سه نوع انفاق داریم: .
اول انفاق به سائلین به كف كه معمولاً سر كوچه ها و در خانه ها و در
مغازه ها و حجره ها پیدا می شوند و گاهی جلو منبرها و صف نماز
جماعت ها پیدا می شوند و گاهی صورت محترمانه تری به خود می گیرد
و با وسایط از مردم چیز می گیرند، مثل آنهایی كه از نجف یا قم پا
می شوند و می آیند و به وسایطی از مردم اخاذی می كنند و می روند. این
شكل پست ترین شكل انفاق است، اكثریت با غیرمستحقین است. در
این شكل است كه گداپروری و گاهی انگل پروری است.
دوم اینكه مؤسساتی تأسیس شود و روی حساب و دقت به احوال
بینوایان و محتاجان رسیدگی شود، تعلیم و تربیت شوند، حس غیرت و
شرافت در وجود آنها زنده شود و به كار گداهای زیركی هم سر و
جلد یك . ج1، ص: 426
صورتی داده شود.
سوم به شكل مبارزه با فقر كه فقیر وجود پیدا نكند یا لااقل كمتر و
خیلی كمتر وجود پیدا كند، دارالعجزه ها و نوانخانه ها هم مثل خیابانها و
بازارها خالی شود.
پس درجه اول آن است كه بازارها و خیابانها پر از آن مناظر ننگین
و دلخراش باشد، درجه دوم اینكه بازار و خیابانها و مساجد و معابد را
از آنها خالی كنند و تشكیل دارالعجزه بدهند، درجه سوم اینكه كاری
كنند كه هم بازار و خیابانها و هم دارالعجزه ها خالی شود، همان طوری
[كه ] مبارزه با بیماری هم گاهی به صورت معالجه و كمك بیمار در
خانه ی خود و گاهی به صورت كمك به بیمار به اینكه او را به بیمارستان
برسانند و گاهی به صورت مبارزه با مرض صورت می گیرد.
مردم ما مصداق «الجاهل اِمّا مفرط او مفرّط» می باشند. بعضی ها از
هر كاری حكمت و فلسفه می پرسند، می گوید باید حكمت و فلسفه ی دو
ركعت بودن نماز صبح را هم بدانم. این طبقه بیماری «فلسفه اش
چیست؟ » دارند. خودشان همه ی عادات و اطوار و مدپرستی هاشان
تعبدی و تقلیدی است، به پای دین كه می رسند می پرسند فلسفه اش
چیست؟ این اشخاص چه فلسفه ای بدانند و چه ندانند اهل عمل
نیستند. دسته ی دوم عمل می كنند و اساساً توجه به اثر و نتیجه ی كارشان
نمی خواهند داشته باشند، همه ی كارها را چشم بسته و بدون فكر انجام
می دهند