1. تعریف ایدئولوژی (ورقه های «جهان و انسان از دیده علی» ) .
2. جهان بینی در یك ایدئولوژی و مسأله خوشبینی و بدبینی به
جهان و آینده.
3. ایدئولوژی مركب است از ایمان و علم. هدف و اركان را ایمان
می دهد و نظم و تشكیلات را علم (البته فلسفه نه علم) می آموزد.
4. فلسفه مادی نمی تواند ایدئولوژی واقعی داشته باشد.
5. تعریف جهان بینی و اینكه مربوط به كیفیت جهان است نه كمیت،
و از نظر كیفیت نیز مربوط است به صورت و شكل جهان نه ماده جهان.
از این جهت رجوع شود به ورقه های «جهان از دیده علی» شماره 2.
6. نوع جهان بینی ما در شكل فكر ما و در نوع و چگونگی
شخصیت ما مؤثر است (ورقه های «جهان از دیده علی» شماره 15) .
7. عطف به «جهان و انسان از دیده علی علیه السلام» ، به طوركلی انسان
چه در زندگی فردی و شخصی و نفسانی خود و چه در زندگی اجتماعی
و ایمانی خود یك سلسله افكار و خواسته ها دارد كه آنها به منزله ی محور
سایر افكار [و] خواسته ها و یا نقطه ی مركزی سایر افكار و
خواسته هاست و به طوركلی هر فردی كم و بیش یك نظم فكری دارد.
جلد یك . ج1، ص: 451
به طوركلی چنین نیست كه افكار و معتقدات انسان به منزله ی توده ای
انباشته از گندم یا جو كه روی هم ریخته باشند بوده باشد
[1]. ایدئولوژی در مورد خواسته های ماوراء فردی و شخصی است كه احیاناً فدا شدن
فرد و گذشت از منافع فردی را توأم است. لهذا احزاب و دستجاتی كه به
خاطر منافع فردی و شخصی در یك جا جمع می شوند و هدف همه این
است كه خودش در سایه ی این تجمع به نوایی برسد و ایمان و عقیده ای در
كار نیست، هرچند مرامنامه و اساسنامه در كار باشد و هرچند رنگ و
شكل ایدئولوژی داشته باشد واقعاً ایدئولوژی نیست. به عبارت دیگر
ایدئولوژی به انسانیت انسان و حیات انسانی او مربوط است نه به
حیوانیت او و زندگی حیوانی اش. پس عناصر ایدئولوژی فكری است
نه حسی، احساسات عالی است نه طبیعی غریزی مادی.
نقص اساسی
اگزیستانسیالیسم:
از اینجا معلوم می شود كه علم كافی نیست كه پایه گذار و سازنده ی
ایدئولوژی باشد؛ ایمان، عشق، ایده، عقیده و بالاخره یك امر مقدس و
قابل پرستش و ستایش و مافوق منافع فرد باید در كار باشد. پس اولاً
به طوركلی فعالیتهای فكری و اندیشه ای بشر به صورت دستگاه یا
دستگاهها كار می كند، ثانیاً آنگاه به یك دستگاه فكری «ایدئولوژی»
می توان گفت كه ایمانی فوق سودجویی فردی در كار باشد، برخلاف
اگزیستانسیالیسم كه می خواهد ایدئولوژی منهای ایمان به وجود آورد.
تنها هسته ی مركزی داشتن و كلی بودن افكار كافی نیست. ایدئولوژی
در زمینه ی اندیشه های عملی انسان است نه اندیشه های نظری از قبیل
فیزیك و شیمی و ریاضیات و فلسفه ی نظری و غیره، بلكه از نوع فن و
سازندگی است، از نوع اخلاق است كه علم دستوری است. بلی، یك
سلسله افكار و عقاید و جهان بینی است كه مبنا و مایه ی ایدئولوژی است.
مثلاً اعتقاد به خدا و آخرت و خیربودن نظام و غیره پایه و مبنای
ایدئولوژی است.
جلد یك . ج1، ص: 452
ایدئولوژی براساس ایده ها و آرزوهای شخص [است ] ، البته
آرزوها و ایده های اجتماعی كه در آن زندگی می كند نه ایده های فردی
كه مثلاً آرزو دارد با فلان دختر ازدواج كند، فلان پست را بگیرد، فلان
ساختمان را بخرد، در فلان شهر زندگی كند.
پس درواقع همچنان كه علوم نظری و طرز تفكر فلسفی انسان مبنا
و مایه ی ایدئولوژی است، خود ایمان به هدفها هم مایه است، اما خود
ایدئولوژی یعنی یك دستگاه منظم فكری كه اساسش هدفهای معینی
است كه باید به آنها رسید و وسیله هایی كه برای وصول به آن هدفها
باید درنظر گرفت و كادری كه باید در آن زندگی كرد. بشر این را دانسته
است كه اگر بخواهد به هدفهای مقدس خود برسد باید در یك
چارچوب معین و كادر معین زندگی كند، شرایطی را تحمل كند و آن
شرایط را به تبع هدف خود مقدس بشمارد.
8. اینكه اسلام رو آورده به زندگی نه اینكه پشت كرده باشد به آن و
می خواهد جامعه ای بسازد و نه می خواهد كار خدا را به خدا و كار
قیصر را به قیصر واگذار كند؛ اینكه مسؤولیت مشترك به وجود آورده،
در باب حكومت، امنیت، اقتصاد، دادگستری، بهداشت، فرهنگ و غیره
مقرراتی وضع كرده و مسلمانان را موظف ساخته به رعایت آنها؛ خود
دلیل بر این است كه این دین یك ایدئولوژی است و یا باید ایدئولوژی
این دین را شناخت، باید دید چگونه دستگاه فكری، با چه پایه ها و
مبانی فكری و به خاطر چه هدفها و آرزوهای كلی تأسیس كرده است.
مسائل مورد توجه اسلام: عمران و رفاه، عدالت و مساوات، آزادی،
كار، اخلاق و تهذیب نفس، جنگ و صلح، ثروت وتوزیع آن، اراده و
اختیار و مسؤولیت، حكومت، فلسفه، ادبیات، هنر.
9. می گویند دنیای ما دنیای ایدئولوژیهاست، جنگها بیشتر جنگ
عقاید است، درصورتی كه بشر قدیم از این جهت از بشر امروز
پیشرفته تر بوده؛ جنگهای امروز بیشتر جنبه ی اقتصادی و مادی دارد و
جنگهای دیروز جنبه ی اعتقادی و معنوی.
10. ایدئولوژی ضمناً معیار ارزشهاست، و این ناشی از تمركز و
جلد یك . ج1، ص: 453
انتظام همه ی فكرها در یك نقطه و ناشی از این است كه روح این مكتب
یعنی جهان بینی توحیدی اش آرمان ساز است.
11. ایدئولوژی از نظر اجتماعی یك نوع وحدت فكری و ایده آلی
است.
12. (بعثت و ایدئولوژی) ص 57، اصول مورد اختلاف و نكات متنازع
فیه: مبانی ایدئولوژیها، حدود آزادی عقیده و بیان، وجود سرمایه و
مالكیت، حدود آزادی اقتصاد، حقوق و مقام نسبی فرد و روابط آن با
اجتماع، مسأله تقوا و معنویات، حدود آزادی عمل حزب یا دولت در
پیشبرد هدف، حكومت حزب یا اكثریت، منافع ملی مورد نظر انسانی و
بین المللی صلح و جنگ، نقش دیانت و غیره.
13. ص 63 می گوید: اصل سودجویی (كسب لذت و اجتناب از
درد) یگانه نیروی ذاتی محرك انسان است، طرفدارانی ندارد.
14. ص 64: قبول شده ها: مركزیت دولت و قدرت (در كمونیسم
پذیرفته نشده) .
ص 65: حاكمیت عامه.
ص 66: ضرورت ایدئولوژی (رجوع شود) .
ص 67: استفاده از تجارب تاریخی.
ص 68: برنامه و طرح.
15. ص 67: توجه افكار بر این جلب شده كه عقیده و اخلاق
جامعه و عامل انسانی نقش اصلی را در انقلاب و اراده ی اجتماع بازی
می كند. همه ی حكومتها اعم از دموكراسی و كمونیسم و فاشیسم مساعی
عظیمی صرف تربیت و توجیه نسل در توافق با ایدئولوژی انتخابی
مبذول می دارند.
16. ص 69: در اسلام رهبری اعتقادی و ایمانی با رهبری
اجتماعی و اداری توأم است.
17. ص 77: لزوم جامعیت ایدئولوژی و لزوم جهانی و
همیشگی بودن آن، نه ملی و نژادی بودن.
18. ص 103: توحید مساوی است با حكومت عقیده و
جلد یك . ج1، ص: 454
ایدئولوژی، نه حكوت منافع شخصی.
19. ص 142 و 144: اصل عدالت و مساوات و اصل مشورت.
20. سخن در این است كه اسلام می تواند مانند سایر مكتبها یك
ایدئولوژی یعنی یك نظام فكری عملی و یك طرح اساسی برای
هدایت و رهبری اجتماع داشته باشد كه آن طرح، هم عملی و هم
نتیجه بخش باشد و از سایر طرحها بهتر باشد.
اولین شرط ایدئولوژی این است كه مبانی فلسفی و ایمانی آن
چیست؟ مبنای فلسفی آن از جهت اینكه تا جهان بینی مشخص نباشد
ممكن نیست، مبنای ایمانی آن به خاطر لزوم عشق و فداكاری و
حرارت. هر دو در اسلام هست.
21. از قدیم دانشمندان اندیشه ها و افكار بشر را به دو قسم تقسیم
كرده اند: نظری و عملی.
22. انسان كم و بیش از نظر اندیشه های عملی دارای یك نظم
فكری خاص است، اندیشه هایش مانند یك درخت است دارای ریشه
و تنه و شاخه و برگ. انسان منظومه ی فكری دارد، محور فكری دارد،
دستگاه است، مكانیسم مخصوص دارد. اگر انسان را از نظر روحی
كالبدشكافی روحی كنند خواهند دید كه بعضی حكم مركز و قلب را
دارد و بعضی دیگر حكم تابع
[2]
23. ایدئولوژی به طوركلی یك نظم فكری عملی است ولی نه هر
نظمی، نظمی كه براساس هدفهایی مافوق منافع فردی باشد. مسأله ی
احزاب امروز.
24. ایدئولوژی بیش از هر چیزی نیازمند به یك ایمان است كه
هدفهای مافوق سود شخص را هدف قرار دهد، و به قول دكتر شریعتی
[3]جامعه و تمدن را ایدئولوژی پی می ریزد نه علم و فلسفه. علم و فلسفه
جلد یك . ج1، ص: 455
مصالح تمدن اند. زمینه ی تمدن مرهون مردانی است كه یك هدف و ایمان
اجتماعی داشته اند. علم در آن زمینه ها روییده است. شرق امروز
نیازمند به یك ایمان جدید است و نه به علم و فلسفه كه مصالح
تمدن اند.
25. تعریف ایدئولوژی
[4]: در ورقه های «جهان و انسان از دیده علی علیه السلام» گفته ایم یعنی آن سلسله افكار و معتقدات یك فرد یا یك
جمع یا یك دین كه محور و مركز سایر معتقدات دیگر و تعیین كننده و
مشخص كننده ی هدف اوست و وسیله و معیار و مقیاس ارزیابی در سایر
مسائل است. ایدئولوژی مبتنی بر دو ركن ایمان و فلسفه یعنی
جهان بینی است.
در (بعثت و ایدئولوژی) ص 2 می گوید:
«مجموعه معتقدات یا مكتب فلسفی و نظری كه از طرف شخص یا
جمعیتی به عنوان محور و مبنای فكری برای هدف گیری حزبی و
وسیله ی ارزیابی برای تعیین راه و روش اجتماعی ومبارزه ای ایجاد
شده باشد. » .
این تعریف درست نیست.
در صفحه ی 7 می گوید:
«ایدئولوژی قدیم غریزی و كلی بوده است و در حالت اجمالی خود به
طور خودكار عمل می نموده است. علاوه بر آن تقریباً شامل كلیه
مراتب و مراحلی كه امروزه آنها را به نامهای هدف، مكتب، روش،
تاكتیك، برنامه و غیره می نامیم و فصول جداگانه برایشان قائل
می شویم بوده است. . . . »
جلد یك . ج1، ص: 456
26. اینكه اسلام برخلاف مسیحیت رو آورده به زندگی و به عمران
و به كار و به اخلاق اجتماعی.
27. لزوم ایدئولوژی. نقل كردیم كه توجه افكار بر این جلب شده
كه عقیده و اخلاق جامعه و عامل انسانی نقش اصلی را در انقلاب و
اداره ی اجتماع بازی می كنند و همه ی حكومتها اعم از دموكراسی و
كمونیسم و فاشیسم مساعی عظیمی صرف تربیت و توجیه نسل در
توافق با ایدئولوژی انتخابی مبذول می دارند.
28. گفتیم اینكه اسلام رو آورده به زندگی (عبادات و معاملات
متعلق به دو دنیای جداگانه نیستند) و پشت نكرده و كار قیصر را به
قیصر و كار خدا را به خدا واگذار نكرده و در همه ی شؤون زندگی مداخله
كرده از حكومت، سیاست، اخلاق و تربیت، كار و عمل، امنیت، آزادی،
اقتصاد، دادگستری، بهداشت، فرهنگ و غیره دلیل بر این است كه اسلام
طرح بخصوصی دارد، و البته هر كدام بحث علیحده ای لازم دارد.
29. این بحث از این جهت در امروز انتخاب شد كه به مناسبت تولد
آزادمردی تشكیل شده است كه زندگی خود را وقف عقیده و ایمان و
ایده ی خودش كرد و پاكبازِ سر از پا ناشناخته ای بود در راه عقیده و ایمان
و هدف و ایده.
30. در ورقه ی «مشخصات اسلام» از رودنسون به نقل مجله ی نگین
مشخصات ذیل را برای اسلام نقل كردیم: .
الف. ارزش فرد و رابطه ی مستقیم هر فرد با خدا و آزادی از غیرخدا،
برخلاف مسیحیت.
ب. اصالت عقل به عنوان یك معیار در مسائل دینی، برخلاف
مسیحیت.
ج. تقدس اخلاقی حرفه و شغل و عادت بودن كار و مبارزه با ترك
دنیا و رهبانیت.
د. سختكوشی و جهاد در عمل.
هـ. احترام به حقوق ولزوم جهاد در طریق (آزادی و دموكراسی) و
احقاق حقوق
جلد یك . ج1، ص: 457
و. آزادی، دموكراسی، مساوات، عدالت.
31. اقبال لاهوری در كتاب (احیای فكر دینی) ص 204 می گوید:
«مثالیگری اروپا هرگز به صورت عامل زنده ای در حیات آن
درنیامده و نتیجه ی آن پیدایش «من» سرگردانی است كه در میان
دموكراسیهایی ناسازگار با یكدیگر به جستجوی خود می پردازد كه
كار منحصر آنها بهره كشی از درویشان به سود توانگران است
(خاصیت تحریك و تخریب داشته است بدون آنكه خاصیت
سعادت بخشی برای توده ها داشته باشد) . » .
ص 204:
«تجربه نشان می دهد كه حقیقتی كه از راه عقل محض به دست می آید
نمی تواند آن حرارت اعتقاد زنده ای را داشته باشد كه تنها با الهام
شخصی حاصل می شود. » .
32. یكی از مسائل كه باید طرح شود این است كه همان طوری كه
در ورقه های «جهان بینی اسلامی» گفته ایم یكی از جنگها جنگ عقاید
است. از نظر ما عقیده برای بشر ارزش مستقل از سایر مسائل سیاسی،
اقتصادی، جنسی و غیره دارد (و به عبارت دیگر عقیده خود هدف
است) . چنین نیست كه عقیده، زیربنایی از اقتصاد یا سیاست و
تفوق طلبی و یا جنسی داشته باشد. از نظر ما فكر برای بشر ارزش ذاتی
دارد
[5]. بشر به افكاری نظری یا عملی كه بدان گرویده است سخت
جلد یك . ج1، ص: 458
پایبند می شود تا آنجا كه هستی خود را فدای آن می كند. عمل
دانشمندانی مانند گالیله و غیره كه در راه فكر خود سختیها و شداید
دیدند و احیاناً جان سپردند دلیل بارز ارزش عقیده
[6]است. حتی سقراط در راه عقیده جام شوكران نوشید. در میان پیروان ادیان كسانی
كه مستقل از هر مطمعی دیگر، در راه عقیده وایمان خود از سر هستی
گذشته اند فزون از شمار است. تاریخ نشان می دهد كه در جریان محنت
كه بر سر مسأله ی مخلوق بودن و یا نبودن كلام اللّه در عصر اول عباسی
پیش آمد افرادی مانند احمد حنبل و غیره شلاقها خوردند و نكبتها
متحمل شدند.
ایضاً همچنان كه در یادداشتهای «جهان بینی اسلامی» شماره ی 3
گفتیم دلیل دیگر بر ارزش مستقل عقیده این است كه در نیروهای
نظامی و سیاسی و اقتصادی گاهی از جنبه های نظامی و سیاسی و
اقتصادی پیروزی حاصل می شود و از جنبه ی عقیده ای شكست. اعراب
مسلمان به ایران حمله كردند و در آغاز پیروز شدند و پس از صد سال
شكست خوردند اما اسلام به هر حال پیروز شد. برعكس، اسكندر و
یونانیها همچنان كه پیروزی نظامی شان از بین رفت، نتوانستند
عقیده ای را به ایران بدهند. و مغول ایران را با خاك یكسان كرد و قوم
غالب در عقیده ی اسلامی حل شد و هضم گردید.
جنگ عقیده همه وقت بوده است و امروز هم هست، با این تفاوت
كه در گذشته غالباً جنگ مكتبها نبود به این معنی كه در گذشته یا
جنگهای مذهبی بود كه پیروان بدون آنكه به مكتب آگاه باشند صرفاً به
خاطر ایمان به آورنده ی مكتب می جنگیدند. تنها در جنگهای اسلامی
جلد یك . ج1، ص: 459
است كه این آگاهی مشهود است
[7]. مسلمانان به ایرانیان گفتند: آمده ایم لنخرج العباد من عبادة العباد الی عبادة اللّه و لنخرجهم من ذلّ الادیان
الی عزّ الاسلام. ولی طرف قطعاً مكتبی نمی شناخت و برای مكتب
نمی جنگید. جنگهای عقیده ای گذشته غالباً بر سر یك مسأله ی خاص
بود، مانند جنگهایی [كه ] بر سر خلافت میان سنی و شیعه واقع شده و یا
جنگهای محنت كه بر سر مسأله ی مخلوقیت و عدم مخلوقیت كلام اللّه
مجید رخ داد.
به هرحال جنگ همیشه بر سر چیزی است كه بشر برای او ارزش
قائل است. از نظر ما تنها منافع مادی و سیادت و علایق جنسی نیست
كه برای بشر ارزش دارد، امور معنوی نیز و از آن جمله عقاید مذهبی و
مسلكی ارزش مستقل دارد.
33. عطف به [شماره ی 25] تعریف و معنی ایدئولوژی:
ایده و هدف:
كلمه ی «ایده» به معنی هدف است. هر موجود متحرك بالاراده از كار
اختیاری خودش منظور و هدفی دارد، ولی هدفهایی كه مستقیماً از
فرمان طبیعت حیوانی ناشی می شود ایده نامیده نمی شود. ایده هدفی
دور و عالی است كه مستلزم یك سلسله تدابیر و یك نوع خطمشی
است برای رسیدن [به ] آن. ایده ها یا شخصی است یا [جمعی ] یعنی
اولاً یا هدف نهایی خوشبختی فرد است و یا خوشبختی جمع، و به هر
حال مجری و عامل وصول به آن یا فرد است یا جمع، یعنی یا یك فرد
می خواهد آن را اجرا كند و یا نیازمند به همكاری و تعاون و تشكیلات
است. درصورتی كه هدف فردی باشد و یا طرح مخصوص به فرد باشد
ولی برای هدف اجتماعی، «ایدئولوژی» نامیده نمی شود. ایدئولوژی به
آن طرح فكری گفته می شود كه اولاً هدف اجتماعی دارد و لهذا نیازمند
به ایمان است و ثانیاً طرحی است برای اجتماع كه با تعاضد و تعاون و
همكاری و همفكری آن طرح را اجرا كنند و طبعاً نیازمند به نوعی
تشكیلات است.
جلد یك . ج1، ص: 460
و باز طرح یا جامع و شامل همه ی شؤون زندگی است و یا مخصوص
به یك قسمت خاص مثلاً فرهنگ یا تجارت یا زراعت یا قضاوت یا
سیاست به معنی اخص است. ایدئولوژی به طرحی گفته می شود كه
شامل همه ی شؤون زندگی باشد.
علیهذا پس ایدئولوژی طرحی است جامع برای هدفهای اجتماعی
به وسیله ی نیروهای اجتماعی.
لازمه ی یك طرح صحیح و جامع این است كه مكانیسم بالخصوص
داشته باشد
[8]یعنی لازم است به صورت یك دستگاه باشد، زیربنا و روبنا داشته باشد، هدف از وسیله مشخص باشد، جایگاهها معین باشد
و ارزیابیها برای مسائل به طرز صحیحی صورت گرفته باشد و تناسب
میان اجزاء و همچنین ارتباط میان اجزاء برقرار باشد و به عبارت دیگر
ایدئولوژی عبارت است از یك دستگاه منظم فكری جامع برای
هدفهای اجتماعی به وسیله ی همكاریهای اجتماعی به نحوی كه افراد را
آماده برای رسیدن به هدفها از راههای معین شده و با تاكتیكهای
مشخص بنماید.
34. فایده ی شناخت اسلام به صورت ایدئولوژی: .
اولاً باید بدانیم كه اسلام واقعاً یك ایدئولوژی است، یعنی طرحی
است جامع برای هدفهای كلی و اجتماعی با همكاری و معاضدت افراد
و این طرح دارای سازمان است، زیربنا و روبنا و هدف و وسیله
مشخص شده است، اهم و مهم در آن معین است، افراد باید مطابق و
متناسب با آن تربیت شوند.
تجزیه ناپذیری:
اگر ما در مقررات اسلامی وابستگی مقررات و هم تناسب و
اندازه شناسی همه ی آنها را و هم روابط و پیوستگی همه را- برخلاف
تصوری كه اغلب ماها داریم كه خیال می كنیم با خوابیدن قسمتی مانعی
نیست كه قسمت دیگر خوب اجرا بشود- و هدفها را از وسیله ها تمیز
دهیم، ارزشیابی ما در برابر مسائل صحیح باشد و حساسیتهای ما
جلد یك . ج1، ص: 461
متناسب باشد، آنوقت واقعاً ما یك «جامعه» اسلامی به مفهوم صحیح
خواهیم داشت.
امروز ما هفتصد میلیون مسلمان داریم، اما یك جامعه ی هزار نفری
مسلمان نداریم. جامعه آنوقت جامعه است كه افرادی یكدست دارای
تربیت واحد صحیح و تك شخصیتی داشته باشیم. آنوقت است كه افراد
نیروی واحد به وجود می آورند.
تجزیه ی اسلام و
داستان فیل:
اما در اجتماعی كه همه در عین ایمان
به اسلام و اعتقاد به آن از زاویه های مختلف اسلام را می بینند، هر كدام
اسلام را در شكل خاص تصویر می كند، داستان فیلی را به یاد می آورد
كه هندیان در خانه ی تاریك برده بودند و مردم را تنها با لامسه اجازه ی
مشاهده می دادند.
حساسیت
متناسب:
در چنین جامعه ای ذوقها مختلف می شود (رجوع
شود به ورقه های «ذوق اجتماعی» ) ، حساسیتها مختلف می شود، مثلاً
یكی تنها برای ریش حساسیت پیدا می كند و دیگری برای زیارت قبور
ائمه و سومی برای كتاب (مفاتیح) و چهارمی برای محتویات رساله ها و
شكیات و سهویات و پنجمی برای معارف اسلام و ششمی برای عدالت
اجتماعی اسلام، هفتمی برای مسائل اقتصادی، هشتمی برای اخلاق و
آداب اسلامی از قبیل شانه كردن مو و شلوار را نشسته پا كردن وآب را
در شب نشسته خوردن و ناخن را در روز جمعه گرفتن، و نهمی برای
وحدت اسلامی، دهمی برای فقه و فقها، یازدهمی برای مساجد و
مشاهد.
حساسیتهای
كاذب:
دوازدهمی برای تشبه به فرنگیها در لباس و در قیافه بدون
توجه به ماهیت استعمار، سیزدهمی برای استعمار اقتصادی و سیاسی،
چهاردهمی برای استعمار فكری، پانزدهمی برای مسأله ی خلافت و
ولایت كه هر اندازه درباره ی نفی خدا و انكار نبوت بحث شود اهمیت
نمی دهد اما اگر كوچكترین سخنی درباره ی ولایت گفته شود مانند اسپند
روی آتش جرقه می شود، شانزدهمی درباره ی علما و حفظ حیثیت علما،
هفدهمی درباره ی استخاره و همچنین. . .
در وقتی كه حساسیتها نامتناسب باشد، دشمن احیاناً برای از بین
بردن یك پایه ی اساسی، از حساسیتهای كاذب یا مبالغه آمیز استفاده
می كند آنچنانكه امروز می بینیم كه برای رخنه در وحدت اسلامی از
جلد یك . ج1، ص: 462
حساسیت مردم در مسأله ی ولایت به صورت كاذبی استفاده می كند.
یكی از
فایده [های ]
شناخت اسلام
به صورت
ایدئولوژی:
فایده ی شناخت اسلام به صورت ایدئولوژی تنها ایجاد جامعه ی
یكدست و هماهنگ نیست، شخصیت افراد را نیز از تعدد نجات
می دهد. امروز تربیتهای متنوع و گوناگون ما با مذاقها و مشربهای
مختلف حدیثی، عرفانی، تجدد و غیره سبب می شود كه افراد ما
چندشخصیتی بار آیند. افراد ما مانند ساختمانی هستند كه به دست
چند معمار مختلف السلیقه ساخته شده اند و مانند یك تابلو نقاشی
می باشند كه به دست چند نقاش كه هر كدام یك مكتب و یك سلیقه ی
مخصوص داشته باشند [رسم شده است. ] .
حساسیتها:
برای مثال و اینكه حساسیتهای اجتماع ما گاهی در مسائل اسلامی
به صورت مضحكی درمی آید یكی داستان طلاب و آخوندهای قدیم
است در مورد ساز و دهل و دایره در عروسیها، دیگر داستان حاجی
مقدس تبریزی است كه یك پسر داشت و آن پسر
تدریجاً به هرزگی گراییده بود و اهل مشروب و فحشا شده بود و
حاجی چیزی نمی گفت و در همان اوقات تازه گوجه فرنگی آمده بود و
چون شناسنامه ی فرنگی داشت عملاً از طرف مقدس مآبان تحریم شده
بود و یك روز جعفر آقا وارد خانه [شد] با یك دستمال گوجه فرنگی
كه در تبریز ارمنی بادمجان می گفتند و اینجا بود و تنها در اینجا بود كه
حاجی از كوره در رفت و به جعفر آقا گفت: در مورد شراب و قمار و
فحشا و آوردن زن فاحشه به خانه ی من مسلمان صبر كردم، حالا تو كار
را به جایی رسانده ای كه ارمنی بادمجان به خانه ی من آورده ای، دیگر من
طاقت ندارم و صبر نخواهم كرد.
ایرج میرزا به طرز عجیبی حساسیت مؤمنین و علما را در مسأله ی
حجاب مجسم كرده در داستان «بر سر در كاروانسرایی تصویر زنی ز
گل كشیدند» .
یك زمانی حساسیت روی مخلوقیت و عدم مخلوقیت قرآن بوده و
روزی معراج كه جسمانی یا روحانی بوده و گاهی در سؤال قبر كه از
روح است یا بدن.
جلد یك . ج1، ص: 463
مسأله ی حق فرد
و حق جامعه:
35. از آن جمله مسائلی كه در ایدئولوژی اسلامی باید طرح و
شناخته شود این است كه آیا حق فرد مقدم است یا حق جامعه؟ سابقه ی
این بحث در اروپا نیز تحت عنوان «آزادی فرد و قدرت دولت» مطرح
بوده و قابل بحث است. در اینجا آیه ی كریمه ی
«ألنَّبِیُّ أوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ
أنْفُسِهِمْ» كه ریشه ی این مطلب است باید بحث شود و به طوركلی باب
تزاحم و اهم و مهم باید بررسی شود. در همین جا قاعده ی لاضرر و
لاضرار مورد توجه واقع شود. مسأله ی حق وضع مالیات، حق تخریب
خانه ها برای خیابانها، حق ملی كردن بعضی صنایع، حق عمومی كردن
برخی سرمایه ها و امثال اینها بحث شود. در همین جا مسأله ی احتكار و
حق حاكم درباره ی محتكر و اینكه آیا مورد احتكار خاص است یا عام،
باید بحث شود (رجوع شود به كتاب (تنبیه الامة) مرحوم نائینی و مقاله ی
«حكومت و زعامت» علامه طباطبایی) .
مسأله ی تقدم حق عموم بر حق فرد، ضمناً مسأله ی عدالت را و اینكه
آیا این كار ظلم است یا نه پیش می كشد. در اینجا باید به مفاهیم سه گانه ی
عدالت كه در (عدل الهی) توضیح داده ایم توجه كنیم و بیان كنیم كه در
اینجا تنها عدالت به مفهوم توازن حكم نكرده است بلكه عدالت به
مفهوم اعطاء به مستحق نیز چنین حكم می كند، یعنی در اینجا خود
جامعه ذی حق است.
رجوع شود به كتاب (بعثت و ایدئولوژی) از صفحه ی 58 تا 68.
36. آقای مهندس بازرگان در (بعثت و ایدئولوژی) صفحه ی 46 درباره ی
كمونیسم می گوید:
مشخصات
یك نفر كمونیست واقعی كه او را مجاهد و فداكار و پارتیزان می سازد:
«شرح و تفسیر مجردات نظری و فلسفه ی آن نمی تواند تصویر روشن و
كامل از احساسات و روحیه ای كه در پیروان ایجاد كرده است و
شباهت كامل به شوق مذهبی دارد بنمایاند. باید علاوه بر جنبه های
حزبی، توجه به طبیعت كمونیسم نمود. فرد كمونیست خود را دارای
آیینی می داند كه درحقیقت آن شك و تردید نیست؛ آیینی از
درون بینی كه از طبیعت واقعی جامعه سرچشمه گرفته، آینده را روشن
جلد یك . ج1، ص: 464
می كند و شكست ناپذیر و پیروزشونده خواهد بود. ضمناً آگاهی
وجدان عمیق نسبت به صحت اخلاقی مسلك خود داشته، برای خطا
و بی عدالتی و استثمار احساس تنفر شدید می نماید و دورنمایی از
آینده ی درخشان برای طبقه ی كارگر و توده های بشری نشان می دهد.
چنین اعتقاد متقن توأم با آگاهی وجدان است كه فرد كمونیست را
مبدل به یك پارتیزان فداكار می نماید. » .
وقتی كه در این جمله ها دقت می كنیم، می بینیم همه ی اینها از: .
الف. ایمان به صحت مرام خود.
ب. ایمان به فطری بودن و هماهنگ بودن با نوامیس خلقت و
اجتماع.
ج. شكست ناپذیری و پیروزی.
د. امید و ایمان به آینده.
هـ. ایمان و آگاهی وجدان عمیق نسبت به صحت اخلاقی مسلك
خود.
و. احساس تنفر شدید نسبت به استثمارها و بی عدالتیها.
همه در افراد مسلمان واقعی بوده است.
37. مسأله ی هدف ایدئولوژی اسلامی: .
این مسأله ضمناً مربوط می شود به مسأله ی محرك تاریخ. مسأله ی
محرك تاریخ یك مسأله ی فلسفی و انسانی است ولی این مسأله یك
مسأله ی صددرصد اسلامی است، یعنی نظر به این است كه نظر اسلام را-
اعم از اینكه با موازین فلسفی منطبق باشد یا نباشد- بدانیم. بحث در
این است كه از نظر اسلام آخرین مقصد و بالاترین هدف كه در سرشت
و استعداد انسان است و باید به بشر عرضه شود و بشر برای آن ساخته
شود چیست؟ .
مقدمتاً باید بحثی در كلمه ی «مقدسات»
[9]كه امروز متداول است
جلد یك . ج1، ص: 465
بنماییم. پاره ای از چیزها در میان بشر مقدس شمرده می شود. بعضی از
این مقدسات، مذهبی است مثل آب رودخانه ی گَنگ برای هندوها و كعبه
و بیت المقدس برای مسلمین، و بعضی ملی است مانند پرچم و وطن، و
بعضی جهانی و عمومی است مانند صلح و عدالت و آزادی و حقوق
بشر.
قدس و تقدس:
امر مقدس یعنی امری كه خود بذاته و یا آن چیزی كه این امر مقدس
نشانه ی آن است دارای نوعی تقدس و برتری و پاكی و نزاهت است و
انسان باید آن را تنزیه و تقدیس كند، یعنی مراسمی انجام دهد كه حاكی
از قداست آن چیز باشد. حس تقدیس یك حس فطری است در بشر و
به عقیده ی ما ناشی از معرفت فطری بشر به ذات قدّوس مطلق است. به
هر حال چنین حسی در بشر هست و عملاً دیده می شود كه برخی امور
را تقدیس می كند.
قدس و تقدس:
چیزی كه مقدس شمرده شد طبعاً از فداشدن ابا دارد و فدا می طلبد،
یعنی او باید محفوظ بماند و اشیاء دیگر باید فدای او بشوند. مثلاً مال،
مطلوب و مورد نیاز بشر است اما مقدس نیست. بشر مال را فدای خود
می كند و نه خود را فدای مال، یعنی فداشدن مال برای انسان را
می پسندد و نه فداشدن انسان را برای مال. اما مقدسات چیزهایی است
كه اگر بشر خود را فدای آنها بكند، از نظر خود بشر به مقام عالی نائل
شده است. پس مقدسات یعنی امور برتر از انسان كه انسان باید فدای
آنها بشود نه آنها فدای انسان.
رابطه ی هدف
ایدئولوژی با
پرستش:
آن چیست كه برتر از انسان است؟ خواهند گفت انسانیت؛ یعنی
انسان فقط فدای انسانیت باید بشود نه چیز دیگر. همچنان كه در باب
جهاد گفتیم انسان را فقط به خاطر ارزشهای انسانی می توان كشت نه به
علت دیگر.
پس مقدسات چیزهایی است كه مقام معبودیت انسان را دارد و
انسان تنها در برابر معبود خود فدا می شود. این است كه امروز مسأله ی
حق پرستی، آزادی پرستی، عدالت پرستی، صلح پرستی كه مافوق
حق دوستی، آزادی دوستی، عدالت دوستی، صلح دوستی است مطرح
جلد یك . ج1، ص: 466
است. به هر حال هیچ ایدئولوژی از تقدیس و پرستش خالی نیست.
خدا، تنها
موجودی كه
فداشدن در راه
او منطقی است
و عین حیات و
بقاست:
اما از نظر اسلام تنها یك موجود است كه واقعاً قدّوس است، مقدس
است، معبود است، شایسته ی اخلاص است، شایسته ی فداشدن
انسان در راه اوست، و تنها در آستان اوست كه فداشدن ضایع شدن
نیست بلكه بقا و حیات است
(وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ أمْواتاً بَلْ
أحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقونَ)، سایر امور از آن نظر مقدسند كه به او انتساب
دارند و از ناحیه ی او هستند و مورد رضایت او می باشند. علیهذا همه ی
مقدسات جهانی، مذهبی، ملی می تواند مقدس باشد اگر در مسیر
رضای او قرار گیرند.
مقدس بالذات
فقط خداست،
غیر او مقدس
بالعرض اند:
مقدس بالذات یك چیز است، سایر اشیاء مقدس
بالعرض اند.
مقدس شمردن
بعضی امور
بدل گرفتن
برای خداست:
بلكه احساس پرستش وطن، پرچم، شخص یعنی قهرمان،
آزادی، عدالت و غیره ناشی از احساس تقدیس و پرستش كمال مطلق
یعنی ذات حق است كه پرستش واقعی است و در مسیر حركت فطری و
طبیعی انسان است و اثر واقعی دارد یعنی قرب واقعی ایجاد می كند و به
دنبال خود ربوبیت و خداوندگاری می آورد كه:
«العبودیة جوهرة كنهها
الربوبیة» . .
آنجا كه همه ی
كارهای انسان
جنبه ی تقدس
پیدا می كند:
خداوند به عنوان آخرین مقصد و عالیترین هدف به واسطه ی نحوه ی
وجود ذات مقدسش به نحوی است كه می تواند به همه چیز یك جنبه ی
قداست بدهد و همه چیز را از یك جنبه ی خاص مقدس نماید. تمام
كارهای مورد ابتلای انسان از آن جهت كه در یك طرف، رضای او
خوابیده است جنبه ی تقدس پیدا می كند. لهذا افرادی كه رضای خدا را در
همه ی كارها درنظر می گیرند تبدیل می شوند به انسانهایی كه هیچ كار
غیرمقدس انجام نمی دهند، آنچنانكه علامه ی حلّی درباره ی خواجه
نصیرالدین گفت كه در طول یازده سال مباحی از او ندیدم.
استعداد و
ظرفیت حق دوستی و حق پرستی در انسان:
این تعلیم اسلام ضمناً نشانه ی نظر اسلام درباره ی انسان است كه در
انسان ظرفیت خدادوستی و خداطلبی به طور فطری هست، درحدی
كه رضای خدا بالاترین محبوب او می گردد.
عامل خشم و
جلال در تنظیم
حركات انسان:
بعلاوه خداوند متعال كه دارای رضا و جمال هست، دارای خشم و
جلد یك . ج1، ص: 467
جلال هم هست. خشم و جلال حق نیز عامل دیگری است در جهت
تنظیم حركات انسان. علیهذا ضرورت ندارد كه تنها ظرفیت
خدادوستی و خداطلبی انسان عامل اصلی هدفگیری انسان در جهت
رضای خدا باشد. پس خدا عاملی است دارای دو نیرو.
فقرات دعای كمیل نشانه ی خوبی است از ظرفیت خدا دوستی
انسان. دعای سحر:
اللّهم انی اسألك من بهائك. . . من جمالك. . . من
جلالك. . . من عظمتك. . . من نورك. . . من عزتك. . . من قدرتك. . . . من
كمالك. . . من اسمائك. . . .
همه ی اینها برای تحكیم علقه و پیوند انسان با خداست.
آیه ی كریمه می فرماید:
وَ ما اُمِروا إلاّلِیَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ. ممكن
است پنداشته شود كه مفهوم آیه این است كه مردم مأمورند آنجا كه
عبادت می كنند فقط خدا را عبادت كنند نه بتها را، و در عبادت خود
مخلص باشند و حال آنكه مفهوم آیه این است: جز به عبادت خدا و به
اخلاص دین برای خدا به چیزی امر نشده اند. این آیه مطلب بالا را
می رساند كه از نظر اسلام غایة الغایات خداست و همه ی كارها باید به
عنوان اطاعت امر و جلب رضای ذات او صورت گیرد، حتی آن
چیزهایی كه به اصطلاح حسن عقلی دارند و از مقدسات بشر به شمار
می روند.
و این است مفاد آنچه علامه طباطبایی در تفسیر (المیزان) می فرمایند
كه همه ی مقررات اسلامی پس از تحلیل منتهی می شوند به توحید، و
توحید پس از تركیب منتهی می گردد به مقررات.
هدف عبادت
آیا ذكر و معرفت خدا برای برقراری عدالت اجتماعی است یا عدالت اجتماعی برای
این است كه خدا بهتر و بیشتر پرستش شود؟ :
مسأله ای در باب عبادات مطرح است كه هدف اصلی از عبادات
چیست؟ ممكن است توهم شود كه عبادات برای این وضع شده كه بشر
خدا را فراموش نكند، و از آن جهت باید خدا را فراموش نكند كه خدا
واضع قوانین و مجازی متخلفین است، و از آن جهت خداوند وضع
قانون كرده كه بشر قادر نیست به وضع قانون صحیح و بعلاوه قانون
بشری ضمانت اجرا ندارد، و از آن جهت بشر نیازمند به وضع قانون
است كه زندگی اش اجتماعی است و زندگی اجتماعی برای بشر
جلد یك . ج1، ص: 468
ضروری و بلكه طبیعی است، انسان مدنیّ بالطبع است. علیهذا چون
بشر مدنی بالطبع است نیاز به قانون دارد و واضع قانون جز خدا
نمی تواند باشد و وضع قانون مستلزم یك سلسله پاداشها و كیفرهاست،
پس مستلزم معرفت واضع قانون و مجازات كننده است، و معرفت باید
با تكرار تذكر و تلقین همواره تجدید شود كه مكلفین او را مراقب
باشند. از این راه عبادت برای تجدید تذكر وضع شده است. در آیه ی
كریمه ی قرآن هم كه می فرماید:
«إنَّ الصَّلوةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ» شاید
نظر به همین است.
عبادت و
تقرب به خدا
هدف است نه
وسیله:
ولی این مطلب صحیح نیست. نماز و عبادت و تذكر و معرفت برای
اجرای قانون و عدالت اجتماعی نیست، بلكه برعكس زندگی قانونی و
عادلانه شرط خداپرستی است زیرا شرط بقای زندگی بشر است و
بقای زندگی شرط خداپرستی و خداشناسی است.
چرا نماز ناهی
از فحشاء و
منكر است؟ :
ثانیاً تأثیر نماز در
نهی از فحشاء تنها از جهت تذكر و یادآوری مجازاتها و پاداشها نیست،
بلكه طفیلی هدف اصلی نماز است یعنی تقرب و نورانیت و پرورش
فطرت انسانی كه طبعاً نوعی تعالی و حالتی ملكوتی و مَلَكی برای
انسان پیدا می شود كه او را از فحشاء و منكر منزجر می سازد. هدف
اصلی همان تقرب است كه همان طور كه در مقاله ی «ولاءها و ولایتها»
گفته ایم امری واقعی و حقیقی است نه امری اعتباری و مجازی، و انسان
هرچه مراحل قرب را بهتر و بیشتر طی كند علاقه اش به اخلاص و
عبودیت و تذكر شدیدتر می گردد و از اضداد آنها متنفرتر می شود.
جهت در
تربیت اسلامی:
علیهذا تربیت اسلامی فقط و فقط در جهت توحید و اخلاص و
معرفت است و سایر هدفها همه تبعی و به نحو احسن صورت می گیرد،
نه اینكه در تربیت اسلامی مسأله ی خدا و اخلاص و معرفت وسیله ای
است برای تطبیق انسانها با هدفهای اجتماعی.
خلاصه اینكه هیچ ایدئولوژی از تقدیس و پرستش و تعالی جویی
خالی نیست و تنها مكتبی كه معبود و مقدس واقعی به انسان می دهد
اسلام است. این مسأله است كه در مسأله ی هدفهای ایدئولوژی باید
جلد یك . ج1، ص: 469
مورد توجه قرار گیرد.
1. مسأله ی اساسی پس از آشنایی با نوع جنبش جهانی و انسانی و
اجتماعی اسلام كه رابط میان ایدئولوژی به معنی دستگاه عملی
مقرراتی اسلام [است ] این است كه هدف از خلقت چیست؟ هدف از
بعثت انبیا چیست؟ فایده ی عبادات چیست؟ انبیا كه دعوت به حیات
كرده اند، منظورشان از حیات چیست؟ آیا راست است كه هدف كلی از
نظامات اجتماعی اسلام تقویت اراده و اندیشه است؟ آیا جامعه ی ایده آل
اسلام چیست؟ آیا انسان ایده آل اسلام چیست؟ آیا راست است كه
هدف از عبادت، تقویت اندیشه برای روشن شدن و تقویت اراده برای به
كار بستن است؟ آیا راست است كه هدف از بعثت انبیا تقویت اندیشه و
اراده است؟ و هدف از نظام اجتماعی اسلام تقویت اندیشه و اراده
است؟ و انسان ایده آل اسلام انسان خوب اندیشه ی خوب انتخاب كن،
كثیرالعلم قویّ الاراده است و حق انتخاب تابع قوّت علم و قوّت اراده
است؟ آیا عبادت برای عدالت است و یا عدالت برای عبادت است؟ .
2. رابطه ی مستقیم ارزشهای انسانی با شناختن هدف خلقت، هدف
بعثتها و رسالتها، زیرا ارزشها بستگی دارد به هدفها.
3. آیات مربوط به هدف بعثت، حدیث
«بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق» ،
آیه ی خلقت برای عبادت.
4.
العبودیة جوهرة كنهها الربوبیة، رابطه ی عبادت با قرب و قرب با
قدرت.
5. سفرهای چهارگانه ی عرفا كه بالاخره غایت اصلی، وصل خلق به
حق است و حیات جاویدان جز این نیست.
- مسأله ی ملاكها و معیارهای به اصطلاح اخلاقی و انسانی و
اجتماعی.
- آیا انسان به چه ملاكی می تواند هدف داشته باشد؟ آیا هدف
صرفاً انتخاب و گتره است و یا شناختنی است و سپس انتخاب كردن
است؟ آیا انسان قادر است خود برای خود هدف بسازد و خلق كند و یا
جلد یك . ج1، ص: 470
آنكه هدف باید ارتباطی با سرشت انسان داشته باشد و انسان به دلیل
اینكه از چیزی لذت می برد و یا رنج، او را در هدفهای خود وارد
می كند؟
[1] . رجوع شود به [پاورقی صفحه ی 454] راجع به اینكه انسان هرچه تكامل یابد این نظم
بیشتر می شود.
[2] . البته به این شكل كه انسان تربیت نشده و تكامل نیافته چندشخصیتی است و
صدكانونی است و هرچه تكامل می یابد (مانند حكومتها در طول تاریخ) به سوی
وحدت می گراید تا جایی كه یك كانونی می شود.
[3] . و به قول بازرگان اصل توحید خود به معنی حكومت عقیده و ایدئولوژی است.
[4] . رجوع شود به شماره ی 33.
[5] . البته این تعبیر مَجاز است. فكر و اندیشه از آن نظر كه فكر و اندیشه است جنبه ی آلی
دارد و هرگز مطلوب بالذات نیست؛ مقصود این است كه اموری معنوی و غیرمادی
هست كه برای بشر ارزش ذاتی دارد. اما اینكه گاهی عقیده ای درباره ی مادیات ارزش
مافوق مادی پیدا می كند، درحقیقت نوعی مدل گیری است از طرف غریزه و فطرت.
درباره ی جنگ عقاید از دو نظر باید بحث كرد: یكی از آن نظر كه عقیده هدف یعنی یكی
از اهداف انسان است، دیگر از نظر اینكه عقیده یك وسیله است و یك نیروست برای
هدفهای مادی و غیرمادی. در جهت دوم یعنی در اینكه عقیده خود یك نیرویی است كه
بشر را با آن می توان به حركت آورد و یا از حركت باز داشت سخنی نیست، حتی
ماتریالیستها نیز آن را قبول دارند.
[6] . و به عبارت دیگر ارزش حقیقت.
[7] . امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
وحملوا بصائرهم علی أسیافهم. [8] . رجوع شود به ورقه های «مكتب، آرمان، ایدئولوژی» .
[9] . ر. ك: درسهای «تاریخ و شناخت ادیان» شریعتی.