این ایراد ایراد درستی است و جوابی هم ندارد، ولی آقای طباطبایی خودشان
خواسته اند از این اشكال جواب بدهند. گفته اند: ما می توانیم مطلب را طور دیگری
بیان كنیم و آن این است: این تقدم و تأخر، تقدم و تأخر عقلی است
[1]. وجود و
ماهیت در عقل دو چیزند و در خارج یك چیز
[2]؛ یعنی وجودِ در كنار ماهیت،
تحلیلی است كه ذهن انسان خواه ناخواه می كند. در این تحلیل ماهیتْ موضوع
است و وجودْ محمول؛ می گوییم «الانسان موجود» . به حسب اعتبار ذهن این گونه
است و حال آنكه به حسب واقع و نفس الامر: الوجود انسان؛ یعنی بنا بر اصالت
وجود اگر دقت كنیم همان حرف شبستری است كه «من و تو عارض ذات
وجودیم» ؛ یعنی ماهیات عارض وجودند گرچه در ذهن و عقل و طرز تفكر انسان
ماهیت بر وجود تقدم دارد. در فارسی به موضوع می گویند «نهاده» و به محمول
می گویند «برنهاده» . محمول بر موضوع حمل و بار می شود. ذهن وقتی قضیه تشكیل
می دهد طرز قضاوتش این است كه واقعا موضوع را در اعتبار خودش وضع می كند
و می فهمد و محمول را بر آن بار می كند؛ یعنی از نظر ذهن موضوع بر محمول تقدم
دارد. پس وقتی می گوییم «الانسان موجود» ماهیت بر وجود تقدم دارد. پس ما
تقدم ماهیت بر وجود را قبول داریم و همان طور كه عرض كردم، به مراتبی هم این
تقدم را قبول داریم؛ چون می گوییم: الشی ء قُرّر فأمكن فأُوجب فوجب فأُوجد
فوجد. پس به حسب اعتبار عقل وجود در مرتبه ذاتِ ماهیت نیست، بلكه در مرتبه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 728
بعد است. وقتی كه وجود در مرتبه بعد از ماهیت است، پس در مرتبه ذات [ماهیت ]
نقیض وجود یعنی عدم است. همین كه گفتیم «وجود در مرتبه ذات نیست» به این
معناست كه در مرتبه ذات، این معدوم است. «وجود در مرتبه بعد از ذات است»
یعنی در مرتبه ذاتْ وجود نیست. بنابراین نقیض این وجود كه عدم این شی ء باشد،
در مرتبه ذات هست.
[1] - . در بحث تقدم و تأخر خواهیم گفت كه تقدم و تأخر انحائی دارد و بسیاری از آنها تقدم و تأخر عقلی است؛ یعنی فقط در مراتب عقل تقدم و تأخر است.
[2] - . در این مطلب دیگر بحثی نیست.