عطف به ورقه های «یادداشت علم و ایمان» در ورقه های علم و
ایمان، مخصوصاً شاید در سخنرانی تبریز و جزوه های كتب درسی
مدارس گفتیم كه امتیاز انسان از غیر انسان به دو چیز است: شعاع درك
و بینش بالاتر از سطح محسوسات، دیگر شعاع خواسته ی بالاتر از سطح
مادیات، و گفتیم جامعه نیاز دارد هم به درك و فهم و عقل و هم به
خواسته های مافوق فرد، و گفتیم كه مشكل لاینحل، ایمان به آرمانهای
فوق فردی و خواسته های غیرشخصی است.
مشكل لاینحل:
و گفتیم این نیاز امروز
شدیدتر است، در گذشته پیوندهایی نظیر عصبیت كه در حكم روح
اجتماعی بود حاكم بر افراد بود. اكنون سخن دوركهایم را كه
اصالة الاجتماعی است درباره ی روح اجتماعی در قدیم نقل می كنیم.
در جزوه ی (فلسفه اخلاق) (درس 22 از درسهای دكتر شریعتی در
حسینیه ی ارشاد) می گوید: سوسیالیسم و اندیویدوآلیسم نوعی
الینه كردن انسان است. از دوركهایم نقل می كند كه:
در جامعه ی قدیم
فرد وجود
نداشت:
«در جامعه های قدیم «فرد» (
individu ) وجود نداشت. هر جامعه ای
یك شخصیت واحد و تجزیه ناپذیر و اصیل بود كه آحاد خود را
همچون سلولهای یك پیكر در خود جذب كرده بود (سوسیالیسم) و
روح جمعی و وجدان جمعی (
collective conscience ) حاكم بر
همه بود و در تن هر یك روح و وجدان جمع (قبیله، قوم، ملت، خاندان
و حتی یك جامعه ی شهری، روستایی، ایلی و خانوادگی) حیات و
حركت داشت و وجود و شخصیت حقیقی هر تنی را كه عضو جمع بود
می ساخت و شخصیت فردی و مستقل در او نبود. » .
ولی در عصر ما این روح زایل شده و در حال زوال است و جامعه
جلد یك . ج1، ص: 515
رو به استقلال فرد و رو به فردیت می رود. به همین دلیل در این عصر
نیازی به فلسفه و ایمانی آگاهانه و منطقی شدیدتر است. در این عصر
است كه چنین فلسفه ای كه خواه ناخواه باید مجهز به منطق باشد و هم
دارای جاذبه ی ایمانی باشد ضرورت دارد