در
کتابخانه
بازدید : 1545393تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال تفاوت این بیان با بیان اولی كه ما كردیم چه بود؟ به نظر نمی رسد تفاوتی باشد ولی تفاوت است. به نظر من ایرادی اگر بر حاشیه آقا [1]هست همین جهت است.

ایشان این بیان دوم را عین بیان اول گرفته اند و لهذا در حاشیه نوشته اند كه این خود دلیل است بر اینكه زمان به تعدد حركات متعدد می شود. من كار ندارم كه این بیان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 57
[حكما] ناقص است یا ناقص نیست، درست است یا درست نیست، البته بیان درستی نیست ولی آنها با این بیان این مطلب را نخواسته اند بگویند. بیان اول- كه ما كردیم- آن بیان است كه نتیجه اش این است كه به عدد حركات عالم زمان است، ولی ما آنجا كلمه «امكان» به كار نمی بردیم. كلمه «امكان» در بیان دوم از قدماست، از زمان شیخ بوده و شاید قبل از شیخ هم بوده است. شیخ در نجات و شفا این برهان را آورده، بعد هر كسی كه آمده، برهان را از شیخ گرفته و اقتباس كرده است.
از این بیان، اینها می خواهند عكس آن مطلبی را كه ایشان (علامه طباطبایی) فرموده اند نتیجه بگیرند. می خواهند بگویند كه در عالم یك وجود مقداری [غیر از مقادیر اجسام ] وجود دارد نه به عدد حركات وجود مقداری هست. پس در عالم یك وجود مقداری از غیر نوع مقادیر اجسام وجود دارد كه حركات مختلفه با آن وجود مقداری قیاس می شوند یعنی در همه عالم فقط یك زمان وجود دارد. ما مثلاً می گوییم اتومبیل از تهران به سوی قم حركت كرد و 140 كیلومتر را در 2 ساعت طی كرد، بعد این 2 ساعت یعنی این بین الحدین را یك امكان می نامیم. بعد تعمق می كنیم كه این بین الحدینی كه الآن ما اسمش را «2 ساعت» گذاشته ایم آیا عین مسافت است؟ می بینیم نه، مسافت عوض می شود اما بین الحدین همان بین الحدین است. آیا عین سرعت است؟ می بینیم نه، سرعت تغییر می كند و به نصف خودش تقلیل پیدا می كند ولی این بین الحدین همان بین الحدین است. آیا عین حركت است؟ نه، این حركت خودش گاهی نصفه می شود یعنی نصف این بین الحدین سكون است و حركت نیست ولی بین الحدین محفوظ است. پس چیزی در ماورای این حركات وجود دارد كه این حركتها و حتی سكونها با او سنجیده می شود و او یك وجود مقداری غیر قارّ الذات است به دلیل اینكه مقدارِ امر غیر قارّ الذات است و امر غیر قارّ الذات هم قبل از مرحوم آخوند همه می گفتند منحصر به حركت است و زمان را می گفتند مقدار حركت است. پس زمان مقدار یك امر غیر قارّ الذات است. ما امر غیر قارّ الذات غیر از حركت نداریم، پس زمان مقدار حركت است. حال، این كه بعد مرحوم آخوند گفت خود طبیعت قطع نظر از حركت مقدار دارد، مسأله دیگری است.
این طور نتیجه گرفتند. در سطور بعد- كه خود آقای طباطبایی به شكل دیگری ایراد گرفته اند- دلیل اقامه می كنند: حالا كه ما یك كون مقداری غیر قارّ الذات در عالم داریم كه آن مقدارِ حركت است، به دلیل اینكه این كون مقداری خودش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 58
نمی تواند شدت و ضعف پیدا كند و حتی نمی تواند مبدأ و منتها داشته باشد پس قابل این كون مقداری هر جسمی نمی تواند باشد (فصل قبل را مقدمه برای اینجا ذكر كردند) ، اجسام عنصری نمی توانند راسم زمان باشند، باید یك جسم غیر عنصری راسم زمان باشد. هر فاعلی و هر علتی در عالم نمی تواند علت این كون مقداری و آن حركت باشد یعنی علل طبیعی نمی توانند علت آن باشند، علت نفسانی و علت عقلانی می خواهد كه اینها در باب افلاك قائل هستند.
هم خود این برهان و هم حرفهایی كه بعد می زنند دلالت می كند كه این تقریر غیر از آن تقریری است كه ما در جلسه گذشته كردیم و این جلسه هم در اول بحث عرض كردیم. البته این تقریری كه ما اول كردیم بهتر از تقریر آنهاست ولی اینكه آقای طباطبایی می فرمایند كه این خود دلیل است بر اینكه به عدد حركات عالم زمان وجود دارد، از تقریر آنها استنباط نمی شود، از تقریری كه ما كردیم استنباط می شود؛ یعنی ایشان تقریری را كه در ذهن خودشان بوده است و خودشان به آن تقریر معتقد بوده اند در نظر گرفته اند و بعد چنین گفته اند در صورتی كه آن تقریر غیر از تقریر كتاب است و غیر از تقریری است كه دیگران در جای دیگر كرده اند و در شرح هدایه، شفا، كتابهای میرداماد و كتابهای دیگر وجود دارد.
البته بعد خواهیم گفت كه خود مرحوم آخوند خلاف این حرف را می زند. در یكی از براهین حركت جوهریه، گفتیم مرحوم آخوند از راه زمان وارد شده [2]. در آنجا با مقدماتی كه ذكر می كند همین حرف اینجا را رد می كند و می گوید این چه حرف بی معنایی است! مگر معنی زمانی بودن اشیاء این است كه زمان در بیرون وجود اشیاء وجود دارد؟ ! اگر مثلاً این درخت زمانی است معنایش این است كه زمانی در بیرون این درخت وجود دارد و ما یك حركت فلك داریم كه مقداری دارد و آنوقت سكون و حركت این درخت با مقدار آن حركت منطبق می شود؛ زمان به هر حال بیرون از وجود اشیاء است! می گوید چنین نیست. اصلاً آن را خود ایشان یك برهان گرفته است بر اینكه زمان بیرون از وجود اشیاء نیست.
در كلمات مرحوم آخوند، مخصوصا كتاب اسفار كتابی است كه تا انسان به همه مطالب مرحوم آخوند در همه این كتاب تسلط نداشته باشد همه مقاصد خود ایشان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 59
را متوجه نمی شود و این مسأله ای كه ایشان گفته اند آقای طباطبایی خودشان بیش از هر كس توجه دارند به این مطلب كه مرحوم آخوند زمان را در همه اشیاء می داند.

مسأله ای كه ایشان اینجا می گویند مطابق همان مبنای خود مرحوم آخوند است و ایشان هم خوب می دانند كه مبنای اصلی مرحوم آخوند همین است كه به عدد حركات زمان وجود دارد. ولی آخوند در هر جا یك آدم است و یك جور حرف می زند نه از روی غفلت، بلكه خیلی وقتها مطالبی را كه تقریر می كند نه مطابق مبنای خودش بلكه مطابق مبنای قوم تقریر می كند.
حاشیه ای كه آقای طباطبایی در اینجا دارند با مبنای مرحوم آخوند و مبنای خود ایشان و مبنای درست تطبیق می كند اما بحث ما یك وقت این است كه [این مطلب ] حرف درستی است و یك وقت این است كه در اینجا عجالتا مرحوم آخوند چه گفته. آنچه كه در اینجا مرحوم آخوند گفته است این حرف درستی كه ایشان فرموده اند نیست، بلكه همان حرفی است كه دیگران از جمله شیخ در جاهای دیگر گفته اند، یعنی بر اساس این است كه زمان یك چیز است؛ یك حركت است كه از آن حركت زمان انتزاع می شود و آن حركت فلك است و حركات دیگر فقط به اعتبار نوعی انطباق با آن، زمانی هستند نه اینكه خودشان زمان دارند و زمان اینها را با زمان آن منطبق می كنیم.
بنابراین آنچه كه ایشان فرموده اند فی حد ذاته درست است و با مبانی اصلی مرحوم آخوند هم منطبق است. اما این یك مطلب است، مطلب دیگر این است كه در این فصل مرحوم آخوند آیا همین حرف درست را می خواسته بگوید یا اینجا تا آخر فصل همان حرف نادرست دیگران را تقریر كرده؟ تا آخر فصل، ایشان همان حرف نادرست دیگران را تقریر كرده. این توضیحی بود راجع به برهان اول [3]و [4].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 60
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 61

[1] - . [علامه طباطبایی ره. ]
[2] - . در اواخر جلد سوم [چاپ سنگی ] یعنی اواخر سفر الهیات بالمعنی الاخص.
[3] - . سؤال: نقطه اتكاء این [بیان ] سرعت بود. سرعت كه خودش نسبت مسافت به زمان است، چگونه از سرعت می خواهیم زمان را. . .
استاد: پس زمان عین سرعت نیست. ما خواستیم بگوییم كه شما نمی توانید بگویید كه زمان همان سرعت است، كما اینكه در این بیان می گویند آیا زمان خود سرعت است؟ نه، به دلیل اینكه این امكان بین الحدین ثابت است و سرعت متغیر، پس آن بین الحدین (امكان) عین سرعت نیست و چنین نیست كه غیر از سرعت چیزی وجود نداشته باشد و همان سرعت را شما زمان نامیده اید. گفتیم سرعت یعنی نسبت مسافت به زمان، نه اینكه سرعت خودش یعنی زمان.
[4] - . سؤال: برهان اول به عقیده خود حضرتعالی مقبول است یا مردود است؟
استاد: به بیان اولش درست است.
- به بیان اولش هم ممكن است خدشه وارد شود به جهت اینكه آن مقدار قارّ الذات كه می فرمایید همان كمیات خارجی است، مقدار غیر قارّ الذات آن هم خود حركت است. این امر وجود عینی زمان را اثبات نمی كند.
استاد: آیا حركت خودش مقدار است یا ذی مقدار، متقدر است یا مقدار؟ یا هیچ كدام؟
- حركت چیزی است كه ذاتا منصرم است.
استاد: این كه [مفید] مقدار نیست.
- مقداری هم كه ما از حركت انتزاع می كنیم كه زمان می نامیم. . .
استاد: آیا شما تا حركت را متعین اعتبار نكنید می توانید برایش مقدار انتزاع كنید؟
- آنوقت آن، اثبات زمان در خارج می كند؟
استاد: بله، بعدها خواهیم گفت، قبلاً هم مكرر گفته ایم: در مطلق مقدارها و متقدرها- اختصاص به زمان و حركت ندارد- [مقدار، عارض تحلیلی است. ] در برهان دوم مرحوم آخوند در باب حركت جوهری همین حرف را تكرار كردیم، گفتیم در باب اعراض كه نُه مقوله عرضی گفته اند، درست است، ما الآن هم باز می گوییم نه مقوله عرضی، اما اینها با یكدیگر تفاوت دارند. اضافات اساسا از نوع معقولات ثانیه و یك نوع خاص است. هر چه كه اضافه است و هر چه كه از مقولات نسبی است و به اضافه ارتباطی دارد از معقولات ثانیه است كه خود آقایان هم اعتراف دارند. بعد رسیدیم به مقدار. این كه شما می گویید مقدار انتزاعی است، به این معنا غلط است، تعبیر «انتزاعی» فقط به معقولات ثانیه تطبیق می كند. كمیات اعم از كمیات متصله و كمیات منفصله، كه شامل زمان هم می شد یعنی اعم بود از كمیات متصله قارّ و متصله غیر قارّ [این خصوصیت را دارند؛ ] گفتیم خود آقایان اعتراف دارند كه نسبت مقدار با متقدر نسبت محمول بالضمیمه و موضوع نیست یعنی وجود مقدار در خارج، منحاز از وجود متقدر نیست. متقدر و مقدار دو اعتبار از شی ء واحدند یعنی یك شی ء را مبهم اعتبار كنیم ذات متقدر است، متعین اعتبار كنیم مقدار است و در مواردی كه آن حقیقت با تعینهای مختلف پیدا می شود، چنین نیست كه تعین در خارج از یك وجودِ بیرونی است و می آید به شی ء متعین می چسبد، بلكه نحوه وجود اوست. پس مقدار، عارض تحلیلی است. مقدار نه فقط در باب حركت عارض تحلیلی است، در باب اجسام هم عارض تحلیلی است. حرفی است كه اول بار خود بوعلی گفته است. گفته: «نسبت جسم تعلیمی به جسم طبیعی نسبت تعیین به ابهام است. » بنابراین نسبت زمان به حركت، نسبت مقدار به متقدر است و نسبت هر مقداری با متقدر خودش نسبت متعین با مبهم است. كسانی كه می گویند زمان مقدار حركت است، غافل از این مطلب نیستند. شما خیال كرده اید وقتی گفتند زمان مقدار حركت است باید محمول بالضمیمه هم بگویند؟ در هیچ مقداری این حرف را نمی زنند.
- شما می فرمایید حركت واقعا دو مقدار دارد.
استاد: چون دو تعین دارد.
- حركت، مقدار قارّ الذات هیچ وقت ندارد، مقدار قارّ الذات مال اجسام خارجی است.
استاد: ما می گوییم مقداری دارد به تبع مقادیر قارّ الذات. اگر دو اتومبیل 2 ساعت حركت كردند، یكی 70 كیلومتر طی كرد یكی 140 كیلومتر، آیا این حركت به اعتبار 70 كیلومتر مقدار ندارد یعنی این 70 كیلومتر جنبش نیست؟
- 70 كیلومتر حقیقتا مال مسافت زمین است.
استاد: این چه حرفی است؟ ! آیا كسی كه 5 متر پرش پیدا می كند حركتش 5 متر نیست؟
- 5 متر مال زمین است.
استاد: اگر من 1 متر بپرم و دیگری 5 متر، بنده بیایم مناقشه طلبگی بكنم بگویم من با تو برابر پریدم چون 5 متر شأن زمین است؟ ! من و یك قهرمان پرش با هم می رویم می پریم، من فقط 1 متر می توانم بپرم در 5 ثانیه، او می تواند 10 متر بپرد در 5 ثانیه. من در 5 ثانیه پریده ام او هم در 5 ثانیه، پس با هم برابر هستیم، باقی مطلب هم مال مسافت است و به ما مربوط نیست!
- ما فیه الحركة فرق می كند.
استاد: حركت كه فرق نكرده، پرش ما یكی است! [چون هر دو در 5 ثانیه است. ]
پس حركت دو مقدار واقعا پیدا می كند، یعنی متحرك واقعا این مسافت را طی كرده است. بعد بالاترش را خود مرحوم آخوند خواهد گفت، می گوید اساسا مسافت و حركت و زمان همیشه در خارج اتحاد وجودی دارند. مسافتِ حركت [مكانی ] زمین نیست، آن أینی است كه متحرك در آن أین حركت می كند. بعد خواهیم گفت كه اساسا حركت و مسافت و زمان سه اعتبار از شی ء واحد هستند؛ یعنی یك واقعیت است. مسافت می شود مقوله. مقوله، خودش در آنِ واحد از یك نظر حركت است، از یك نظر زمان است. پس چنین نیست كه در اینجا امور متغایر و متباینی وجود دارد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است