خم ابروی تو بود و كف مینوی تو بود
كه به یك جلوه زمن نام و نشان یكجا برد
تو مپندار كه مجنون سرخود مجنون گشت
از سمك تا به سماكش كشش لیلا برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
همه دلباخته بودیم و هراسان، كه غمت
همه را پشت سرانداخت، مرا تنها برد
· عیب پوشی