1. ایمان، جهان بینی مبتنی بر یك ایمان اصیل. ر. ك: فتوكپی های
تعلیمات دینی.
2. علم و آگاهی
[1]در مقابل بی شعوری، بی خبری، جهل، خرافه،
حماقت، سفاهت.
3. قدرت
[2]و توانایی و شكافتن موانع طبیعت و ایجاد نعمت و رفاه
و بالاخره تسلط بر طبیعت و ایستادگی در برابر قدرتهای بشری، نقطه
مقابل انسان ضعیف ناتوان محكوم طبیعت و محكوم قدرتها. اشتباه
سعدی كه ضعف ستایی می كند كه: من آن مورم كه در پایم بمالند.
4. پاكی و پارسایی روح، آزادی معنوی، پیروزی روح الهی بر لجن
خاكی، نقطه مقابل انسان قوی و آگاه ولی آلوده و اسیر هوا و هوس
خودش.
5. عدالت، عدالت اخلاقی و اجتماعی. فلاسفه ی قدیم عدالت
اخلاقی را یكی از دو وجهه ی كمال نفس می دانستند.
6. حكمت، به عبارت دیگر تفكر منطقی و استدلالی. حكمت غیر
از علم است. مقصود از «علم» شناخت طبیعت است و مقصود از
«حكمت» شناخت هستی است كما هو علیه. علم، مطلوب امثال بیكن
است و حكمت مطلوب فلاسفه.
7. حقیقت یعنی اتصال به ذات حق كه مطلوب عرفاست، به عبارت
دیگر عشق الهی
جلد یك . ج1، ص: 414
8. هنر و جمال و زیبایی.
9. عصیان و انكار و تمرّد.
10. تعهد و مسؤولیت.
11. آزادی از حكومت و تسلط محیط و جبر محیط، همچنین
آزادی از جبر طبیعت، از جبر حكومت انسانها؛ آن كه محیط را شكل
می دهد نه اینكه شكل محیط را می گیرد.
12. زهد جامعه گرا.
13. كار و عمل. . .
وَ عَمِلُوا الصّالِحات.
14. اخلاص (پس علم، عمل، اخلاص) .
تبصره: عطف به نمره 3، سعدی اشتباه می كند كه می گوید:
من آن مورم كه در پایم بمالند
نه زنبورم كه از نیشم بنالند
چگونه شكر این نعمت گزارم
كه زور مردم آزاری ندارم
همچنین اشتباه می كند كه می گوید:
بدیدم عابدی در كوهساری
قناعت كرده از دنیا به غاری. . .
احسن القصص قرآن درست ضد این ابیات است.
15. هجرت.
16. جهاد.
17. امر به معروف و نهی از منكر.
18. غربت و تنهایی. ر. ك: ورقه های «انسان و غربت او در این
جهان» .
[1] . سیانتیستها علم را تنها ارزش انسان دانستند.
[2] . نیچه تنها قدرت را یگانه ارزش انسان دانست.