادثه است. گریان بود پیامبر. همه می آمدند تسلیت می گفتند. درست در همین زمان، خورشید گرفت. کسوفی اتفاق افتاد. مردم که طبعشان با خرافه پردازی سازگار بود و اسطوره سازی، گفتند عجب مصیبتی، آسمان هم سیاه پوشید، خورشید هم سیه پوش شد. حرف هایی که برای شاعران عیب نیست ولی یک متفکر می گوید: مرز این حرف ها کجاست؟

 

آمدند پیش پیامبر. پیامبر احساس خطر کرد. همه را به مسجد احضار کرد. فراخوان داد به تعبیر ما. بعد بر فراز منبر فرمود: مردم بدانید ماه و خورشید نه به مرگ کسی می گیرند، نه به تولد کسی.

 

این ها دو آیه دو نشانه از آیات الهی اند. هر وقت ماه و خورشید گرفت، شما خدا را سجده کنید. خدا را به بزرگی یاد کنید.

 

خب پیامبر می توانست بگوید: بله خیلی ممنونم از این توجه شما که متوجه شدید که مثلا این مصیبت چقدر سنگین است.

 

این طور سعی می کرد پیامبر مرزها را جدا کند.

 

امام راحل ما، چه کسی در عرفان از او مسلط تر بود؟ موافق و مخالف انقلاب امام، معترف بوده و هستند که امام در زمان خودش بزرگترین مدرس عرفان ابن عربی در جهان بوده است؛ اما این امامی که در سال های جوانی کتاب های عرفان می نوشته، در اداره کشور، در انقلاب چه وقتی با مردم سخن می گفت، یا با مسئولان سخن می گفت، سخن از امور ماورایی به میان می آورد؟

 

وقتی فرماندهان جنگی می رفتند خدمت ایشان، ایشان از آن ها واقعیت ها را سوال می کردند. این جا چقدر نیرو دارید؟ چقدر عقبه پیش بینی کرده اید؟ به چه دلیل می خواهید این کار را بکنید؟

 

این طور نبود که امام چون حتی چشم به آن عالم هم باز شده بود، ولی آن مسائل را خلط بکند با این مسائل. رهبری هم همین طور. رهبری برای ما نسخه مطابق اصل امام است. ما کجا دیدیم رهبری با جوان ها، با مسئولین در مسائل اقتصادی، در اداره کشور، سخن از امور ماورایی و مغیبات به میان بیاورند؟

ایشان از همه می خواهند فکر کنند، کار کارشناسی کنند، استدلال کنند.

 

* آفات حاکم شدن گفتمان ماورایی بر اداره جامعه

 

عرض بنده این است: باید مراقب باشیم این گفتمان، گفتمان مسلط بر جمهوری اسلامی در مسائل اجتماعی نشود. این امور مهم است. اصلی است. اساسی است اما جا دارد. اندازه دارد. این گفتمان، این شیوه اگر رواج پیدا کند، چه معایبی دارد؟

 

اول این که راه را برای شیادان و دروغ پردازان باز می کند. ما می دانیم حداقل در برابر، در کنار هر یک نفری که به حقیقت دستی به جایی دارد و چشمی به جایی باز کرده، ده نفر مدعی دروغین وجود دارد.

 

ببینید در جامعه چه خبر است! رمال و نمی دانم غیب گو و اینهایی که دکان باز کرده اند، روز به روز هم بیشتر می شوند، بروید ببینید وزارت اطلاعات با چه مشکلی در مواجهه با این علف های هرز روبروست.

 

ما اگر این کارها را ترویج کنیم، آن وقت این دکان رمال ها و شیادان و دروغ پردازان رونق می گیرد.

 

عیب دوم این است که راه بر تفکر عقلی بسته می شود؛ یعنی وقتی یک کسی می آید و یک جوری حرف می زند که انگار از عالم غیب به او الهام شده که این کار را بکن، دیگر هر کسی یک نقدی داشته باشد، یک انتقادی داشته باشد، یک فکری داشته باشد، باید دهانش را ببندد. این جوری نمی شود کشور را اداره کرد؛ یعنی اگر یک نفر بگوید من از عالم غیب برای شما یک مطلبی را آورده ام، دیگر کی جرأت می کند که بگوید آقا این ممکن است اینجایش مشکل داشته باشد.

 

اشکال سوم این است که مردم خیلی از مسائل در ذهنشان پدید می آید. مردم می گویند اگر قرار است که مشکلات امروز ما را خدا بی واسطه یا امام زمان از یک عالم دیگری حل بکند، چرا در تاریخ اسلام، در حادثه کربلا، در قضیه امیرالمومنین، در زمان خود پیغمبر، چرا این اتفاقات نیفتاد.

 

این ها مسئله می شود برای مردم. شبهات ایجاد می شود. ما که از امیرالمومنین دسترسی مان به عالم غیب بیشتر نیست. آن ها صاحب ولایت تکوینی بودند. خب امیرالمومنین بیست و پنج سال خانه نشین بود، نمی توانست از این امور استفاده بکند؟ پیغمبر از آن دنیا نمی توانست دخل و تصرف در این دنیا بکند؟ حساب مسائل اجتماعی جداست.

 

اشکال بعدی این است که اگر ما شکست بخوریم، اگر ما خطا کنیم، آن وقت آن خطاها به پای دین نوشته می شود یا نه؟ یعنی یک مردمی که یک اعتقاد راسخی دارند، بعدا ممکن نیست که از مشاهده ناکامی ها و شکست ها و اشتباه های ما، اعتقادشان به اصل دین کم بشود؟

 

این ها اشکالات کار است. این است که من عرض می کنم ما باید اندازه نگه بداریم. ما باید حد نگه بداریم. حساب این امور را در جای خودش باید نگه بداریم.

 

مطهری اگر بود ما را به تفکر عقلانی فرا می خواند و تشویق می کرد. به روح پاک او سلام و درود می فرستیم، چنان که به روح استاد او، امام راحل، سلام و درود می فرستیم و چنان که به مقام معظم رهبری ادای احترام می کنیم که ادامه دهنده راه آن بزرگان و پرچم دار اعتقاد درست اسلامی در زمانه ما هستند.

 

نثار روح امام راحل و شهیدان بزرگ اسلام، شهیدان جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی، استاد شهید مطهری، صلواتی ختم کنید.

 

* متن سخنرانی دکتر حداد عادل در همایش حکمت مطهر- اردیبهشت 1390


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است