من محمد حسینی بهشتی كه گاه به اشتباه محمد حسین بهشتی مینویسند. نام اولم محمد و نام خانوادگی تركیبی است از حسینی بهشتی. در دوم آبان 1307 در شهر اصفهان در محله لومبان متولد شدم، منطقه زندگی ما یك منطقه قدیمی است، از مناطق بسیار قدیمی شهر است. خانواده من یك خانواده روحانی است. پدرم روحانی بود. تحصیلاتم را در یك مكتبخانه در سن چهار سالگی آغاز كردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یك نوجوان تیزهوش شناخته شدم. تا اینكه قرار شد به دبستان بروم. دبستان دولتی ثروت، در آن موقع كه بعدها به نام 15 بهمن نامیده شد. وقتی آنجا رفتم از من امتحان ورودی كردند و گفتند كه باید به كلاس ششم برود ولی از نظر سن نمیتواند بنابراین در كلاس چهارم پذیرفته شدم و تحصیلات دبستانی را همان جا به پایان رساندم. [1]
خانواده شهید بهشتی
سیدمحمد حسینی بهشتی تنها فرزند پسری خانواده مرحوم فضل الله حسینی بهشتی بود. جد پدریاش میرزا محمدهاشم از علمای مشهور اصفهان و جد مادریاش میرزا محمدصادق خاتون آبادی از علما و مدرسان معروف اصفهان بود.
پدر بهشتی مرحوم سید فضل الله از روحانیان شهر اصفهان بود. شهید بهشتی دربارهی پدرش چنین میگوید: « ... پدرم در هفته چند روز در شهر به كار و فعالیت میپرداخت و هفتهای یك شب به یكی از روستاهای نزدیك شهر برای امامت جماعت و كارهای مردم میرفت و سالی چند روز به یكی از روستاهای دور كه نزدیك حسین آباد بود و روستای دورتر از آن حسنآباد نام داشت[میرفت]. آمد و رفت افرادی كه از روستای دور به خانه ما میآمدند برایم بسیار خاطرهانگیز است. پدرم وقتي به روستا میرفت ، در منزل یك پنبه زن فقیر سكونت میكرد. آن پیر مرد اتاقی داشت كه پدرم در آن زندگی میكرد. این پیرمرد نامش جمشید بود دارای محاسن سفید ، بلند و باریك ، چهرهاش بیابانی روستایی و نورانی بود. پدرم میگفت : ما با جمشید نان و دوغی میخوریم و صفا میكنیم و همیشه میگفت: من سفره سادهی نان و دوغ این جمشید را به هر جلسهی دیگری ترجیح میدهم و این جمشید هر سال دو بار از روستا به شهر و به خانه ما میآمد و من بسیار به او اُنس داشتم.»
مادرایشان زنی پاكدامن و پرهیزكار ، دختر حضرت آیة الله حاج میر محمد صادق خاتون آبادی است . ایشان از مراجع بزرگوار و محققان صاحب نام بود.[2]
پدر و مادرشهید بهشتی از همان روزهای نخست تولد فرزندشان، همت خود را برای تربیت صحیح و اسلامی او آغاز كردند.
ملوكالسادات بهشتی دختر شهید بهشتی میگوید: « ... از مادر بزرگم شنیدهام كه در دوران بارداری تمام وقت قرائت قرآن را فراموش نمیكرد و ماهی یك بار قرآن را ختم میكرد و پس از تولد، موقع شیردادن برایشان قرآن میخواند.[ مادر بزرگم] میگفت آقا محمد، از هوش و ذكاوت خاصی برخوردار بود و موقعی كه من قرآن میخواندم، نگاهش برق میزد و احساس میكردم انگار متوجه میشود.»
بهشتى، چهار ساله بود كه تحصیلات خود را در مكتب خانه آغاز كرد و خیلی سریع،خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را یاد گرفت و در جمع خانواده و فامیل به تیزهوشی معروف شد. برای ورود به دبستان دولتی ثروت اصفهان در امتحان ورودی شركت كرد و با اینكه در پایه ششم قبول شد اما به علت پائین بودن سن، به كلاس چهارم راه یافت و تحصیلات مقطع دبستان را در همین مدرسه به پایان رساند.
زينتالسادات بهشتى ، خواهر شهيد بهشتى در خاطرهاي ميگويد: «موقع ارتحال مرحوم آقای خاتون آبادی [ پدر بزرگ مادري شهيد بهشتى] كه برادرم [ 18 ماهه] و در آغوش مادرش بود ، [پدر بزرگم ] خطاب به دخترشان(مادرم) گفته بود، پدرجان از این فرزند خیلی خوب مواظبت كن كه این فرزند كسی خواهد شد كه اسلام و دنیا به او افتخار خواهد كرد.»[3]
[2]- شهید آیة الله دكتر بهشتی ، عقل ملكوتی، علی علیزاده مهرانی ، گلشن ابرار،ج 2