در
کتابخانه
بازدید : 1552808تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">فصل 30: </span>در اثبات وجود زمان و بیان ماهیت آن فصل 30: در اثبات وجود زمان و بیان ماهیت آن
Expand <span class="HFormat">فصل 31: </span>غایت قریب زمان و حركت تدریجی الوجود است فصل 31: غایت قریب زمان و حركت تدریجی الوجود است
Expand <span class="HFormat">فصل 32: </span>قِدم زمان فصل 32: قِدم زمان
Collapse <span class="HFormat">فصل 33: </span>در ربط حادث به قدیم فصل 33: در ربط حادث به قدیم
Expand جلسه پنجاه و هفتم جلسه پنجاه و هفتم
Expand جلسه پنجاه و هشتم جلسه پنجاه و هشتم
Expand جلسه پنجاه و نهم جلسه پنجاه و نهم
Expand جلسه شصتم جلسه شصتم
Collapse جلسه شصت و یكم جلسه شصت و یكم
Expand جلسه شصت و دوم جلسه شصت و دوم
Expand جلسه شصت و سوم جلسه شصت و سوم
Expand جلسه شصت و چهارم جلسه شصت و چهارم
Expand <span class="HFormat">فصل 34: </span>زمان اول و آخر نداردفصل 34: زمان اول و آخر ندارد
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا آقای طباطبایی مطلبی در حاشیه دارند كه از جمله حرفهایی است كه ایشان در نوشته های فارسی و عربی خودشان خیلی روی آن تكیه دارند و در اینجا معتقدند مرحوم آخوند هم همان مطلب را می گوید. این مطلب را- كه اینجا به صورت توضیح حرف مرحوم آخوند بیان می كنند- دیگران از حرف مرحوم آخوند استنباط نكرده اند و حرف بسیار عالی ای هم هست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 192
[قبل از بیان مطلب آقای طباطبایی مقدمه ای ذكر می كنیم: ] در باب عالم طبیعت انواعی از كثرت قابل بحث است. یكی همان كثرت قابل و مقبول است كه آیا میان ماده و صورت كثرتی هست یا نه [1]؟ گفتیم كه چنین كثرتی عینی نیست بلكه بیشتر برمی گردد به تحلیل عقلی.
بحث دیگر راجع به كثرت طولی صورتهاست. مثلا شیئی نطفه می شود (یعنی صورت نطفه بودن پیدا می كند) بعد علقه می شود، بعد مضغه می شود تا اینكه انسان می شود، این صورتها با یكدیگر چه نسبتی دارند؟ آیا واقعا كثرتی در كار است، یا اینكه این تجزیه ها نیز كار ذهن است و [در عالم عین ] یك واقعیت متصل و متدرج و ذی مراتب بیشتر وجود ندارد؟ بدون شك مُختار مرحوم آخوند كه در بسیاری از كلمات خودش به آن تصریح كرده همین شق دوم است و اصلا معنای حرف ایشان كه می گوید «حركت جوهریه خَلع و لَبس نیست بلكه لَبس بعد از لَبس است» همین است.
اگر بپرسید: پس چرا مرحوم آخوند گاهی اسم صورت سابقه و صورت لاحقه را می آورد و می گوید «صورت سابقه ماده را مستعد می كند برای صورت لاحقه و باز این صورت لاحقه برای صورتی دیگر» ؟ آیا از اینجا معلوم نمی شود كه ایشان به كثرتی قائل است؟
در جواب می گوییم: خود مطالب مرحوم آخوند نشان می دهد كه ما گاهی به وجود نظر می كنیم و گاهی به ماهیت. وقتی به وجود نظر كنیم وحدت است و وقتی به ماهیت- كه امری اعتباری است- نظر كنیم كثرت است، ولی این كثرتْ كثرت اعتباری است. پس اگر گاهی صورتها را تقطیع می كنیم و می گوییم «صورت سابق از بین رفت و صورت لاحق آمد و باز صورت لاحق از بین رفت و صورتی دیگر آمد» در واقع این كثرت كثرت به حسب اعتبار است و الاّ در عالم عین تمام این صورتها صورت واحد و مراتب یك واحد هستند. پس جنبه وجود را نباید با جنبه ماهیت اشتباه كنیم؛ اگر به جنبه وجود نظر كنیم می بینیم در میان این صور طولیه وحدت حكمفرماست و اگر جنبه ماهیت را نگاه كنیم می گوییم «هیولای ثانیه متلبس به صورتی است و مستعد برای صورت دیگر» . ما با چشم ماهیت بین تعبیر به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 193
كثرت می كنیم و الاّ با چشم حقیقت بین این تعبیر درست نیست.
مطلب آقای طباطبایی این است: ما در عالم طبیعت علاوه بر كثرت طولی صورتها [2]كثرت دیگری نیز می بینیم. ما صورتهایی مثل گندم، جو، انسان، اسب و درخت را می بینیم كه هركدام از اینها برای خودش است؛ این هم نوعی كثرت است، منتها كثرت عَرْضی. حال آیا در اینجا هم در واقع وحدتی حكمفرماست؟ یعنی آیا با نظر واقع بینانه تمام عالم طبیعت یك ماده و یك صورت است (ماده هم، چنان كه گفتیم، هیچ حقیقتی ندارد جز تحلیلی از صورت) و به تعبیر دیگر: تمام عالم [طبیعت ] از نظر عَرْضی هم یك حقیقت است؟ یعنی این كثرت انواع كه ما می بینیم، از نظر ماهوی است و درست هم هست، ولی از نظر وجودی تمام عالم یك واحد است و این كثرتها مثل كثرت مراتب و كثرت امواج دریاست [3]و در واقع در عالم یك حركت وجود دارد كه این حركت ذوشُعَب است.
این نظریه نظریه خیلی بزرگ و عجیبی است وعقیده آقای طباطبایی همین است. [بنابراین ] وقتی می گوییم «حركت جوهریه» ، معنایش این نیست كه در عالمْ انواع حركات جوهریه جدا از هم به عدد انواع بلكه به عدد اشخاص وجود دارد؛ بله به یك اعتبار به عدد اشخاص حركت جوهریه وجود دارد، ولی به اعتبار دیگر تمام این حركتها مراتب یك حركت هستند و تمام این انواع و اشخاص، مراتب یك حقیقت و واقعیت هستند.
ایشان خواسته اند این مطلب را از عبارات مرحوم آخوند در اینجا استنباط كنند ولی این، قدری مشكل است، گو اینكه از عبارات دیگر مرحوم آخوند شاید بشود این مطلب را استفاده كرد [4]. ایشان در جلد دوم اسفاردر بحث هیولی و صورت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 194
مطلبی دارد كه متأسفانه فقط به صورت احتمال و فرضیه آن را بازگو كرده و رد شده و ای كاش خودش این مطلب را تعقیب می كرد. مطلب این است: اینكه ما قائل به فصل و وصل هستیم و مثلا می گوییم «آب غیر از هواست، هوا غیر از آتش است، گیاه غیر از جماد است. . . » ، آیا به این معناست كه ما اینها را امور جدا از یكدیگر می دانیم؟ یعنی آیا همان جدایی كه طرفداران ذیمقراطیس میان ذرات قائل بودند، ما نیز لااقل میان این افراد انواع قائل هستیم؟ یا نه، طبق احتمال دیگر اصلا هوا و آب یك جسمند، جسم واحدی كه در یك درجه رقیق تر است و در درجه دیگر غلیظتر (مثل خود هوا كه هرچه بالاتر برویم رقیق تر می شود و اصلا در آن بالا خاصیتش فرق می كند) ؛ یعنی ما هوا و آب را به صورت دو نوع می بینیم ولی در واقع اینها مراتب جسم واحدند.
مرحوم آخوند در آنجا به صورت یك احتمال می گوید: تمام اجسام عالم یك جسمند و اختلاف در مراتب است، مثل اینكه یك آب در یك جا غلیظتر و متراكم تر باشد و در جای دیگر رقیق تر؛ یعنی اختلاف اجسام اختلاف مراتب یك حقیقت و یك واحد است [5]نه اینكه مثلا هوا و آب واقعا از یكدیگر منفصل باشند ولی در كنار و مجاور هم قرار گرفته باشند [6].
خلاصه مرحوم آخوند در آنجا چنین حرفی زده است، كه اگر آن را قبول كنیم آنچه كه اینجا آقای طباطبایی به ایشان نسبت می دهند به طریق اولی قابل تأیید است. به هرحال مطلب، فوق العاده قابل تأمل است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 195

[1] - . همان بحثی كه اینجا مطرح بود.
[2] - . كثرت طولی مثل اینكه: ماده مسیری را طی می كند و بعد در یك جا متوقف می شود، یا: گیاهی رشد می كند و بعد به مرحله ای می رسد كه زرد می شود و ماده برمی گردد به حالت اول.
[3] - . البتـ- ه ایشان مثـ- ـال «امواج دریا» را ذكر نكرده اند.
[4] - . سؤال: این حركت ذوشُعَب با حركات مختلف در موارد مختلف چه فرقی می كند؟
استاد: حركت ذوشعب مثل این است كه یك شی ء در آنِ واحد حركتهای مختلف داشته باشد؛ مثل فرضیه ای كه امروز در مورد زمین می گویند كه زمین در آنِ واحد یازده حركت دارد؛ یعنی یك زمین است كه هم حركت انتقالی دارد هم حركت وضعی و هم یك سلسله حركات دیگر. [قول به حركت ذوشعب، ] یعنی تمام حركتهایی كه در عالم طبیعت است در عین كثرت برمی گردد به شی ء واحد؛ یك شی ء است كه دارای حركت ذوشئون است؛ مثل اختلاف موجهای دریا كه هیچ موجی عین موج دیگر نیست، ولی در عین حال متموّج واحد است.
[5] - . مثل اجزاء آب كه به یكدیگر متصلند.
[6] - . این مطلب نظیر فرضیه ای است كه امروز پیدا شده كه می گویند: اختلاف اشیاء فقط مثل اختلاف مراتب موج است و الاّ در واقع یك حقیقت است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است