استاد آشتیانی را باید مؤسس حوزه متأخر حكمت و عرفان در مشهد مقدس رضوی دانست. محفل گرمِ درس او پس از حكیم سبزواری (1289 ـ 1212 ق) در خراسان بیسابقه بود. با این استاد آشتیانی: لسان موعظه امام، دومی نداشت یا ما ندیدیم «مرحوم امام، در ذوق و سلیقه علمی و پرهیز از ذكر مطالب غیرلازم نظیر ندارد» تفاوت كه آشتیانی از سلف خود، در حكمت و عرفان محیالدین متبحرتر بود.
قابل تأمل است كه حوزه او به گونهای نقد جریانهای فكری مخالف نیز محسوب میشد. بحث از عدم تفكیك میان مبانی عقلی و دین، بخشی از رئوس تعلیمی استاد آشتیانی بود.
آشتیانی همان شیوه سنتی را در تدریس دانست، سنگین درس میگفت و در همه دروس گریز به عرفان میزد و به ولایت ختم میشد. [1]
عرفان و تشیع در یك چیز اشتراك دارند و آن مسأله ولایت است. و آشتیانی هم متخصص عرفان ابن عربی بود و هم مبانی تشیع را میدانست. او توانسته بود عرفان را با تعالیم اهل بیت پیوند بدهد و راوی دیار ناشناخته و آشناگر خاكیان با منازل قرب عرفانی باشد. از اهم این منازل آشنایی با منزل ولایت بود كه به هنگام تبیین، حلاوت ایمانش به این مقام هویدا بود. او عرفان غیر ولایی را جز گمراهی محض چیزی نمیدانست و مدعیان صوفیگری كه نتوانستهاند بر اثر جهالت تعصب، با ولایت دمساز گردند در حلقه حرمان گرفتار میدانست و غزالی را نمونه كامل این گروه به شمار میآورد.
عرفان مورد نظر آشتیانی، مبتنی بر دو اصل توحید و ولایت بود و همه عمر علمی و عملی خود را در سودای این دو گوهر ارجمند، سپری كرد.
او در كتب فلسفی، در تحكیم توحید كوشید و در كتب عرفانی، خلأ آثار عرفانی را جبران نمود و ولایت را جستجو مینمود و مبانی عرفانی را در ترویج ولایتِ مستند به روآیتنشر داد.
اگر به قول ابن عربی انسان سه نوع قرابت ـ معنوی (خاص عرفا)، صوری (بر حسب شریعت) و طینتی (بر حسب نَسَب) ـ به پیامبر اكرم(ص) میتواند داشته باشد، جلال ما هر سه قرابت را به آن وجود اقدس داشت.
هیچ كس نمیتوانست یك كلمهای بگوید كه بخواهد ذرهای از شأن اهل بیت كم كند و كافی بود كسی بگوید كه كسی مقالهای نوشته و چنین چیزی راجع به حق اهل بیت نقل كرده است، دهها صفحه علیه او مینوشت. [2]
نكته دیگری كه استاد آشتیانی به آن اهتمام داشت «فلسفه اسلامی» بود، در برابر حرف مستشرقینی كه، فلسفه اسلامی را همان فلسفه یونان باستان میشمردند. او حكمت متعالیه و فلسفه اسلامی موجود در آثار ملاصدرا و اتباع او را در مقام مقایسه با اصول و قواعد اكابر حكمای یونانی اوسع، اكمل و اتم میدانست، كه مسائل بسیار عمیق و ارزنده در آن مورد بحث قرار گرفت و به تحریر درآمد و مبانی عمیق مطرح شد كه یا به كلی جدید و بدیع است و یا به صورت، ناقص در كتب اوایل مطرح شده است. [3]
و حركت آن به سمت عالم جبروت الی فناءها فی الله و قسمت مهمی از امور عامه و كثیری از الهیات به فلسفه و حكمت لباسی نو و تازه پوشاند و روحی وسیع و با هیمنه در آن بدن نحیف دمید كه در نزد ارباب درآیت و تحقیق نام بامسمای حكمت اسلامی به خود گرفت. [4]
اگر فیلسوف كسی باشد كه دارای آرا و نظرات جدید فلسفی است، به سختی میتوان بعد از ملاصدرا، فیلسوفی پیدا كرد، اما از آن دید كه استاد، فلسفه اسلامی را به خوبی درك كرده بود و یا به قول دكتر رضا داوری: «آشتیانی یك طلبه فلسفه اسلامی نبود، یك دانشمند فلسفه اسلامی نبود، با فلسفه اسلامی، با محی الدین زندگی میكرد، آیا كسی كه با این فلسفه زندگی كند، فیلسوف نیست؟! [5]
اصل دیگری كه در آثار و افكار استاد آشتیانی نمود و بروز دارد، عنصر ایرانیت است. او در احیای میراث فلسفی و عرفانی ایران اسلامی، كوششی وسیع داشت. علاوه بر عطش علمی و عشق و علاقهاش به دانش، دغدغهای سرزمینی داشت و در برابر حرف كسانی كه معتقد به ختم فلسفه ایران به ابن سینا بودند، مدتها مطلب نوشت و ثابت كرد كه اولاً فلسفه عربی نبوده بلكه ایرانی و اسلامی بوده است و ثانیاً بعد ابنسینا ایران عرصه حضور بسیاری از فلاسفه بوده است.
در همین راستا او یك دانشمند حوزیِ سنتگرا است كه اصرار داشت بر خلاف معمول به فارسی بنویسد و حتی پاورقیهای كتابهای عربی را در تصحیح به فارسی مینوشت و معتقد بود زبان فارسی ظرفیت بیان علمی را دارد.
او خط تحریری فارسی را نیز بسیار خوب و زیبا مینوشت.
مثنوی را خوب خوانده بود و به سعدی علاقه زیادی داشت و در شاهنامه فردوسی نیز بسیار غور كرده بود.
آشتیانی همینطور به حرف كسانی كه دوره صفویه را زمان افول و غروب فكر فلسفی و عقلانی وانموده كردهاند، حساسیت داشت و بارها به نقد و رد آن پرداخت و با احیای آثار فلسفی و عرفانی متأخر، این معنا را اثبات كرد[6]
- نقل شاگردان، روزنامة شرق، 3/2/84 [1]
- «آشتیانی فیلسوفی در جوار حرم»، سیدمصطفی محقق داماد، روزنامة جام جم، 8/2/84 [2]
- ر. ك: رسائل حكیم سبزواری، ص 59[3]
- رسائل حكیم سبزواری، ص 59 ـ 60 [4]
- آشتیانی با فلسفهاش میزیست، روزنامةشرق، 3/2/84[5]
www.hawzah.net- به نقل از : [6]