در
کتابخانه
بازدید : 1545350تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حرف مرحوم آخوند در باب ربط حادث به قدیم این بود كه [1]: فقط جوهر متغیر بالذات می تواند رابط حادث و قدیم باشد. ایشان به كلام دیگران كه گفته اند «حركت وضعی فلك (كه از حركات عرضیه است) رابط است» اشكال كرد. اشكال ایشان در واقع نیمی از مطلب بود و اگر ایشان مطلب دیگری را كه از حرفهای خودشان است اضافه كرده بودند [بهتر بود. ] آن مطلب این است: ما در باب ربط حادث به قدیم و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 188
ربط متغیر به ثابت، نیازمند به امری هستیم كه به جعل بسیط قابل جعل باشد و در عین اینكه به جعل بسیط قابل جعل است امری باشد كه از یك جنبه حادث است و از جنبه دیگر قدیم. در حركت عرضیه ای كه شما [2]در نظر گرفتید اگر بخواهیم نفس حركت را یك پدیده مستقل در مقابل ما فیه الحركه و موضوع بدانیم مثل این است كه «حدوث» را امری مستقل در مقابل حادث بدانیم، در حالی كه «حدوث» پدیده مستقلی در مقابل حادث نیست بلكه همان وجود بعد العدمِ حادث است. حركت هم وجود و حدوث بعد العدم تدریجی است. ما به حركات عرضیه [و به طور كلی ] به مفهوم حركت به عنوان یك پدیده مستقل در عالم نمی توانیم نگاه كنیم؛ نمی توانیم بگوییم در عالم اشیائی (مثل انسان و درخت و اسب و رنگ و عدد) وجود دارند و در كنار آنها «حركت» هم وجود دارد. این مثل این است كه بگوییم در عالم اشیائی وجود دارند و در كنار آنها «حدوث» هم وجود دارد. بله «حدوث» وجود دارد اما «در» همه اینها وجود دارد نه اینكه پدیده ای جداگانه باشد. انسان وقتی وجودش وجود بعد العدم شد می گوییم «حدوث انسان» ، رنگ وقتی وجودش وجود بعد العدم شد می گوییم «حدوث رنگ» ، عدد وقتی وجودش وجود بعد العدم شد می گوییم «حدوث عدد» .
پس «حدوث» پدیده ای در مقابل پدیده ها نیست، بلكه نحوه وجود این پدیده هاست. حركت هم همین طور است؛ یعنی ما نمی توانیم حركت را به صورت پدیده ای در كنار پدیده ها بدانیم، بلكه به یك معنا در همه پدیده ها هست و همه چیز حركت است [و] به یك معنا خودش به تبع اشیاء دیگر موجود است. پس حركت بما هی حركةٌ (یعنی ماهیت حركت بما هی حركةٌ) حكمی ندارد و باید برویم سراغ متحركها و ما فیه الحركه ها.
حالا می رویم سراغ متحركها. مطلب بسیار مهمی كه خیلی جاها در خلال كلمات مرحوم آخوند آمده است- و عجیب این است كه در موارد خیلی لازم آن را نگفته و مثل اینكه فرض كرده مورد توجه است- این است: اگر حركتْ عرضی باشد نمی تواند رابط باشد؛ چون حركت عرضی حكم عرض را پیدا می كند و در عرض مقبول غیر از قابل است، مقبول كه غیر از قابل شد علیت و جعلْ تألیفی خواهد بود،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 189
پس جاعل یَجْعَلُ الموضوعَ متحرّكا نه اینكه یَجْعَلُ نفسَ الحركة. (در حركت عَرَضی یجعلُ نفسَ الحركة معنی ندارد بلكه یجعلُ الشی ءَ متحرّكا معنی دارد. ) وقتی كه جعل، تألیفی و مركب شد مطلب دیگری عود می كند و آن این است كه: علة المتغیر متغیر، یعنی هرجا متغیرْ متغیرِ به جعل تألیفی باشد (یعنی هر جا ذات متغیر امری باشد و تغیر امری دیگر) علت متغیر هم باید متغیر باشد.
تنها در جایی علت متغیر می تواند ثابت باشد كه معلول او مجعول به جعل بسیط باشد؛ یعنی جاعل به جعل واحد حقیقتی را جعل كند كه در ذات خودش متغیر است. وقتی به سراغ حقایقی می رویم كه حركت (یعنی حدوث تدریجی) را می پذیرند می بینیم یگانه حقیقتی كه قابل جعل به جعل بسیط است حقیقت جوهری است.

[1] - . ما هنوز گوشه و كنار مطلب ایشان را جمع نكرده ایم، در این بین مطالبی می گوییم كه در ذهنها باقی بماند.
[2] - . [خطاب به شیخ و امثال او. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است