اینجاست كه مرحوم آخوند آن عبارت معروفش را راجع به اینكه زمان بعد چهارمی
است در اشیاء، گفته است. می گوید «فللطبیعة امتدادان. . . » پس طبیعت دارای دو
امتداد و دو بعد است، یك بعدش مكانی است كه منشعب به سه بعد می شود، و بعد
دیگرش زمانی است. پس زمان و مكان دو بعد از برای طبیعتند. بنابراین اینكه
اختصاص اشیاء به وقت خاص در زمانْ ذاتی است و در غیر زمانْ عرضی است، اگر
زمان را مقدار حركت بدانیم- آن طور كه قدما قائل بودند- و حركت را عرضی
بدانیم و به علاوه حركت را پدیده ای مستقل در مقابل اشیاء بدانیم، مطلب درستی
است، ولی اگر زمان را مقدار جوهر دانستیم- و امور زمانی هم یا جوهرند یا عرض-
می بینیم آن امور زمانی كه ما می گفتیم معلّلند به علل خارج، همه با زمان یك چیز از
آب درمی آیند؛ چون زمان بُعد دیگری از عالم شد و وقتی كه بعد دیگری از عالم شد
بعد دیگری از جوهر شد. (با توجه به امر دیگری كه آقای طباطبایی در حواشی شان
متعرض هستند مطلب كامل می شود، و آن اینكه: یك زمانِ عالَمی و جهانی و كلی
داریم كه همان زمان جوهری است و به عدد حركاتِ عرضیِ جوهر هم زمانهای
تبعی داریم. پس تمام پدیده های عالم حركت عین ذاتشان است، پس زمان هم عین
ذاتشان است، پس زمان بُعد چهارم طبیعت و یگانه بعد اعراض است. ) پس اگر با
نظر دقیق نگاه كنیم اختصاص هر حادثه ای به زمان خودش عین ذاتش خواهد بود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 209