در حاشیه (اصول علم اقتصاد) نوشین، ص 9 گفته ایم كه زندگی بشر هر
چه ساده تر باشد یعنی جنبه فنی و علمی و تخصصی كمتری داشته باشد
و كار كمتری در ایجاد آن لازم باشد، احتیاج افراد به یكدیگر و به
مبادله و به تقسیم كار كمتر خواهد بود و قهراً ارتباطات اجتماعی و
وابستگی افراد به یكدیگر كمتر خواهد بود. اما زندگی همیشه به این
حال باقی نمی ماند، متكامل می شود، جنبه فنی و علمی و تخصصی
بیشتری پیدا می شود، برای تهیه وسایل و ابزار زندگی و برای انجام
وظایف معنوی و مادی زندگی احتیاج به كار بیشتر پیدا می شود،
احتیاج افراد به یكدیگر و وابستگی آنها به یكدیگر بیشتر می شود،
احتیاج به مبادله (در اقتصاد آزاد و مبادله ای، نه اقتصاد اشتراكی و
سوسیالیستی) افزونتر می گردد، كارها بیشتر تقسیم می شود و جنبه
تخصصی و اختصاصی (اختصاص فرد به كار و كار به فرد) پیدا
می شود. این احتیاج افراد به یكدیگر و به مبادله و احتیاج به كار بیشتر
جلد یك . ج1، ص: 364
و تخصص بیشتر است كه روابط اجتماعی و وابستگی افراد را به
یكدیگر بیشتر می كند.
البته بعدها خود عادت به این گونه زندگی نیز مزید بر علت شده،
قدرت زندگی در خارج از چنین اجتماعی را از انسان سلب می كند.
در اثر تكامل اجتماع، این تقسیم كار و تخصص و احتیاج و
وابستگی و ضرورت مبادله، از افراد تجاوز كرده میان شهرها و از
شهرها تجاوز كرده میان كشورها برقرار می شود. اینهاست كه مانع
می شود كه كشورها بلكه قاره ها از یكدیگر جدا زندگی كنند و تدریجاً
زمینه حكومت واحد جهانی را فراهم می كند.
در (اصول علم اقتصاد) نوشین، ص 11 می گوید: قانونی كه اساس
اقتصاد سرمایه داری و ارتباط دهنده مؤسسات تولیدی و محدودكننده
اختیارات مالكین خصوصی است، مبادله است.
از بیانی كه بوعلی در (اشارات) راجع به مدنی بالطبع بودن انسان
می كند برمی آید كه چنین فرض شده كه انسان از اول طبعاً محتاج بوده
به اجتماع مدنی كه در آن مبادله مبتنی بر مالكیت خصوصی و قانونی
كه این مبادله را تنظیم كند وجود داشته باشد. بر این بیان ممكن است دو
ایراد ذكر شود: اول اینكه امروز ثابت شده كه در اول، زندگی اجتماعی
اشتراكی بوده نه مبادله ای، دیگر اینكه آنچه مسلم است این است كه
انسان همیشه زندگی اجتماعی در حدود زندگی خانوادگی كه حاكم بر
آن عقل و عاطفه و شهوت رئیس خانواده بوده است، داشته است و
آنچه بالطبع به آن محتاج است همین قدر است و بس.
جواب ایراد اول این است كه كلام شیخ مبنی بر مالكیت فردی
نیست، معاوضه [است ] و معاوضه در اصطلاح شیخ بیش از این نیست
كه محصول كارها تقسیم شود خواه به نحو مالكیت اختصاصی یا
اشتراكی و به هر حال احتیاج به قانون و تقنن هست، و اما ایراد دوم بعید
نیست كه وارد باشد.
جلد یك . ج1، ص: 365
یكی دیگر از علل تكامل اجتماع این است كه واحدهای كوچك به
واسطه حفظ خود از دشمن، خود را تحت حمایت اقویا قرار می داده اند
و حكومت آنها را می پذیرفته اند