در
کتابخانه
بازدید : 870134تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
فهرست
Collapse حرف الفحرف الف
اختلاف
اختلاف در قرآن
اختلاف طبقاتی و غیرطبقاتی
اختلاف ممدوح و اختلاف مذموم
اختلاف و اتفاق
معنی اخلاص
اخوان المسلمین
ادب و ادبیات
ادبیات
اراده ی اخلاقی
اراده و عزم و همت
ارزان یافتن موجب قدر ندانستن است
ارزشها
ازخودبیگانگی و فطرت
ازخودبیگانگی در فلسفه ی هند
ازخودبیگانگی از نظر تربیت
ازخود بیگانگی
ازخود بیگانگی و اخلاق
ازخودبیگانگی در نظام سرمایه داری
آدم- راز قصه ی آدم
آدم، خلافت الهی و امانت الهی
آدم، بهشت آدم، شجره ی منهیه
آدم
داستان آدم
آدمیت- دین و علم
آدمیت
آرزو، طول امل
آرزو، تقوا، سعادت
آرزوهای غیرمنطقی
آرزو، طول امل و عرض امل و ارتفاع و اوج امل
آرمان
خلاصه یادداشت آرمان پیامبران- عدل
یادداشت آرمان پیامبران- عدالت
آرمان پیامبران
آزادی یا نظم؟
آزادی- بردگی- حق مملوك در اسلام
آزادی- بردگی
آزادی آیا هدف است یا وسیله؟
آزادی و ازخودبیگانگی
نهضت آزادی بخش اسلام
خلاصه ی مطلب از نمره ی 2 تا اینجا:
خلاصه
آزادی
اسلام و آزادی عقیده
آزادی- استبداد دینی
آزادی و آزادگی معنوی
آزادی و دموكراسی در عصر ما
آزادگی و عزّت، آزادی
آزادی
آزادی و آزادگی
آزادی
اسلام و آزادی- آزادی اهل كتاب در قلمرو اسلام
آزادی معنوی- كلمه ی مولی ?
آزادی معنوی، معنی آزادی، ارزش آزادی
آزادی معنوی- خلاصه
یادداشت آزادی عقیده
آزادی عقیده
آزادی عقیده- مدارك و مراجع
آزادی عقیده
آزادی و عادات اخلاقی
آزادی- جبر و اختیار از نظر ماتریالیسم تاریخی
آزادی، تصادم، تكامل
آزادی فكر
معنی و ارزش آزادی
معنی و ارزش آزادی- شاهراه تغییر و تبدل
عوامل آزادی و راه تحصیل آن
عوامل آزادی- احساس منش آزاد
عوامل آزادی- دو عنصر عصیان و تسلیم و وابستگی آنها به یكدیگر
میدان آزادی و اراده ی انسان- سمینار رضائیه 54/4/22
میدان آزادی و اراده ی انسان- سمینار دبیران علوم دینی در مشهد 53/6/7
تعریف آزادی- سخن هرلدلسكی
آزادی طبیعت یا آزادی اراده و خواست
آزادی یا خیر و مصلحت
آزادی و آگاهی و رابطه ی آنها با عشق كه ضد آنهاست
آزادی و قیمومت- تعهد و جهاد
«آگاهی» از نظر مولانا
آگاهی
آگاهی و نقش مؤثر آن
آگاهی
آگاهی اسلامی
آسان گرفتن- باید كارها را آسان گرفت و نباید سخت كوش بود
آمریكا- آمار جنایات
آمریكا، قتل و كشتار و جنایت و وحشت
همجنس بازی در آمریكا
آمریكا
آینده ی انسان
آینده و پیشرفت
آیه- معجزه
اباحیگری- استخدام وسیله
اباحیگری- عیّاری، ملامتیگری
اباحیگری
ابن صیاد
ابوطالب
ابوبكر
اتحاد
اتحاد و قدرت و تشكیلات و نظم
اجتماع انسانی
اجتهاد- عدم كلیت در مدیریت
اجتهاد
چرا در رسالت اجرت نیست؟
اُحُد
احسان و نیكی بی اثر نیست
احسان به كسی كه به تو بدی كرده است
احسان بی طمع
احسان به نااهل
احسان به نااهلان
احسان به حیوانات
احیاء تفكر اسلامی
یادداشت احیاء تفكر اسلامی
احیاء تفكر اسلامی
احیاء فكر دینی- مسأله ی هر صد سال یك مصلح
احیاء فكر دینی
احیاء فكر دینی اسلامی
استعمار نو
استعمار
استعمار
استعمار، ماشینیزم، سلب شخصیت از انسانها و تبعید آنها
اسماعیلیه و قرامطه
اشراط الساعة
در اصلاحات اجتماعی هرچه زودتر باید به قطع ریشه ی فساد قیام كرد
اصلاح و تجدد فكر دینی- جریانات فكری گوناگون
اصلاح و تجدد فكر دینی- دین و سیاست
اصلاح و تجدد فكر دینی- روشنفكران عرب و ایرانی
اصلاح و تجدد فكر دینی- عروبت، تمدن غرب
اصلاح و تجدد فكر دینی- فرنگی مآبی، ملیت، اسلام
اصلاح و تجدد فكر دینی- طه حسین، فرنگی مآبی
اصلاح، تجدد فكر دینی- سید جمال
اصلاح و تجدد فكر دینی- عبده
اصلاح و تجدد فكر دینی- كواكبی
اصلاح و تجدد فكر دینی- كواكبی، نظم یا آزادی
اصلاح و تجدد فكر دینی- دردها و نیازهای مسلمین
اصلاح و تجدد دینی- ملّیون و اخوان المسلمین
اخوان المسلمین- علل پیدایش
اصلاح و تجدد دینی- استعمار فرهنگی غرب
اصلاح و تجدد فكر دینی- بیدارسازی و رنسانس در صد ساله ی اخیر
اصلاح و تجدد فكر دینی- اصول اساسی اصلاح؛ قرآن
اصلاح و تجدد فكر دینی- اصول اساسی اصلاح؛ سنت
اصلاح و تجدد فكر دینی- تعلیمات اصلاحی و اصلاح تئوریك
اصلاح و تجدد فكر دینی- اجتهاد، اجماع
اصلاح و تجدد فكر دینی- تمایز عبادات و معاملات
اصلاح و تجدد فكر دینی- سه مرحله ی اصلاح؛ مرحله ی قهرمانان
اصلاح و تجدد فكر دینی- مراحل سه گانه؛ مرحله ی دوم: مصلحان جهان عرب
اصلاح و تجددطلبی- شكست نسبی مرحله دوم
اصلاح و تجدد فكر دینی- مرحله سوم
اصلاح و تجدد فكر دینی- علل سستی وضع اصلاح طلبان
اصلاح و تجدد فكر دینی- گرایشهای لیبرالی
اصلاح و تجدد فكر دینی- لیبرالیسم مذهبی
اصلاح و تجدد فكر دینی- آینده ی اصلاح در جهان عرب
اصلاح و تجدد فكر دینی- اصلاح طلبی در ایران
اصلاح و تجدد فكر دینی
(كتابها) اصلاح، نهضتهای اسلامی در صد ساله ی اخیر
اصلاح و تجدد دینی (موضوعات)
اقبال لاهوری- شخصیت ملی
یادداشت اقبال و احیاء فكر دینی
اقبال و احیاء فكر دینی
اقبال و تمدن اروپایی
احیاء فلسفه دینی اسلام
آغاز شالوده های عقلی در اسلام
اقبال و اجتهاد- طرز تفكر اسلامی درباره ابدیت و تغییر
اقلیم ها
الهامات
امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف و مسأله جهان بینی
امر به معروف و نهی از منكر باید از رحمت ناشی شود
امر به معروف- فعالیتهای خیریه ی سازمان بهداشت جهانی
امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف- احادیث
یادداشت امر به معروف- مبارزه از نظر اسلام و از نظر ماركسیسم
یادداشت «امر به معروف و نهی از منكر، یك مسؤولیت اجتماعی اسلامی»
یادداشت امر به معروف، یك مسؤولیت، شرایط اجرایی
یادداشت امر به معروف- مكانیسم و منطق
یادداشت امر به معروف- مراحل: قلب، زبان، عمل
یادداشت امر به معروف- نیروی محبت و لطف
یادداشت ا مر به معروف- صالح زیاد داشته ایم و مصلح كم
یادداشت امر به معروف- صلاحیت اخلاقی
یادداشت امر به معروف- قبول حكومت از قِبل جائر برای امر به معروف- حسبه و احتساب
یادداشت امر به معروف
امر به معروف و نهی از منكر- مدارك
عقیده فقهای اسلام در باب امر به معروف و نهی از منكر به معنی قیام در مقابل حكام جور
امر به معروف- احتساب
امر به معروف- رعایت حال مردم در اینكه هر سخنی ولو راست باشد نباید گفته شود
امر به معروف- مرحله قتل
امر به معروف و نهی از منكر- تبلیغهایی كه اثر معكوس دارد
امر به معروف و نهی از منكر- قیامهای خونین شیعه
امر به معروف و نهی از منكر
امنیت
امنیت و استفاده از سایر نعمتها
امویین و عباسیین
امویین و پایان كار آنها
سطح امید
امید و رجا- طول امل
امید و رابطه با آینده و گذشته
امید و نومیدی
امیدواری به نتیجه كار خیر
انتقاد
انتقاد از روحانیت و منطق تُف
فلاسفه ی اندلس
اندلس
انسان، نسیان خود و نسیان خدا
انسان از نظر ماركسیسم
انسان و سرنوشت- رابطه قضا و قدر با فعالیت و یا تنبلی
انسانیت از دیده ی علی علیه السلام
انسان- تنهایی
غربت و تنهایی انسان
معاد، تجسم اعمال- ایضا معاد
معاد- برزخ
معاد- دكّه ی واحده
انسان كامل از نظر شبستری
انسان كامل از نظر فلاسفه
انسان ناقص و انسان كامل
انسان كامل- مدارك
انسان كامل- فرشته- درد و بی دردی
انسان كامل- درد داشتن
یادداشت انسان كامل
یادداشت انسان كامل از نظر اسلام
یادداشت انسان كامل، مكتب عقل
انسان كامل، مكتب دل (عشق)
انسان سالم
یادداشت انسان ایده آل
انسان و غربت او در این جهان- درد عرفانی
انسان، غربت و تنهایی انسان
انسان كامل- آزادی
انسان، ماشینیزم، استعمار
تنزل مقام انسان در عصر جدید
اصالت انسان یا اومانیسم- سقوط انسان در غرب
یادداشت قرآن و انسان
یادداشت قرآن و انسان- عبادت و آزادی از طبیعت
یادداشت قرآن و انسان
مدح و ذمّ توأم انسان
مدح و ذمّ انسان در قرآن
ذمّ انسان در قرآن
مسائل انسان در قرآن
انسان و خودآگاهی
انسان، فلسفه
انسان و اجتماع و تكامل اجتماع
انسانیت و سوسیالیزم، عقل و روح عدالتخواهی
انسان و عبادت
انسان و جهان
انسانیت
انسان سالم انسان خودآگاه و ارجگذار به ارزشهای انسانی
انسان- ایده آل جویی و كمال مطلوب خواهی
انسان- خودشناسی
انسان و فطرت و طبیعت ذاتی
انسان چند قلم احتیاج و یا چند دهان دارد
انسان مدنی بالطبع است
انسان و حیوان اجتماعی و تفاوت آنها
انسان مدنی بالطبع است
انسان
غرائز اصلی انسان
ارزش انسان در یونان قدیم
انسان
انسان- عقل و حس
ارزش انسان
انسان، شخصیت
انسان- عدالت، تمایل فطری
انسان عالم صغیر است
انسان، مسأله خود واقعی
انسان از نظر اروپایی
انسان و حسن تقویم
انسان و كتاب
انسان عالم صغیر است
انسان و فراموشكاریهای او
محركات انسان، غرائز انسان
انسان، خودواقعی و خودخیالی
آیا انسان ماشین است؟ حیثیت بشری و انسانی
انسان- مسؤولیت
احیای انسان
یادداشت مكتب انسانیت
مكتب انسانیت
انسان- آینده ی انسان
انسان- تعریفها
انسان، دروازه ی معنویت- ارزشها، نظام ارزشها، انقلاب ارزشها
ارزش انسان از [نظر] هوبز و لاك
انسان از نظر فروید
انسان- تخیّل
مشخصات انسان كامل
انفاقات باید فی سبیل اللّ?ه باشد و از سرچشمه ی ایمان سرچشمه بگیرد نه به خاطر ریا و تظاهر باشد
انفاقات- صدقه ی سرّ و صدقه ی علانیه
در تعبیر قرآن فقرا در مال اغنیا «حق» دارند
در انفاقات نباید زیاده روی بشود
منطق پول و پولدار در انفاقات
در انفاقات باید جنبه ی توجه به اثر و رعایت حكمت صدقه ملحوظ باشد، پایه ی انفاقات باید عقل باشد نه عاطفه
كوشش در راه فقرا و اقامه ی امر انفاق
انفاقات مالی از عبادات بدنی بهتر نماینده ایمان می باشند
باید از چیزهای خوب و مورد علاقه انفاق كرد، نه از دور ریختنی ها و ته ظرفی ها و پس مانده ها
انفاقات اثر دارد
مجموع مطالبی كه در مورد انفاقات هست
انفاقات- عبادت مالی فرادی ? یا جماعت
مالی كه انفاق می شود از كجا تحصیل شده؟
توجه به اثر و رعایت حكمت در انفاقات، اقسام انفاقات به حسب رعایت حكمت و عدم رعایت آن
در قرآن و اخبار عنایتی شده به نشان دادن فقیر و مستحق واقعی
در انفاقات باید ملاحظه ی جنبه های روحی و معنوی هم بشود
در قرآن كریم در مورد انفاقات، از مال به «خیر» تعبیر شده
آثار روحی و معنوی انفاقات
انفال
انكارهای بیجا
انوشیروان
ایران ساسانی- تمدن ساسانی- كتاب
ایران ساسانی، كتاب- توصیف جاحظ از كتب ساسانی كه محتوایی نداشت و یكسره خرافه و افسانه بود
ایدئولوژی، آرمان
ایدئولوژی مذهبی
ایدئولوژی و فرهنگ
ایدئولوژی اسلامی- مدارك
ایدئولوژیهای محدود و ایدئولوژیهای كلی
ایدئولوژی اسلامی
ایدئولوژی- تعریفات
ایدئولوژی، مكتب، انسان و جامعه ایده آل
یادداشت ایدئولوژی اسلامی
ایدئولوژی- لغت و سیر تحول آن
ایدئولوژی و ایمان
یادداشت فواید و آثار ایمان
ارزش ایمان و عقیده و آرمان
ماهیت و ارزش ایمان و عقیده ی مذهبی
ایمان- سرمایه، ارزش ایمان
ایمان- كمال شخصیت، بسط شخصیت
ایمان- مكتب، جهان بینی
ایمان
ضرورت ایمان
یادداشت شب شنبه دهم فروردین 53، آبادان- ضرورت ایمان
ایمان به گفته های پیغمبر یا به آثار گناهان و واجبات
فواید ایمان
ایمان
ایمان پشتوانه ی قانون و اخلاق است
ایمان و مسؤولیت
ایمان به گفته ی پیامبران شأن مردم پخته است
ایمان به حقایق دین شأن اقلیت پخته است
ایمان، گریز از ایمان
یكی از آثار ایمان شیرین كردن تلخی كار و آسان كردن سنگینی كار است
لغت ایمان
یادداشت علم و ایمان- سخنرانی دبیرستان علوی در 22 رمضان 92 برای دانش آموزان سیكل دوم
علم و ایمان- سخن دوركهایم درباره ی روح حاكم بر جامعه در قدیم
علم و ایمان- سخنرانی در دبیرستان علوی در رمضان 92
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. علم روشنی می دهد و ایمان حرارت و حركت. تشبیه به یك اتاق و تشبیه به خورشید زمستان و تابستان: بشر امروز حالت انسانی را دارد كه در روز زمستانی زندگی می كند، بشر عصر توحش در شب زمستانی، و بشر عصر علم و ایمان در روز تابستانی.

2. بحث در اینكه ارزش حرارت و نور برای جانداران چیست. هیچ گیاهی بدون مقداری حرارت نمی روید.

3. علم متعلق به طبیعت است و دین به انسان، علم طبیعت را می سازد و دین انسان را. دین قادر نیست مستقیماً طبیعت را بسازد همچنان كه علم قادر نیست مستقیماً انسان را بسازد.

4. هم علم قدرت است و هم دین، ولی علم نظیر قدرت شمشیر است و دین نظیر قدرت بازو، یعنی یكی قدرت متصل است و دیگری قدرت منفصل. علم قدرت بر طبیعت است و دین قدرت بر خود است.

5. علم زیبایی است [1]و دین هم زیبایی، ولی علم زیبایی برون است و دین زیبایی درون (مثالهایی از مولای متقیان و از ارادتها و شیفتگیها و اخلاص كیشی ها و مثالی از آقای روزبه به مناسبت محل) .

جلد یك . ج1، ص: 505
6. حتی می شود گفت علم روشنایی است و دین [هم ] روشنایی، ولی علم روشنایی برون است و دین روشنایی درون. البته این جهت هم نیازمند به توضیح است كه دین روشنی درون است از این جهت كه چگونه باید باشم یعنی روشنی راه انسان است در درون، علم هم روشنی درون است اما اینكه چه هستم.

7. گفتیم دین حرارت است و علم روشنایی. باید توجه داشت كه این حرارت شامل روابط انسانها هم هست كه صمیمیت و یگانگی می شود و متحد جانهای شیران خدا می گردد. دنیای اروپا دنیای سردی است [2]. به همین جهت به قول یكی از آشنایان مانند قطعات مختلف تسبیح و انگشتر و شانه و مهره است كه یك فروشنده ی دوره گرد روی بساطش پهن می كند.

8. ما در ابتدا گفتیم كه علم نور است و ایمان حرارت، ولی بهتر این است كه تعبیر خود را عوض كنیم و بگوییم علم متعلق به طبیعت است و دین متعلق به انسان، كه در بند 3 گفتیم.

9. عین آنچه در بند 4 گفتیم كه علم قدرت منفصل است و دین قدرت متصل (نظیر نماء منفصل و متصل كه فقها اصطلاح كرده اند) ، علم زیبایی منفصل است و دین زیبایی متصل، علم روشنایی منفصل است و دین روشنایی متصل، علم حرارت منفصل است و دین حرارت متصل.

10. شنیده اید كه «عالم شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل» . این مَثل نشان دهنده ی این حقیقت است كه از قدیم الایام به این نكته توجه داشته اند كه علم برای آدم شدن كافی نیست. قلمرو علم ساختن انسان و تغییر انسان نیست، بلكه روشن كردن و آگاه كردن انسان است.

11. اینكه مولوی می گوید: كشتن این كار عقل و هوش نیست- شیر باطن سخره ی خرگوش نیست، ناتوانی و عجز عقل را از تغییر و
جلد یك . ج1، ص: 506
تسخیر نفس بیان می كند و اینكه انسان علاوه بر نیروی عقل نیازمند به نیروی ایمان است.

12. رجوع شود به جزوه ی «تلاقی دین و علم» ترجمه ی آقای احمد آرام.

13. فرق است میان عالم بودن و روح علمی داشتن، و همچنین فرق است میان متدین بودن و روح دینی داشتن. عالم آن است كه می داند، البته آن كه دانستنش محدود است به امور محدودی، و روح علمی داشتن عبارت است از روح تحقیق و جستجو و كاوش و اقرار به جهل و دیگر عدم غرور و جمود و جزم.

اما دینی بودن عبارت است از ایمان به دین، و روح دینی داشتن عبارت است از محبت و خیرخواهی و ترك خودخواهی و خودپرستی.

دین از آن جهت حرارت است كه امید است و چون امید است حركت هم هست:

14. در شماره ی 1 گفتیم كه ایمان حرارت است و علم روشنایی.

اكنون می گوییم كه ایمان از آن جهت حرارت است كه امید است و امید حرارت است و چون حرارت است حركت هم هست. آیا احساس كرده اید كه وقتی كه یك امید به موفقیت و یك سعادت آینده در شما پیدا می شود چگونه جریانی مثل جریان برق و بخار سراسر وجود شما را می گیرد، برعكس وقتی كه امیدتان بریده می شود نوعی سردی و دلزدگی پیدا می كنید، دستتان دیگر به كاری نمی رود.

به نسبت شعاع امید، حرارت ایمانی عمیق و پایدار است:

این امیدها موقت است و تأثیری در شعاع حال و «آن» دارد و اثر محدود و احیاناً تخدیركننده ای دارد، ولی دین یك امید و یك حرارت مركزیی است كه هرگز سرد نمی شود و تا دوردست ترین افقها را گرم می كند.

امیدهای موقت و حرارتهای موقت برای انسان در «آن» و یا در «زمان حال» :

سایر امیدها تا وقتی كه انسان در غفلت «آن» بسر می برد تأثیر می بخشند و تأمل مختصر در فنا و نیستی آنها از حرارت آنها می كاهد، و بعلاوه قدرت مقاومت در مقابل عوامل مخالف در آنها خیلی ضعیف است اما امیدی كه دین ایجاد می كند دامنه دار و گسترده و قابل مقاومت است.

15. انسان باید بداند و بخواهد تا برود و عمل كند. علم به ما
جلد یك . ج1، ص: 507
آگاهی می دهد و اما ایمان به ما عشق و علاقه و خواستن می دهد. آن چیزی كه انسان را به سوی خود می كشد آن چیزی است كه می خواهد نه آن چیزی كه می داند. آن چیزی كه می داند فقط خود را نشان می دهد. البته هر انسانی به طور طبیعی خواسته هایی دارد بر محور «خودش» و مادامی كه ایمان و آرمانی پیدا نكرده، آگاهی ناشی از علم در خدمت خواسته های فردی و شخصی به كار می افتد. بعلاوه این خواسته ها كافی نیست كه انسان را گرم برای همیشه و در شعاع لایتناهی قرار دهد، گرمیهایی است موقت. پس ایمانی ضرورت دارد كه اولاً به ما گرمی در شعاع وسیعتر بدهد و ثانیاً ما را از محدودیت و از لاك زندگی فردی خارج می كند.

16. در مقدمه ی كتاب (محمد خاتم پیامبران) گفتیم: همه ی دژها برای قدرت علمی و فنی بشر تسخیرپذیر است الا یك دژ. . .

17. آنچه سعدی می گوید:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و زبان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
.

روان آدمیت:

خلاصه این كه آدمیت نه به لباس و زر و زیور است و نه حتی به شكل و اندام و نه به سخن گفتن و نه به خوردن و خوابیدن و خشم گرفتن و اعمال شهوت، بلكه به این است كه انسان با «روان آدمیت» زنده باشد و آن به این است كه درنده خویی از طبیعت انسان بمیرد، مطلبی است غیرقابل انكار و احدی در جهان منكر آن نیست، اما باید ببینیم آن عاملی كه درنده خویی را می میراند و روان را روان آدمیت می كند چیست، علم است یا ایمان؟ .

18. تفاوت انسان با سایر جانداران، عمده در دو چیز است: علم و ایمان. تا آنجا كه قلمرو حواس ظاهری است تفاوتی میان انسان و حیوان نیست. احیاناً ممكن است حیواناتی از نظر برخی حواس قویتر و نیرومندتر از انسان باشند ولی انسان به حكم نیروی اندیشه و قدرت
جلد یك . ج1، ص: 508
علمی، شعاع اطلاع و آگاهی اش وسیع می شود، حقایق و قوانین جهان را كشف می كند و به موجب شناخت قوانین بر اشیاء مسلط می گردد و طبیعت را در خدمت خود قرار می دهد.

از طرف دیگر به موجب نیروی ایمان سطح خواسته ی خود را بالا می برد، ایده ها و آرمانهایی پیدا می كند كه شعاع بسیار وسیعتری از خواسته های حیوانی كه فردی و مادی و محدود به زمان حال و مكان خاص است پیدا می كند (رجوع شود به ورقه ی «علم و ایمان» ، سخن دوركهایم) .

علیهذا حیوان، هم می داند و هم می خواهد و تلاش می كند، اما چه می داند؟ ظواهری حسی و محدود به زمان و مكان خودش. چه می خواهد؟ خواسته هایی مادی، فردی، زمان حالی، زودگذر، در شعاع كوتاه. انسان تربیت شده و مجهز به علم و ایمان نیز، هم می داند و هم می خواهد و درنتیجه تلاش می كند. اما آنچه می داند قوانین حاكم بر جهان و حقایق پنهان از حس و تاریخ گذشته و پیش بینی آینده و سرنوشت جهان و انسان و راه تسخیر و تسلط بر طبیعت و شكستن جبر طبیعت. و چه می خواهد و آرزو می كند؟ جهانی بهتر، زندگی كاملتر، رفاه عموم، صلح عام، عدل و برابری، آزادی، برادری، راستی، امانت، عزت، استقلال، محبت، احترام و گرامی بودن شخصیت انسانی خود و دیگران. در چه شعاعی؟ در شعاع زمانی لایتناهی و در شعاع مكانی فوق العاده وسیع.

همان طوری كه در ورقه های «نظر دانشمندان درباره ی دین» از اریك فروم نقل كردیم، سخن در این نیست كه انسان دین داشته باشد یا نداشته باشد، انسان نمی تواند بدون ایمان زیست كند. سخن در این است كه چه نوع ایمانی داشته باشد و به چه چیز ایمان داشته باشد، و اینكه انسان از ایمان خویش نتیجه خوب یا بد بگیرد بستگی دارد به نوع ایمان انسان.

ویل دورانت، (لذات فلسفه) ، صفحه ی 135:
جلد یك . ج1، ص: 509
حرارت عشق و نور سرد ضعیف عقل:

«ثروت خستگی آور است، عقل و حكمت نور ضعیف سردی است اما عشق است كه با دلداری خارج از حد و بیان، دلها را گرم می كند. این گرمی در عاشقی بیشتر از معشوقی است. » .

[این مطلب ] مؤید نظر ماست در گذشته، با این تفاوت كه باید [میان ] عشقهایی كه به قول مولوی پی رنگی است با عشقهای جاوید فرق گذاشت.

ویل دورانت، (لذات فلسفه) ، صفحه ی 206:

نقص نظریه ی تربیتی سپنسر:

«آیا افزایش آموزشگاهها و لیسانسیه ها می تواند ما را ملتی باهوش و آگاه سازد؟ ضرر و خسرانی كه متوجه مدارس و دانشگاههای ماست بیشتر از نظر تربیتی سپنسر است كه تربیت را سازگار كردن انسان با محیط خود تعریف كرده است. این تعریف، مرده و مكانیكی است و از فلسفه «برتری مكانیك» برخاسته است و هر ذهن و روح خلاّق از آن متنفر است.

ارزش علوم انسانی:

نتیجه این شده كه مدارس ما از علوم نظری و مكانیكی پر شده است و از موضوعات ادبیات و تاریخ و فلسفه و هنر كه به قول خودشان بی فایده است خالی مانده است.

محصول تربیت سرد مكانیكی و علمی و صنعتی، نیمه انسان است نه انسان كامل:

بدین ترتیب ما جوانانی بار می آوریم كه اهل اداره و دفتر و تكنیك هستند و پس از پایان كار روزانه به سراغ هفته نامه های مصور رنگی می روند و یا به سینماها هجوم می آورند كه همه صحنه های عشقی یكنواخت با بدنهای عریان یكنواخت نشان می دهد. تربیت مكانیكی و «عملی» انسان كامل به بار نمی آورد، بلكه آنچه می پرورد نیمه انسان است. این تربیت تمدن را تابع صنعت و حیات را پیرو فیزیك، و ذوق و آداب را مطیع ثروت می سازد. تربیت باید «انسان كامل» بیافریند، باید همه ی قوای خلاّق انسان را بپروراند و دریچه ی ذهن او را بر روی مناظر خوشایند و آموزنده ی جهان باز كند.

انسان فاقد هنر و درك زیبایی و فاقد حكمت:

مردی كه كیسه اش از میلیونها ثروت پر است اما موسیقی بتهون و شعر هاردی در گوشش صدایی بیش نیست و نقاشیهای كورو و مناظر جنگل در غروب پاییز جز رنگ چیز دیگری
جلد یك . ج1، ص: 510
نیست، فقط «ماده ی خام انسان» است و نیمی از جهان از پنجره های كدر و تیره ی ذهن او پنهان است.

انسان ابزارساز:

تربیتی كه فقط علمی باشد محصولش جز ابزار چیزی نیست و شخص را از «زیبایی» بیگانه می سازد و او را از حكمت جدا می كند. برای دنیا بهتر آن بود كه سپنسر كتابی درباره ی تربیت نمی نوشت. » [3] امثال ویل دورانت به نقص تربیت علمی خالص پی برده اند ولی می خواستند این نقص را با هنر و زیبایی و ادبیات و به عبارت دیگر با علوم انسانی جبران كنند؛ اقرار دارند كه انسانِ پرورده ی علوم طبیعی و ریاضی نیمه انسان است، صرفاً ابزارساز است، ماده ی خام انسان است؛ قدرتمند است، بر طبیعت مسلط است، اما در عین حال انسان تمام و انسان كامل نیست؛ می پندارند با ادبیات و هنر می توان این نقص را تكمیل كرد، درصورتی كه نقص عمده در ناحیه ی خیر و فضیلت و مقاصد است. در این ناحیه است كه ضرورت ایمان احساس می شود.

ایضاً صفحه ی 207:

تربیت صحیح:

«معنی تربیت این نیست كه در اقتصاد و معدن شناسی و نبات شناسی و روزنامه نگاری و شناخت شناسی متخصص مجاز بیرون دهیم بلكه آن است كه با فرورفتن در میراث اخلاقی و عقلانی و هنری انسانی بتوانیم بر خود همان گونه مسلط باشیم كه بر دنیای خارج هستیم و برای پیوند عقلی و جسمی خود بهترین راه را برگزینیم و بدانیم كه چگونه باید ادب را با فرهنگ و حكمت را با علم و اغماض را با فهم بیامیزیم. كی خواهد شد كه دانشگاههای ما چنین مردانی بپرورانند؟ » .

در صفحه ی 292:

جلد یك . ج1، ص: 511
«اختلاف دنیای قدیم با دنیای ماشینی جدید فقط در وسایل است نه در مقاصد. . . چه خواهید گفت اگر همه ی پیشرفتهای ما تنها اصلاح روشها و وسایل باشد نه بهبود غایات و مقاصد. » .

اقبال در (احیای فكر دینی) ص 203 (مقاله ی اصل حركت در اسلام) می گوید:

«بشریت امروز به سه چیز نیازمند است: تعبیری روحانی از جهان، آزادی روحانی فرد، و اصولی اساسی و دارای تأثیر جهانی كه تكامل اجتماع بشری را بر مبنای روحانی توجیه كند. شك نیست كه اروپای جدید دستگاههای اندیشه ای و مثالی در این رشته ها تأسیس كرده است ولی تجربه نشان می دهد كه حقیقتی كه از راه عقل محض به دست می آید نمی تواند آن حرارت اعتقاد زنده ای را داشته باشد كه تنها با الهام شخصی حاصل می شود. به همین دلیل است كه عقل محض چندان تأثیری در نوع بشر نكرده، درصورتی كه دین پیوسته مایه ی ارتقای افراد و تغییرشكل جوامع بشری بوده است. مثالیگری اروپا هرگز به صورت عامل زنده ای در حیات آن درنیامده و نتیجه ی آن پیدایش «منِ» سرگردانی است كه در میان دموكراسیهایی ناسازگار با یكدیگر به جستجوی خود می پردازد كه كار منحصر آنها بهره كشی از درویشان به سود توانگران است. سخن مرا باور كنید كه اروپای امروز بزرگترین مانع درراه پیشرفت اخلاق بشریت است. از طرف دیگر، مسلمانان مالك اندیشه ها و كمال مطلوب های نهایی مطلق مبتنی بر وحیی می باشند كه چون از درونی ترین ژرفنای زندگی بیان می شود به ظاهری بودن صوری آن، رنگ باطنی می دهد. برای فرد مسلمان، شالوده ی روحانی زندگی امری اعتقادی است و برای دفاع از این اعتقاد به آسانی جان خود را فدا می كند. »
جلد یك . ج1، ص: 512
این بحث باید از اینجا آغاز شود كه علم چیست؟ ایمان چیست؟ و سپس اینكه معیار علم و به عبارت دیگر راه تحصیل علم حقیقی توأم با اعتماد به صحت آن چیست (منطق مادی و منطق صوری) و راه تحصیل ایمان حقیقی توأم با ایمان و اعتماد به صحت آن چیست (منطق مادی و صوری دین) ؟ .

اما تعریف علم. علم آگاهی و كشف جهان و حقایق و قوانین جهان است؛ تا آنجا كه فقط كشف است و آگاهی است و با فكر و اندیشه ی محض سروكار دارد علم است. اما ایمان گرایش است، گرایش به حقیقتی كه معنی زندگی را تغییر دهد و یا به عبارت دیگر به زندگی معنی بدهد و مفهوم زندگی را از اینكه انسان شخص خود را محور قرار دهد و ملاك قرار دهد و من فردی محور و ملاك باشد تغییر دهد و آدمی را در حال داد و ستد با حقیقت قرار دهد، و بالاخره فرد را از لاك خود خارج سازد.

می توانیم بحث را از جنبه ی دیگر بنگریم و آن اینكه درباره ی نیاز انسان به سعادت واقعی و عدم انحراف به كژی و اینكه منشأ انحراف انسان به سوی شر و بدی و درنتیجه سقوط او به بدبختی چیست، چندگونه نظر است: .

الف. نظریه ی معروف سقراطی كه منشأ همه ی اینها جهل است و بس.

نظر سقراط به دو اصل متكی است: نخست اینكه راه واقعی انسان راهی است كه برای عقل قابل درك است، عقل فضیلت و رذیلت را مستقلاً درك می كند، پس باید عقل را درست راهنمایی كرد، البته راهنمایی اخلاقی و آن چیزی كه خردمندی یا حكمت نامیده می شود. دوم اینكه انسان به محض اینكه راه خردمندی را آموخت و حكمت عملی را به دست آورد از آن پیروی می كند. علت عدم پیروی، ندانستن است، پس آموزش مساوی پرورش است.

ب. نظر ارسطویی. از نظر ارسطو مقام عقل در حكمت عملی همان است كه سقراط گفته است؛ یعنی ارسطو بخش اول سخن سقراط
جلد یك . ج1، ص: 513
را می پذیرد ولی بخش دوم آن را نمی پذیرد، زیرا انسان مركب است از عقل و نفس. ممكن است عقل بداند و بخواهد ولی نفس اطاعت و پیروی نكند. علیهذا اصلاح انسان به دو چیز وابسته است: آموزش كه به عقل و تكمیل آن مربوط می شود و دیگر پرورش كه نفس را با تعویدها و ایجاد ملكات فاضله و طرد ملكات ردیه مطیع عقل می سازد. اخلاق علمی اسلامی مثل اخلاق ابن مسكویه بر همین اصل مبتنی است.

طبق نظر سقراط، در انسان جز میل به فضیلت نیست و انسان تنها به علت جهل به سوی رذیلت منحرف می شود. در این نظریه هیچ گونه تضادی در ساختمان انسان فرض نشده است. ولی طبق نظریه ی ارسطویی، عامل دیگری غیر از جهل در كار است كه به نفس مربوط است و آن عامل تن پروری و تن آسانی است و هرچه به شؤون جسم انسان مربوط شود. در این نظریه به نوعی تضاد در ساختمان درونی انسان تكیه شده است. شخصیت روحی انسان مركب است از عقل و نفس. یكی میل به بالا دارد و میل به كسب فضایل و تشبه به ملائك و دیگری میل به پایین و تسفّل.

جان گشاده سوی بالا بالها
تن زده اندر زمین چنگالها
میل جان اندر ترقی و شرف
میل تن در كسب اسباب و علف
ج. نظریه ی دیگر نظر عرفاست كه عنصر سومی وارد روح می كنند و آن عنصر عشق و محبت به عالم قدس است. از نظر عرفا عقل كاری جز درك فضایل ندارد و صرفاً روشنایی است نه حرارت و امید. از عقل امید و آرزو و حركت برنمی خیزد. پس برای ساختن انسان و جلوگیری او از آنچه انحراف نامیده می شود، تنها عقل و تعوید نفس بر اطاعت از عقل كافی نیست. بعلاوه ادراكات عقل در زمینه ی حكمت عملی، همه ادراكات اعتباری است و تاحدودی نسبی، لذا استحكام و اعتبار زیادی ندارد.

طبق نظر سقراط نیازی به ایجاد یا تقویت نیروی حاكم بر انسان نیست، و طبق نظر ارسطو نیروی حاكم بر انسان عادات و ملكاتند كه
جلد یك . ج1، ص: 514
در حكم طبیعت ثانیه و غرایز ثانویه اند، و بنا بر نظریه ی عرفا. .
[1] . علم به انسان امنیت می دهد اما امنیت بیرونی از عوامل خارجی، ایمان به انسان امنیت می دهد از اضطرابها و یأسها و احساس تنهایی ها.
[2] . اینجا سخن ویلیام جیمز در مقایسه میان اخلاق مذهبی و غیرمذهبی كه یكی به سردی قطب است و دیگری حرارت خط استوا كه در ورقه های «ارزش ایمان و عقیده و آرمان» نقل كردیم، مناسب است.
[3] . این نقص نیز همان طور كه در سخنرانی انسان كامل گفتیم به فرنسیس بیكن برمی گردد كه علم را به قدرت و درحقیقت به ابزار تعبیر كرد و همه چیز را حتی علم را صرفاً وسیله ی زندگی بهتر دانست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است