در
کتابخانه
بازدید : 883282تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی</span>بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی
Expand پرورش عقل پرورش عقل
Expand تربیت عقلانی انسان تربیت عقلانی انسان
Expand پرورش استعدادهاپرورش استعدادها
Expand مسئله عادت مسئله عادت
Expand فعل اخلاقی (1) فعل اخلاقی (1)
Expand فعل اخلاقی (2) فعل اخلاقی (2)
Expand فعل اخلاقی (3) فعل اخلاقی (3)
Expand بررسی نظریه نسبیّت اخلاق بررسی نظریه نسبیّت اخلاق
Expand حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق
Collapse پیوند عبادت با برنامه های تربیتی پیوند عبادت با برنامه های تربیتی
Expand كرامت نفس در قرآن و حدیث كرامت نفس در قرآن و حدیث
Expand ریشه الهامات اخلاقی ریشه الهامات اخلاقی
Expand توسعه «خودی» توسعه «خودی»
Expand <span class="HFormat">بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان</span>بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در جوامع اسلامی سه نوع اخلاق داریم:
1. اخلاق فیلسوفانه یا اخلاق سقراطی كه به دلیل اینكه خیلی خشك و علمی بوده، از محیط علما و فلاسفه تجاوز نكرده و به میان عموم مردم نرفته است. ولی دو نوع اخلاق دیگر در میان مردم مؤثر بوده است.
2. اخلاق عارفانه، یعنی اخلاقی كه عرفا و متصوّفه مروّج آن بوده اند كه البته با مقیاس وسیعی مبتنی بر كتاب و سنت است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 811
3. اخلاق حدیثی، یعنی اخلاقی كه محدّثین با نقل و نشر اخبار و احادیث در میان مردم به وجود آورده اند.
این دو نوع اخلاق، وجوه مشترك زیادی دارند گو اینكه در بعضی نقاط ممكن است اختلاف داشته باشند. اخلاق عارفانه محورش مبارزه و مجاهده با نفس بوده است كه این البته در اساس، تعلیم صحیحی است و با اخلاقی كه در كتاب و سنت ذكر شده نیز وفق می دهد، ولی در آن نوعی افراطكاری شده است كه منجر به یك سلسله تعلیمات كه با كتاب و سنت سازگار نیست گردیده و اخلاق اسلامی را یك مقدار از زندگی به مردگی كشانده است. اینها تحت عنوان مبارزه با نفس و خودخواهی و خودپرستی، آن چیزی را كه در اسلام به معنی كرامت نفس و شرافت نفس آمده است و به حفظ آن توصیه شده [نادیده می گیرند. ] اسلام با نفس پرستی به معنی شكم پرستی و زن پرستی و یا پول پرستی و جاه پرستی مخالف است و با همه اینها اگر بخواهد به صورت معبود درآید مبارزه می كند. طبع انسان هم مایل به اینهاست، و به این جهت با اینها مبارزه می شود كه انسان طبعا به سوی اینها مایل است. ولی چیزهایی هست كه طبع، مایل به آنها نیست و با توصیه باید آنها را تقویت كرد، از قبیل عزت خواهی، شرافت خواهی و كرامت نفس خواهی، و این معنایش این است كه انسان توجهی به خلاف [آن امور] یعنی به گوهر روح و نفس خود دارد و گوهر روح و نفس خود را برتر می داند از پاره ای كارها و خلقیات.

اهتمام به این «خودی» و زنده كردن این «خود» ، با مبارزه كردن با آن «خود» هر دو به سوی یك هدف است و برعكس، كشتن این خود، اثر كشتن آن خود را هم از میان می برد.
مثلاً حدیثی است در نهج البلاغه كه می فرماید: مَنْ كَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَیْهِ شَهَواتُهُ [1]آن كه نفسش برایش عزت و شرف داشته باشد و احساس شرافت و كرامت برای نفس خود كند، شهوات در نظرش خوار است؛ یعنی اگر این حس در انسان پیدا شود، زود شهوت پرستی را رها می كند. انسان را ارجاع می دهد به خودی در درون خودش كه به «خود» ت توجه كن، «خودِ» تو یك مقام عالی دارد و برتر است از اینكه آلوده به این چیزها شود. مثل این است كه كسی را به تابلوی بسیار زیبایی كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 812
دارد آگاه می كنیم كه: می دانی این تابلو چه تابلویی است؟ ! خیلی عالی و فوق العاده است، حیف است اینجا باشد كه گرد و غبار و دود بگیرد. تا آن را نمی شناسد اهمیت نمی دهد، ولی وقتی كه شناخت فورا آن را حفظ می كند.
حدیث دیگر از امام هادی است: مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلاتَأْمَنْ شَرَّهُ [2]بترس از آدمی كه خودش برای خودش قیمت ندارد؛ آن كسی كه حس كرامت نفس، این سرمایه عظیم را از دست داده، از چنین آدمی بترس؛ آدمی كه احساس شرافت و كرامت در خود نمی كند، از شرّ او ایمن مباش.
در آن حدیث معروف عقل و جهل در تحف العقول (صفحه 389) چنین آمده:

لا دینَ لِمَنْ لا مُرُوَّةَ لَهُكسی كه مردانگی ندارد دین ندارد. (دعوت به مردانگی، خود دعوت به نوعی «خود» است) . وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُو آن كه عقل نداشته باشد نمی تواند مردانگی داشته باشد. اِنَّ اَعْظَمَ النّاسِ قَدْرا مَنْ لایَرَی الدُّنْیا لِنَفْسِهِ خَطَرااز همه مردم بلندمرتبه تر و عظیم القدرتر آن كسی است كه برای تمام دنیا به اندازه نفس خود ارزش قائل نیست. (البته این نفس پرستی نیست) . از همه مردم، عظیم القدرتر آن كسی است كه اگر تمام دنیا را یك طرف بگذارند و كرامت و عزت نفس را طرف دیگر، او خودش و عزت نفس خودش را بر تمام دنیا مقدّم می دارد، یعنی حاضر نیست شرافت و كرامت خود را لكه دار كند در مقابل اینكه تمام نعمتهای دنیا را به او بدهند.
در نهج البلاغه می فرماید: قَدْرُ الرَّجُلِ عَلی قَدْرِ هِمَّتِهِعظمت و اهمیت هركس به همان اندازه ای است كه همتش بلند است. وَ صِدْقُهُ عَلی قَدْرِ مُروءَتِهِو راستی و راست گفتاری هركس به اندازه احساس مردانگی اوست. جمله عجیبی است! كسی كه در خود احساس جوانمردی و مردانگی كند، دروغ نمی گوید و دروغ را دون شأن خود می داند. (این توجه به شأن خویش داشتن، خود مطلبی است) . وَ عِفَّتُهُ عَلی قَدْرِ غَیْرَتِهِ [3](این هم حرف عجیبی است) عفت و پاكدامنی هركس در امر جنسی به اندازه غیرتمندی اوست؛ یعنی كسی كه نسبت به ناموس خود غیرتمند است، به ناموس دیگری تجاوز نمی كند و اگر كسی به ناموس دیگران تجاوز كرد، آن غیرت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 813
را از دست داده است.
از همه اینها صریحتر جمله ای است در وصیت به امام حسن علیه السلام: اَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِیَّةٍ نفس خویش را از هر كار پستی برتر و بالاتر بدار، وَ اِنْ ساقَتْكَ اِلَی الرَّغائِبِهر اندازه نفس، تو را به سوی شهوات و رغبتها بكشاند، تو نفس را از این آلودگیها برتر بدان. فَاِنَّكَ لَنْ تَعْتاضَ بِما تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاتو هرچه را از دست بدهی می توانی عوضش را به دست آوری مگر آن مقدار كه از خود و جانت از دست بدهی؛ اگر نفست را لكه دار كنی، آن دیگر عوض ندارد. وَ لا تَكُنْ عَبْدَ غَیْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللّهُ حُرّا [4]هرگز بنده دیگری مباش زیرا خدا تو را آزاد آفریده است.
ممكن است كسی بگوید اگر آدم می خواهد با نفس پرستی مبارزه كند، اگر بنده كسی نباشد كه بیشتر نفس پرستی كرده تا اینكه آزاد باشد. نه، آن نفسی كه باید با آن مبارزه كرد غیر از این نفسی است كه باید آن را حفظ كرد. این جمله ها را علی علیه السلام می گوید كه تمام شعارش مبارزه با هواپرستی و نفس پرستی است. معلوم می شود كه آن هواپرستی و نفس پرستی كه اسلام با آن مبارزه می كند غیر از آن چیزی است كه می خواهد آن را زنده كند.
محمّد اقبال پاكستانی (در كتاب اقبال شناسی، ترجمه آقای سید غلامرضا سعیدی) یك بخش اشعار و یا یكی از فصلهای افكارش «فلسفه خودی» است. در میان شعرا تنها كسی كه به این نكته (یعنی بازگشت به خود، دریافت خود و پیدا كردن خود) توجه داشته، اقبال است.
امام صادق در حدیثی كه در تحف العقول (صفحه 304) هست، می فرماید:
و لا تكن فظا غلیظا یكره الناس قربك و لا تكن و اهنا یحقرك من عرفك .
از آن اشخاص تندخو مباش كه مردم خوش ندارند به آنها نزدیك شوند، ولی خیلی هم سست و شُل نباش كه هركه تو را می بیند تحقیرت كند. یعنی اسلام نمی پسندد كه یك نفر مسلمان تحت عنوان اینكه با نفس باید مبارزه كرد، خود را به صورت یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 814
فرد پست و حقیر درآورد كه هركس به او می رسد اعتنا به وی نكند. عزت و شرافت را باید حفظ كرد: وَ لِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ [5]. قرآن چنین می گوید.

[1] - . حكمت 441
[2] - . تحف العقول با ترجمه، ص 512، حدیث 14
[3] - . حكمت 44
[4] - . نهج البلاغه، نامه 31، قسمت 45
[5] - . منافقون/8
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است