این چیزی كه معنایش غیر قارّ الذات بودن، متصرم بودن و متجدد بودن است دارای
جهات مختلف است. از یك جهت امری است ثابت و دائم، از یك جهت دیگر امری
است متجدد و متصرم. می بینید عین حرفهایی كه ما در باب حركت می گفتیم درباره
این امر متقدم بالذات و متأخر بالذات می آید: از یك جهت واحد، از یك جهت
دیگر كثیر. آن چیزی كه مناط این تقدمهاست كه عجالتا اسمش را «زمان»
گذاشته ایم از یك نظر ثابت [و باقی است. ] اگر از ما بپرسند كه آیا زمان وجود دارد
یا وجود ندارد؟ می گوییم وجود دارد. چنانچه بگویند زمان از كِی وجود داشته
است؟ اگر قائل به قدم به یك معنا باشیم می گوییم زمان خودش قدیم است، زمان كه
«كی» ندارد، همیشه زمان وجود داشته و وجود خواهد داشت؛ و اگر فرضا قائل به
یك حدوث زمانی برای زمان بشویم، مثلاً می گوییم از یك میلیارد سال پیش
وجود داشته و تا یك میلیارد سال دیگر وجود خواهد داشت. پس، از این نظر به
همه این شی ء متصل غیر قارّ الذات به صورت یك امر واحد و ثابت می نگریم. این،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 73
وجهه ای نظیر وجهه حركت توسطی در حركت است. در آینده خواهیم گفت كه اینها
چگونه با یكدیگر منطبق می شوند.
به یك اعتبار دیگر زمان امر باقی نیست. زمان، این حقیقت ممتد است كه اصلاً
بقا در آن فرض نمی شود، حدوثش عین زوالش است و بقایش عین فنایش است.
آنگاه می آییم اجزاء و قطعات زمان را در نظر می گیریم؛ زمان باقی است یعنی چه؟
زمان یعنی دیروز، ساعت قبل، دقیقه قبل؛ كِی باقی است؟ دیروز باقی است؟ ساعت
قبل باقی است؟ هزار سال پیش باقی است؟ چیزی باقی نیست.