این عموماتی كه در اینجا آمده است، عمومات استثناءناپذیر و آبی از تخصیص
است و بهترین و مسلّمترین دلیلش جریان تاریخی حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) و
حضرت زینب (سلام اللّه علیها) است. قضیه حضرت زهرا از یك جنبه واقعا عجیب
و فوق العاده است. شما در مجموع در نظر بگیرید. از یك طرف علی و زهرا یك
زوجی هستند كه نشان دادند از جنبه مادی و جمع ثروت، به دنیا و مافیهایش
بی اعتنا هستند. گفت:
وَ ما اَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَیْرِ فَدَكٍ؟ وَ النَّفْسُ مَظانُّها فی غَدٍ جَدَثٌ [1]
اصلاً علی چه اعتنا [به فدك ] دارد؟
آن كه رست از جهان، فدك چه كند
آن كه جَست از جهت، فلك چه كند
یك آدم جَسته از ابعاد جهان است. به عنوان یك پول و یك ثروت و یك مایه
زندگی، واقعا اینها نشان دادند كه به فدك بی اعتنا هستند. و از طرف دیگر از
مسلّمات تاریخ اسلام است- و این روایت معروف را اهل تسنن بیشتر روایت
كرده اند- كه در مرض وفات پیغمبر اكرم، حضرت زهرا زیاد گریه می كردند. پیامبر
اكرم با حضرت زهرا نجوایی كردند و گریه ایشان افزون شد، و بعد از مدتی نجوای
دیگری كردند و حضرت زهرا متبسّم شد. و بعدها كه از ایشان سؤال كردند كه این
دو نجوا چه بود، فرمودند: در نجوای اول پدرم به من خبر داد كه به طور قطع از دنیا
می رود. [گریه ام ] در فراق پدر بود. و در نجوای دوم به من گفت: ولی تو به سرعت به
من ملحق می شوی. خرسندی ام از این جهت بود.
و بعلاوه می دانیم ایشان بیمار هم بودند، به طوری كه همیشه در بستر بودند.
برای ایشان مطلب مسلّم بود كه دیگر از عمرشان چیزی باقی نمانده. آنوقت در
همین حال فدك را می برند. فدك به عنوان یك ثروت برای زهرا ارزشی ندارد، ولی
فدك به عنوان یك حق ربوده شده و اینكه حق را باید احیا كرد، برای همان زهرا
آنقدر ارزش دارد كه می آید در مسجد مدینه «عَلی حَشَدٍ مِنْ نِسائِها» با یك عده از
زنان بنی هاشم و زنان علاقه مند به ایشان، در حضور خلیفه وقت، و خطبه ای به آن
غرّایی را در آنجا انشاء می كند و طرف را می كوبد و از حق خودشان دفاع می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 797
چرا نترسید؟ آیا این برخلاف تربیت اسلامی بود؟ برای زن مثلاً سبك بود این كار؟
برای زن زشت بود این كار كه بیاید در مسجد مدینه در حضور چند هزار نفر
جمعیت، دم از مال دنیا بزند و از حقش دفاع كند؟ نه، هیچ زشت نبود، دفاع از حق
بود. همان زهرای بی اعتنا به دنیا و مافیها به عنوان یك پول و یك امر مادی و ثروت
شخصی و مایه لذت فردی، و همان زهرای مطمئن كه تا چند روز دیگر از دنیا
می رود- كه انسان وقتی بداند كه بزودی از دنیا می رود، دیگر مطامعش به مادیات
دنیا بكلی از بین می رود- به عنوان اینكه پاسدار حق است و نباید گذاشت حق
قربانی بشود و سنت پایمال كردن حقوق جان بگیرد، می آید در كمال شجاعت از
حق خودش دفاع می كند. شخصا می رود به خانه خلیفه وقت و فرمان را از او
می گیرد. بعد آن فرمان را به عنف از ایشان می گیرند، و سپس به شكل دیگری با
امیرالمؤمنین در مسجد مدینه [حاضر می شود] و اوضاع عجیبی [پیش می آید] كه
آخر كار كه دیگر مجبور شد با آنها در بیفتد رسما درافتاد.
[1] - . نهج البلاغه، نامه 45: [و مرا با فدك و غیرفدك چه كار؟ ! در حالی كه فردا پس از مرگ جایگاه نفس گور است. ]