یكی دیگر از اموری كه باز از استعدادهای خاص انسانی شمرده می شود (لااقل از
نظر بعضی از روان شناسان) مسئله نیایش و پرستش است. درباره این مطلب اولاً
یك بحثی هست كه آیا نیایش و پرستش یك حس اصیل و یك غریزه است در
انسان یا چنین حس اصیل و چنین غریزه ای در انسان وجود ندارد، بلكه این امر
مولود غرایز دیگر است؟ اجمالاً می دانیم كه عده زیادی از محققین و روان شناسان،
نیایش و پرستش را به عنوان یك حس اصیل در انسان پذیرفته اند. مقاله ای كه در
حدود دوازده سال پیش آقای مهندس بیانی- كه من ایشان را فقط به اسم
می شناسم- با توصیه آقای مهندس بازرگان ترجمه كردند و در اولین شماره سالانه
«مكتب تشیع» تحت عنوان «حس دینی یا بُعد چهارم» چاپ شد، در همین زمینه
بود. آنجا نویسنده تشریح كرده بود كه روح انسانی از آن جهت كه انسان، انسان
است (یعنی منهای حیوانیات) چند بعد جداگانه دارد
[1]كه در حیوان وجود ندارد. او
آن غرایز را تعبیر به «بُعد» كرده بود كه وجود انسان چند بُعد دارد: بعد حقیقت جویی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 891
یا علم؛ یعنی گذشته از اینكه علم برای زندگی انسان مفید است و وسیله است برای
زندگی، خودش از آن جهت كه حقایق را برای انسان كشف می كند مطلوب بالذات
است. انسان حقیقت را برای خود حقیقت هم می خواهد، و خیال نمی كنم در این
مطلب جای بحث و تردید باشد. یعنی مثلاً اگر الآن ما بدانیم كه علمایی به یك
حقیقتی رسیده اند كه آن حقیقت اصلاً مربوط به زندگی مردم زمین بلكه منظومه
شمسی نیست و دانستن و ندانستن آن یك سر سوزن در زندگی ما اثر نمی بخشد،
باز اگر از ما بپرسند تو دلت می خواهد آن را بدانی یا ندانی، هیچ كس نمی گوید وقتی
به درد زندگی من نخورد دانستن و ندانستن آن برای من علی السویّه است. باز آدم
می خواهد بفهمد و روشن شود. علم روشنایی است و جهل تاریكی. انسان
بالضروره از جهل و تاریكی فراری است و به روشنایی مایل است.
[1] - . و به عبارت دیگر، چند غریزه اختصاصی در انسان است.