در
کتابخانه
بازدید : 1552715تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Collapse <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">فصل 30: </span>در اثبات وجود زمان و بیان ماهیت آن فصل 30: در اثبات وجود زمان و بیان ماهیت آن
Collapse <span class="HFormat">فصل 31: </span>غایت قریب زمان و حركت تدریجی الوجود است فصل 31: غایت قریب زمان و حركت تدریجی الوجود است
Expand <span class="HFormat">فصل 32: </span>قِدم زمان فصل 32: قِدم زمان
Expand <span class="HFormat">فصل 33: </span>در ربط حادث به قدیم فصل 33: در ربط حادث به قدیم
Expand <span class="HFormat">فصل 34: </span>زمان اول و آخر نداردفصل 34: زمان اول و آخر ندارد
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ممكن است كسی این نقض را از طرف شیخ به مرحوم آخوند جواب بدهد، بگوید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 80
حتی بر مبنای خود شما- لااقل به حسب تعبیر شما در باب وجود ذهنی- این حرف درست نیست، چون خود شما هم در باب وجود ذهنی معتقد هستید كه جوهر ذهنی به حمل اوّلی [جوهر] است و به حمل شایع كیف است. این تصوراتی كه برای افلاك پیدا می شود جز یك تغییر كیفی چیز دیگری نیست ولو اینكه متصوَّر و معروف اینها [جوهر است. ] معرفتها كیف اند، معروفها جوهر هستند، آنهم از نظر آنچه كه [از آنها] در این افلاك وجود پیدا می كند به حمل اوّلی جوهرند نه به حمل شایع، همان حرفی كه خود شما در باب وجود ذهنی می گویید. تعبیر خود شیخ در باب وجود ذهنی، حمل اوّلی و حمل شایع نبوده است. وقتی به او نقض كرده اند كه چطور جوهر ذهنی جوهر است، گفته اصلاً جوهر چیزی است كه به حیثی است كه اگر در خارج وجود پیدا كند وجود خارجی اش جوهر است. الآن كه در نفس یك انسان یا در نفس یك فلك است به حیثی است كه اگر در خارج وجود پیدا كند لا فی الموضوع است نه اینكه الآن وجود لا فی الموضوع دارد، الآن وجود فی الموضوع دارد [1]. پس به هر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 81
حال شیخ هم قائل نیست كه [جوهر ذهنی ] الآن در نفس وجود لا فی الموضوع دارد.

بله، ممكن است شما (مرحوم آخوند) حرف دیگری بزنید، همان حرفی كه حاجی و دیگران گفته اند كه اساسا علم از مقوله كیف نیست، آن حرفی كه شما در باب اتحاد عاقل و معقول می گویید و اصلاً قائل نیستید كه وجود تعقلات وجود كیفی باشد، بلكه می گویید وجود اینها وجود جوهری است و نفس است كه به جوهر خودش تكامل پیدا می كند. ولی این، حرفی است كه شما می گویید و نقض بر شیخ نمی شود.

یك وقت شما می خواهید بر شیخ روی مبنای او نقض كنید. روی مبنای شیخ و حتی مبنای شما در باب وجود ذهنی [2]و به عبارت دیگر بنا بر آنچه كه خود شما در باب وجود ذهنی ولو مماشاتا گفته اید و بنا بر آنچه كه شیخ گفته است این نقض بر شیخ وارد نیست، اما این كه بنا بر مسلك دیگر این نقض وارد است، بدیهی است كه شیخ به آن مسلك قائل نبوده، شیخ اصلاً به اتحاد عاقل و معقول قائل نیست. پس این ایراد شما چه ایرادی است؟ !

[1] - . سؤال: این كه فرمودید «بحیث لو وجد فی الخارج. . . » غیر از آنچه كه الآن موجود است چگونه می تواند وجودی در خارج داشته باشد؟
استاد: یعنی در خارج وجود پیدا كند. یك وقت مبنای شیخ را قبول نداریم، یك وقت روی مبنای شیخ صحبت می كنیم. ما نخواستیم بگوییم مبنای شیخ درست است. شیخ می گوید وقتی من می گویم این وجود ذهنی و این ماهیت جوهر است، اصلاً جوهر یعنی ماهیتی كه «بحیث. . . » به حیثی است كه اگر در خارج وجود پیدا كند در موضوع نیست. ملاك جوهریت این حیثیت آن است. این «بحیث» را الآن در ذهن هم دارد. گو اینكه الآن در ذهن وجود فی الموضوع دارد ولی الآن هم در ذهن به حیثی است كه اگر در خارج وجود پیدا كند وجودش لا فی الموضوع است.
- در خارج نمی تواند غیر از این وجود پیدا كند.
استاد: چرا نمی تواند؟
- تصور امر خارجی چگونه می تواند در خارج وجود پیدا كند؟
استاد: متصوَّر در خارج وجود دارد. می گوید آن تصور و ماهیت متصوّر [یعنی جوهر ذهنی ] الآن از آن جهت كه تصور است وجود فی الموضوع دارد ولی به حیثی است كه اگر همین در خارج وجود پیدا كند وجود لا فی الموضوع دارد. مثال می زند به «مغناطیس فی الید» ، می گوید اگر ما مغناطیس را در دست داشته باشیم الآن جذب حدید نمی كند ولی ما می گوییم این مغناطیس به حیثی است كه اذا قُرِّب الیه الحدید یجذبه؛ این حیثیت را الآن هم دارد. اگر از ما بپرسند آیا الآن این مغناطیس جذب حدید می كند؟ می گوییم نه. اگر مغناطیس را تعریف كنیم به آن چیزی كه جذب حدید می كند و مقصودمان این باشد كه بالفعل جذب حدید می كند پس این شی ء مغناطیس نیست، ولی در تعریف مغناطیس این نیست كه بالفعل جذب حدید می كند. اگر می گوییم مغناطیس چیزی است كه جذب حدید می كند یعنی چیزی است كه به حیثی است كه اگر آهنی را نزدیك آن ببرند جذب می كند؛ نظیر آن مطلبی كه اصولیین در باب مشتقهایی كه از قبیل ملكات هستند می گویند. وقتی ما می گوییم این شخص «بنّا» است، معنایش این نیست كه الآن بانیِ بالفعل است و زیاد هم بانی بالفعل است، بلكه بنّا یعنی كسی كه در او حیثیتی است (این حیثیت همان ملكه است) كه به موجب آن اگر بخواهد، می تواند عمل بنّایی را انجام دهد.
[2] - . مبنایی كه حاجی به آن ایراد گرفته ولی همه به حاجی ایراد گرفته اند كه بنای مرحوم آخوند در آنجا بر مماشات بوده و راست است چون آنقدر ضد آن حرف زده كه معلوم است آنجا مماشاتا گفته است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است