1. داستان هشام بن سالم و ابوجعفر احول كه بعد از وفات امام
صادق علیه السلام در امر امامت مردد بودند و به وسیله ی مرد ناشناسی به امام
كاظم هدایت شدند-
ارشادمفید، ص 266.
2. داستان علی بن یقطین و جبه ی خز و غلامی كه سعایت كرد-
ارشادمفید، ص 268.
3. ایضاً داستان علی بن یقطین و وضو-
ارشادمفید، ص 269.
4.
ارشادمفید، ص 271: .
و كان ابوالحسن موسی اعبد اهل زمانه و افقههم و اسخاهم كفّاً و
اكرمهم نفساً. و روی انه كان یصلّی نوافل اللیل و یصلها بصلوة
الصبح ثم یعقب حتی تطلع الشمس و یخرّ للّه ساجداً و لایرفع
رأسه من السجود حتی یقرب زوال الشمس و كان یدعو كثیراً
فیقول: اللّهم انی اسألك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب
و یكرر ذلك، و كان من دعائه: عظم الذنب من عبدك فلیحسن
العفو من عندك. و كان یبكی من خشیة اللّه حتی تخضلّ لحیته
بالدموع، و كان اوصل الناس لاهله و رحمه، و كان یتفقد فقراء
المدینة فی اللیل فیحمل الیهم الزنبیل فیه العین و الورق و
الادقة و التمور فیوصل الیهم ذلك و لایعلمون من ایّ جهة هو.
جلد نهم . ج9، ص: 359
5. داستان سلام رشید و سلام امام بر قبر پیغمبر و عصبی شدن
رشید- ص 272.
6.
ارشادص 272: .
و قد روی الناس عن ابی الحسن موسی فاكثروا. و كان افقه اهل
زمانه و احفظهم لكتاب اللّه و احسنهم صوتاً بالقرآن، و كان اذا
قرأ یحزن و یبكی السامعون لتلاوته، و كان الناس بالمدینة
یسمونه زین المجتهدین. .
7. علت و مقدمات شهادت امام: داستان سپردن رشید فرزند خود
را به یكی از شیعیان (جعفر بن محمد الاشعث) و حسادت یحیی بن
خالد برمكی و استخدام علی بن اسمعیل بن جعفر و آمدن رشید به
مدینه و دستگیر كردن امام در مسجد مدینه. . .
ارشادمفید، ص 273