فرق ایندو از قبیل فرق شبكه انداختن با سپر به كار بردن است.
نفاق برای به دام انداختن دیگری است كه اگر انسان صراحت به خرج
دهد او راه خود را می گیرد و می رود، و تقیه برای حفظ نیروی مالی یا
جانی یا اعتباری خود است كه اگر صراحت به كار برده شود، طرف
ضربت خود را وارد می آورد. تقیه اتقاء است، مصداق معنوی «
خذوا
حذركم و اسلحتكم» است.
صراحت معروف این است كه انسان مجامله كار و خوشامدگو و
خوشامدكار نباشد. هدف مجامله حفظ منافع شخصی نزد طرف
جلد دوم . ج2، ص: 245
است، نه حمایت حقیقت یا اصلاح طرف.
نفاق، ابطان كفر و اظهار ایمان است و از دو جهت بد است: یكی
جهت كفر و دیگر جنبه ی اغفال و تعمیه و شبكه اندازی.
آیا جهان، جاسوسی برای هدف مشروع را اجازه می دهد یا
نمی دهد؟ و آیا جاسوسی و به اصطلاح محترمانه اش «اداره ی
اطلاعات» بدون تقیه میسر است؟
مطلقِ مخالفت ظاهر با باطن اگر هدف فاسد نباشد بد نیست،
بلكه در مواردی لازم و ضروری است. در حدیث است:
المؤمن بشره
فی وجهه و حزنه فی قلبه. باز دستور است كه در حضور مصاب قیافه ی
حزن و اندوه به خود بگیرید.
تجلّد در برابر درد در مواقعی عالیترین خُلق به شمار می رود،
مثل تجلد امام رضا علیه السلام در حالی كه مسموم شده بود بر سر سفره
برای اینكه كسانشان با خیال راحت غذا بخورند.
فرق تقیه و نفاق از قبیل فرق توجیه ضرر به غیر و دفع ضرر
متوجه به نفس است. توجیه ضرر به غیر حرام است، اما دفع ضرر از
خود واجب است مگر آنكه مصلحتی اقوی در كار باشد.