1. انسان همیشه دروازه ی معنویت بوده است. یكی از دروازه هایی كه
از وجود انسان به معنویت بازمی شود، یك سلسله معانی (نه مواد)
جلد یك . ج1، ص: 411
است كه «ارزشهای انسانی» نامیده می شود و همانهاست كه ملاك
انسانیت انسان است و شخصیت انسان به اینها بستگی دارد، از قبیل
درد خدا داشتن، درد خلق خدا داشتن، مهرورزیدن، خدمت به خلق،
حقیقت، حكمت
[1]، آزادگی، صفا و صمیمیت، عدالت، احترام انسان.
2. مسأله ای است كه امروز مطرح می شود به نام نظام ارزشها یا
سیستم ارزشها. هر مكتب برای خود یك سیستم ارزشی و نظام ارزشی
خاص دارد. در نظام ارزشها در هر مكتب ممكن است یك یا چند چیز
ارزش ارزشها و مادر ارزشهای دیگر باشد و سایر ارزشها فرزندان و
نواده های او، بعضی ارزشها مذكر و بعضی دیگر مثلاً مؤنث و بعضی
دوقلو و همزاد باشند.
3. هیچ جامعه ای بدون یك سلسله ارزشها نیست، بالاخره یك
سلسله اصول بر آن جامعه حكومت می كند كه خوب و بدها، خیر و
شرها، حسن و قبح های آن جامعه اند. مثلاً نظام جاهلیت عرب بر یك
سلسله ارزشها قائم بود از قبیل خون، نژاد، جوار، عار و ننگ بودن
دخترداری، رعایت سنن آباء و اجداد (تقلید) ، حمیّت جاهلیت، تبرّج
جاهلیت. جامعه ی ایران ساسانی بر یك سلسله ارزشهای دیگر قائم بود:
تخمه ی پادشاهی، خون و مالكیت، طبقات اجتماعی، احترام آتش.
4. مسأله ای است به نام انقلاب ارزشها. یك انقلاب آنگاه انقلاب
است كه در طرز تفكر مردم انقلاب ایجاد كند و به اصطلاح مبادی
استدلال آنها را تغییر دهد و در ارزشها انقلاب ایجاد نماید و الاّ صرف
گرفتن زمام حكومت به دست و یك كودتا، انقلاب ایجاد نشده است،
باید دید و بینش مردم تغییر كند. داستان جویبر و ذلفا.
5. ارزشهای انقلابی و ارزشهای محافظه كارانه، نظام ارزشی و
سیستم ارزشی كه براساس سنت شكنی است و نظام ارزشی كه براساس
سنت گرایی است و نظامی كه براساس فطرت گرایی است.
جلد یك . ج1، ص: 412
6. مسأله اساسی این است كه آیا میان ارزشها برخی ارزشها هست
كه فطری است و مدار است و معیار سایر ارزشهاست و انقلاب ارزشها
با معیار آنها انقلاب است و مفید است وگرنه سقوط ارزشهاست به نام
انقلاب؟ این مسأله فوق العاده مهم است
[1] . به گفته ی افلاطون آنجا كه خیر، حقیقت، زیبایی به هم بپیوندند (ر. ك: (تاریخ فلسفه) ویل
دورانت، ذیل احوال افلاطون و كتاب (جدال با مدعی) ) .