1. معمولاً ما وقتی كه ایمان را معنا می كنیم، مثلاً می گوییم ایمان به
اسلام یا قرآن پیغمبر این است كه اعتقاد داریم كه اسلام و قرآن و گفته ی
پیغمبر حق است و از جانب خداست، و در این جهت نمی توانیم بین
یك نوع علاقه و عادت و تلقینی كه در ما هست با ایمان و تصدیق
حقیقی فرق بگذاریم بلكه بین اظهار سرسری و طوطی واری با ایمان
واقعی فرق نمی گذاریم و یك سلسله اعمال و تظاهرات را كه هزار نوع
ریشه ی روحی دارد، اینها را دلیل بر ایمان می گیریم.
بهترین دلیل ایمان این است كه ما به گفته ی پیغمبر ایمان داشته باشیم
به این معنی كه به اثر دستورهای پیغمبر ایمان داشته باشیم و واقعاً
همان طوری كه به یك طبیب و آثار گفته های او ایمان داریم به آثار
گفته های پیغمبر ایمان داشته باشیم. به طور مسلم واجب و حرام و
مكروه و مستحب همه اثر دارند، گناهان را مخصوصاً بدانیم كه اثر
جلد یك . ج1، ص: 494
دارند (رجوع به ورقه های «توبه و اثر گناهان» ) . وقتی ما واقعاً مؤمن
هستیم كه به آثار گناهان اعتراف و تصدیق داشته باشیم.
متأسفانه بعضی این طور خیال می كنند كه گناه خوشبختی است
ولی چون خداوند نمی خواهد كه بشر دو خوشبختی داشته باشد هم در
دنیا و هم در آخرت و باید از دو خوشبختی یكی را انتخاب كند، از این
جهت هر كه در دنیا خوشبخت شود، به جرم این خوشبختی باید در آن
جهان عذاب بكشد. این است طرز تصور مردم از گناه كه مستند به یك
همچو فكر غلطی است. این است كه گناهان را عین خوشبختیها
می دانند و حال آنكه مطلب برعكس است؛ خوشبختی گناه نیست یا
گناه چون خوشبخت كننده است گناه نیست، بلكه بدبختی گناه است و
به تعبیر دیگر گناه چون موجب بدبختی است گناه است.
به هر حال گناهان آثار دارد: روحی و جسمی، مستقیم و
غیرمستقیم. گناهان اجتماعی بدبختیهای غیرمستقیم است، یعنی اولاً و
ابتدائاً اثر گناه عاید اجتماع می شود ولی بعد چند برابر شده و
برمی گردد. در اجتماع قانون محاكات و مشابهه حكمفرماست.
اجتماع، هم خوبی را چندبرابر می كند و هم بدی را. افراد اجتماع هر
كدام به منزله ی آیینه ای نسبت به دیگری می باشند و آنچه در دیگران
است حكایت می كنند (رجوع شود به ورقه ی «ایمان به حقایق دین شأن
اقلیت پخته است» ) .
2. گفتیم كه بعضی خیال می كنند كه خدا انسان را میان دو
خوشبختی یا دو بدبختی مخیر كرده است. اولاً این مطلب فی حد ذاته
درست نیست. پیغمبر اكرم و هیچ پیغمبری به مردم نگفت ایهاالناس!
شما برای اینكه در آن جهان خوشبخت شوید بیایید و در این دنیا
متحمل بدبختی بشوید. برعكس، بدبختی دنیا را معلول تمرد از
پیشنهادهای خود ذكر كردند. در اسلام كه یك دین اجتماعی است
نویدهای بزرگ دنیایی است:
وَ نُریدُ أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفوا فِی الْأرْضِجلد یك . ج1، ص: 495
وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً. . . وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ امَنوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی
الْأرْضِ. . . إنَّ الْأرْضَ للّهِ ِ یورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ. وَ لَقَدْ كَتَبْنا
فِی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ. . . .
رسول اكرم در یوم الانذار صریحاً وعده داد ملك شرق و غرب را.
و ثانیاً بهترین مشوق گناه این است كه ما این طور تبلیغ كنیم كه گناه
به این دلیل گناه شمرده شده كه خوشبختی است، خوشبختی گناه است.
این خود یك نوع تبلیغ به طرف گناهكاری است. به عبارت دیگر
این گونه تبلیغ خود وسوسه ی گناه را در اطراف ایجاد می كند. تبلیغ گاهی
مثبت است و گاهی منفی. تبلیغ مثبت دعوت مستقیم است به گناه یا
طاعت قولاً یا فعلاً، تبلیغ منفی دعوت از طریق مخالف است یعنی
انسان طوری به چیزی دعوت كند كه منفِّر باشد یا طوری نهی كند كه
مرغِّب باشد. اما اول مثل دعوتی كه غالباً مبلغین نادان مردم را به دین
دعوت می كنند، دین [را] یك لولو و مظهر خشونت و عبوسی و سختی
معرفی می كنند؛ همیشه می گویند حق طرفدار ندارد باطل طرفدار
دارد، حق پیش نمی رود باطل پیش می رود، برای توجه دادن مردم به
آخرت مظاهر نفرت انگیز دنیا را به رخ مردم می كشند (داستانی كه
آناتول فرانس نقل كرده كه در دفتر. . . ذكر شده) . و اما نهیی كه ثمره اش
تشویق باشد، مثل اینكه انسان به یك آدم سرّ نانگهدار حرفی بزند و
توصیه كند كه به كسی نگوید كه بیشتر داعی پیدا می كند به نقل و اشاعه.
در اعلانهای تبلیغی گاهی از این حس بشر استفاده می كنند، مثلاً توصیه
می كنند كه فلان كتاب چون خیلی مهیج نوشته شده ضعیف القلب ها
نخوانند یا فلان فیلم را كودكان نبینند. همه ی اینها به منظور تشویق و
ترغیب بیشتر مردم است. تبلیغ، چه قولی و چه عملی، باید به صورتی
باشد كه رغبت و شوق افراد را نسبت به كار خوب زیاد و نسبت به كار
بد ایجاد نفرت كند.
چند چیز است كه اثر معكوس می دهد:
جلد یك . ج1، ص: 496
الف. ملامت و سرزنش، خصوصاً در مورد بچه اگر به صورت تحقیر
باشد نه به صورت تحریك.
ب. فشار و ضغطه، عكس العمل مخالف ایجاد می كند.
ج. با لحن منطقی انسان امر و نهی كند كه طرف خیال كند او را از
سعادتی محروم می كنند.
د. یكی دیگر تضییق فوق طاقت است (داستان عابدی كه
تازه مسلمان را به مسجد برد و رها نمی كرد) .
وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ.
پیغمبر اكرم فرمود:
ان هذا الدین لمتین فاوغل فیه برفق. . . یعنی كاری كند
انسان با خودش یا غیر كه او را خسته كند و عمل برای او یك كلفت و
بار باشد نه یك كار مفرّح.
در اسلام می گوید: مؤذن باید صیّت باشد. قرآن خوب است با لحن
خوش خوانده شود، «گر تو قرآن به این نمط خوانی- ببری رونق
مسلمانی» . سعدی داستانی نقل می كند كه مؤذن بدصدایی اذان
می گفت، یك نفر ترسا برایش هدیه آورد و گفت: از لطف شما متشكرم
كه پسرم مدتی بود رغبت پیدا كرده بود به اسلام و در اثر شنیدن اذان
شما از اسلام منصرف شد.
داستان آقای ابریشمچی كه دامادش با تاكسی تصادف كرده بود و
آنچه به جای غرامت خواست تعهد راننده بود به اینكه گناه نكند،
بهترین راه تبلیغ و تشویق به پاكی است.
داستان رسول اكرم و مرد اعرابی كه به آن حضرت سخن درشتی
گفت و حضرت با لطف او را رام كرد و سپس مثال زد به كسی كه شترش
رمیده بود ( (داستان راستان) ، شماره ی 11) .
3. اساس مطلب این است كه توجه به عكس العمل باید داشته باشیم
و قانون عكس العمل های روحی را باید بشناسیم. روح مانند جسم
عكس العمل دارد. توپ از زمین طبق قانون معین و فرمول معین قابل
پیش بینی جستن می كند. روحیه ها نیز در شرایط معینی
جلد یك . ج1، ص: 497
عكس العمل
تولید می كنند. اینكه انسان فحش می دهد و طرف هم به او فحش
می دهد عكس العمل روحی است. گاهی یك فحش برگردان دارد، نظیر
گنبد مسجد شاه اصفهان كه شش هفت بار صدا را منعكس می كند.
لجاجت عكس العمل نشان دادن است. نباید كاری كرد كه بچه یا بزرگ
را به لجاجت وادار كنیم.
4. در كلمات حضرت امیر است:
و انما ینبغی لاهل العصمة والمصنوع
الیهم فی السلامة ان یرحموا اهل الذنوب و المعصیة(یادداشتهای «جهان از
نظر علی علیه السلام» )