مرحوم آخوند برای حل اشكال فرموده: آن قاعده عقلی درباره ثبوتُ شی ءٍ لشی ءٍ
است، ولی مفاد كان تامّه ثبوت الشی ء است نه ثبوت شی ء لشی ء. در «الانسان
كاتب» مفاد قضیه، ثبوت شی ء لشی ء است، ولی در «الانسان موجود» مفاد قضیه
اثبات الشی ء و بیان ثبوت الشی ء است. پس قاعده فرعیت تخصیص نخورده.
ایشان می گوید: باید به این مطلب توجه داشته باشید تا این اشكال حل شود.
این یك مقدمه بود
[1].
[1] - . سؤال: در «الانسان موجود» هم ثبوت شی ء لشی ء است، چون اول ماهیت را تصور می كنیم و بعد
وجود را حمل می كنیم.
استاد: ما می گوییم: حمل بر دو قسم است: حملی كه مفادش ثبوت الشی ء است [و دیگر حملی كه مفادش ثبوت شی ء لشی ء است. ] وقتی می گویید «الانسان موجود» آیا می خواهید بگویید «انسان وجود دارد» یا می خواهید بگویید «برای انسان چیزی وجود دارد كه آن، وجود است» ؟ معلوم است كه می خواهید بگویید «انسان وجود دارد» . اما وقتی می گویید «الانسان كاتب» می خواهید بگویید برای انسان چیزی وجود دارد كه آن، كتابت است. این حرف یكی از نفیس ترین حرفهایی است كه در فلسفه گفته شده.
سؤال: «موجود» مشتق است؛ یعنی به معنای شی ءٌ ثبت له الوجود است.
استاد: اولا در هیچ مشتقی این حرف را قبول نكرده اند تا چه رسد به مشتقی مانند «موجود» . شیخ اشراق هم روی همین اشتباه گفته «وجود امری اعتباری است» . او می گوید «اگر وجود حقیقت باشد باید موجود باشد و موجود یعنی شی ء ثبت له الوجود، لذا تسلسل لازم می آید» .