در كتاب (سوسیالیزم) از مجموعه ی «چه می دانم» پس از آنكه به
سوسیالیزم به اصطلاح تخیّلی و سوسیالیزم علمی اشاره می كند، در
صفحه 10 می گوید:
عقل و روح
عدالتخواهی و
انسانیت یا
تضادهای
طبقاتی:
«هرچند دوران جلوه سوسیالیزم تخیلی پنجاه سال اول قرن نوزدهم
بود، در سالهای بعد هم از میان نرفت و تحت عناوین سوسیالیزم
هومانیزم (سوسیالیزم مبتنی بر اصالت انسانی) و هومانیزم (اصالت
انسانی) و پرسونالیزم (اصالت شخصیت) بار دیگر رونق یافت. امروز
هم مانند اوایل قرن اخیر نویسندگان بسیاری سوسیالیزم را نه به
عنوان یك شكل تاریخی جامعه كه نتیجه ی منطقی تحول اقتصادی
است بلكه به عنوان سیستم حاضر و آماده ای كه به نظر آنها باید
جانشین كاپیتالیزم گردد به ما معرفی می كنند. آنها نیز مانند
پیش كسوتان خود، از قوانین تاریخ و بخصوص از تضادهایی كه بر
جامعه حكمفرمایی می كند بی خبر هستند. آنها نیز به عقل و روح
عدالتخواهی رجوع می كنند و طبقات جامعه را در نظر نمی گیرند و
تنها به انسان چشم دارند. توهم بزرگ سوسیالیزم تخیلی بیش از آنكه
به محتوی سیستم ارتباط داشته باشد، مربوط بدین (به این) است كه
این نوع سوسیالیزم كمترین توجهی به درجه تكامل مرحله تاریخی
مورد نظر ندارد. » .
بحث از انسانیت از این نظر كه البته مربوط است به ماتریالیسم
جلد یك . ج1، ص: 366
تاریخی، فوق العاده قابل توجه است